Francisco de Oliveira          فرانسیسکو  د  ا لیویرا     

          نوامبر   2004

        

         دانشگاه فدرال میناس جرایس – برزیل

        مرکز توسعه وبرنامه ریزی منطقه ای

 

       

جمع اضداد  :  گلوبا لیزاسیون ،  ملت ،   منطقه ،   کلانشهری شدن   (متروپلیزاسیون)

-----------------------------------------------------------------------------------------

 

        بریم سر اصل مطلب : انچه از جهانی شدن ( گلوبالیزاسیون) استنباط میگردد :   روندی استکه ، طی ان ، سرمایه – پول ، در قالب ارز برتر- دلار امریکا ئی – خودرا بصورت حاصل همه ی   اقتصادهای  ملی در اورد .  بدین سبب ، شسنایس (1)  ، انرا « موندیا لیزاسیون سرمایه » مینامد .  

      

                 ( از انجا که در این نوشته از دو واژه  گلوبالیزاسیون و موندیا لیزاسیون  باتفاوت

                   مفهومی  استفاده میشود  ، دراین متن سعی خواهد شد برای این دو مفهوم از 

                   واژه های لاتین  استفاده شود تا تفاوت مفهومی ان حتی المقدور حفظ شود . م  )

 

روشن استکه این وضعیت قابل رویت ترین حاصل اقتصادهای ، سوب  موندیال ، یا اقتصادهائی است که سابقا"  تحت عنوان  پیرامونی  مطرح میگردیدند .  لذا ، اکنون ، همه این ها ، اشکال مختلف تقسیم فضائی سرمایه اند .  در حالیکه  فضاهائی همچون اتحادیه اروپا ، سعی در حفظ واحتمالا" بسط واستقلال عمل در رابطه با پول برتر و حتی در شرایطی به مبارزه طلبیدن ان برای کسب پایگاه  پول جهانی ( موندیال) ویا نقش برابر با ان را ، دارند ؛  ولی چنین وضعیتی  برای  ژاپن ، چین ویا هند مطرح نبوده است .  بنظر پارا دکس   مینماید :  ژاپن مازاد ارزی خود را در بازار سهام امریکای شمالی سرمایه گذاری مینماید .   چنانکه میتوان گفت :  دلار در واقع حاصل اقتصاد  ژاپن نیز هست . دررابطه با چین وهند ویا  بزرگانی  که تحولات وسیعشان  در حال دگرگون نمودن  تقسیم جهانی کاراست ،  فعلا" نمیتوان  چنین فرضی را مطرح نمود .  فعلا" هردو از امکانات بازار جهانی برای عرضه سرمایه  جهت تضمین رشد فوق العاده شان  بهره میجویند .  بنابر این دلار برای شان ، بصورت حاصل صادرات وسیع کا لای تولیدی چین و  خدماتی هند ، مطرح میباشد .  انچه فعلا" نمیتوان گفت این استکه :  سرمایه – پول  اندو در اینده بصورت کنونی باقی مانده ودر جهت رهائی از دلار سوق داده نخواهد   شد ؟   در اینصورت وبا فرض رهائی از دلار ، پول آ ندو  نیز بصورت پول جهانی (موندیال) ، عمل خواهد نمود .  تجارت نه تنها موجب تبدیل پول ملی به پول جهانی ( موندیال ) میشود ؛  بلکه انرا بسوی ایفای نقش ذخیره  ارزش جهانی سوق خواهد داد .  نقشی که در تعاریف قدیمی  لنینیستی  پول امپریا لیستی  نامیده میشد .

     روسیه را نمیتوان از جمله بزرگان در حال ظهور بحساب اورد .  هرچند با توجه به سابقه و قد وقواره اش چنین  بنظر آید .  اقتصاد روس در موقعیتی نیست که بتواند  چنین نقشی را ایفا نماید  ؛ هنوز اقتصاد روسیه وارد بسط سرمایه داری در دور جدید  (موندیالیزاسیون ) نشده است . صرفنظر از صادرات کم زحمتی چون  نفت وگاز وکوشش محدودی در برخی صنایع هوا فضا که از تشکیلات نظامی   دوران  شوروی بجای مانده  ، روسیه در گرداب یک انباشت ابتدائی  - تبدیل  اقتصاد  از وضعیتی که کورز(2) ،  انرا « سوسیالیزم پادگانی »  مینامد به اقتصاد سرمایه داری  مبتنی بر گانگستریزم – قرار دارد .  وضع سیاسی غیر مصممی ، که در واقع  بیشتردر حال  ،  تثبیت  ، فروپاشی ی امپراتوری  سابق  تزاری- شوروی است تا امور دیگر .  حتی تجربیات برجسته اش در صنایع فضائی ، جای خاصی به ان در این روند موندیا لیزاسیون ، نداده است ؛ گوئی « تجربیات فضائی » تقاضای جهانی چندانی ندارد که روسیه را به صادر کننده ان تبدیل نماید . اما در مقابل خروخ  سرمایه از روسیه ابعاد باور نکردنی  بخود گرفته است .

      بدین ترتیب ا ست که ، انباشتی به رهبری ی  سرمایه- مالی ، یا انباشتی تحت سلطه  سرمایه مالی ویا  بقول ، شسنایز ، انباشتی که هرگز افزایش ارزش سرمایه اش ، بطور کامل ، درحوزه   تولید تحقق نمی یابد ، مسجل میگردد .  به بیانی دیگر :  قالب (فرم) مالی ، درجای ، قالب (فرم)  سرمایه- تولیدی ، قرار گرفته ، تقسیم جهانی کار تحت فرماندهی وسلطه ، سرمایه – پول  ، درامده  درنتیجه استقرار  فضائی ی ، سرمایه – تولیدی ، را تعیین  مینماید .

      دراینصورت، سرمایه – پول برتر (هژمونیک) همانطورکه  « گمان میرفت»  ، « نتیجه ی » تولید اقتصادهای  سوب موندیا ل است ؟  بدهیهای خارجی اقتصادهای   سوب موندیا ل تا اندازه ای مبین واقعیت این فرض اند  :  پیرامونی های سابق ،  همچون امریکای لاتینی ها  وبرزیل نمونه های بارزی  

از این وضعیت  اند ، که در انها بدهی های خارجی بصورت پیش پرداختی برای تولید اینده وتامین

---------------------------------------------------------------------------------------------------

   در  موندیالیزاسیون  سرمایه  Francois   Chesnais -1

  بازگشت پوتمکین     Robert  kurz -2

 

اعتبار لازم بحساب میایند  ؛ چون پول ملی کیفیت دخیره ارزش را ندارد . علاوه بران روند انباشت سرمایه ­– تولیدی– همچون باز تولید  گسترده -  متکی به ، سرمایه – پول ، ملی ، توان لازمه را  جهت خریدار بودن « روند فن اوری  » ایکه  ، ضرورت کار برد انرا ، جهانی شدن (موندیا لیزاسیون) تقسیم کار پیش میاورد ،  ندارد . لابینی (3)        

      در وضعیت های اقتصادی همچون چین وهند ، بدهی خارجی  بصورت بند نافی که این اقتصادها را به روند  جهانی شدن پیوند میدهد ، عمل نکرده وبهیمن سبب بصورت اقتصادهای سوب موندیال *بحساب نمی ایند ؛ گوئی بزرگی وعظیم والجثه بودنشان چنان تاثیری در افواه عمومی دارد که موقع  واقعیشان را ، در تقسیم فضائی  سرمایه – پول ،  طور دیگری  جلوه میدهد .    این امر بدین سبب استکه ، در حال داخلی نمودن  سرمایه های جهانی خود  ، بصور مختلف ، شامل   فعالیت های مشترک ( جوینت ونچر) بوده ، بدین ترتیب مستقیما" به سرمایه- تولیدی  وصل میشوند . درحالیکه امریکای لاتینی ها ی  پیرامونی  سابق ، تحقق ا ین روند را با قرض خارجی انجام میدادند . علاوه بر ان در  چین  و هند  کنترل حکومتی شدیدی بر نحوه  داخلی نمودن سرمایه  موندیالیزه اعمال میگردد ؛  در مقابل در امریکای لاتین پیرامونی غارت  نئو لیبرال  با صغیر نمودن وزیر نفوذ داشتن حکومت ها  انها را در بند سلطه خارجی  گرفتار نموده اند .  بنا بر این ،  موندیا لیزاسیون درعمل ،  فضائی شدن سرمایه – تولیدی  با تعیین کننده گی وفرمانروائی   سرمایه – مالی ، است .  

 

  جهانی شدن ( موندیالیزاسیون )  یک جاده دو طرفه است . اگر  بدهی های خارجی وصادرات  کالا وخدمات که از پیرامونی های سابق و بزرگان نو  بمرکز میرود .  یکطرف این جاده است  .   ازطرف دیگر ،   بدهی های خارجی امریکا جریان  ورود  سرمایه – پول به اقتصادهای  سوب موندیال   را فعال میگرداند .   جهانی شدن برای اقتصاد امریکا  غیر قابل جایگزین شده  ،  بدهی خارجی وهمچنان صدورسرمایه اش ، که در واقع صدور سرمایه نبوده وهمواره وارونه جلوه داده  شده  ؛  چون بدهی  است   .  معهذا ، نرخ سوداقتصاد امریکا  بصورت ، تنظیم کننده جریانات رقابتی اقتصادهای جهان عمل نموده ، به همین سبب ، پیرامونی های سابق در جریان بحران مالی کنونی   درقالب سوپر وایت   

 اولیه ، خودرا غارت  شده میبینند . در حالی که  بزرگان جدید ( چین وهند .م) به این وضعیت ، با نرخ رشد استثنا ئی شان ، پاسخ میدهند  ؛  که  ،  در ضمن  پوششی است بر بهره کشی بالا از نیروی

کار،  انهم در جهت منتفع شدن از توزیع نرخ سودی که جهانی شدن خودشان به ان نیاز دارد .  جهانی شدن ( موندیالیزاسیون) در مواردی بصورت  محدود کننده رشد عمل نموده ، در مواردی هم موجب 

 

-------------------------------------------------------------------------------------------------

انحصار و روند تکنیکی.  Sylos  Labini-3

 

 محدودیت های شدید سیاسی شده است .   افزایش نرخ بهره وری نیروی کار شرطی استکه :  بدون ان برای همه ی انهائی که در پی روند تشدید ودستچین شده ، فنی – علمی، هستند - که این خود درواقع  شکل فنی انباشت سرمایه است  -  میسر نخواهد شد .  چین وهند از حجم عظیم نیروی کارشان بهره برده  سراب  ارزنده افزایش بازدهی نیروی کارشان را ، که در حقیقت  تحت شرایط ترکیب روند تکنیکی وسطح دستمزدهای حقیرانه و گاه شرم  اورشان بوده ، تحقق بخشیده اند . بقسمی که مابقی  پیرامونی ها هم بدنبال این سراب روان شده اند . این دنباله روی موجب از دست رفتن و پایمال شدن  اندک حقوق  کاری ، که با مشقت های بسیاری در جوامع پیرامونی ی لاتین امریکائی ، در حقیقت در اثراقدامات برخی دیکتاتورهای تجدد خواه (مدرنیزه کننده) همچون  وارگاس  در دهه 40  و50 ونظامیان حاکم در برزیل بین سالهای 1964 تا 1986 بدست امده بود  ، شده است .   حتی امروزه ، این عقب گرد وپایمالی حقوق کاررا در اروپای غربی  ،  در ام الجوامع رفاه (ولفر) هم بصورت افت ارزش واقعی دستمزد ، شاهدیم  .  بنظر میرسد  رابطه ای بین انباشت زیر سلطه  سرمایه مالی ونرخ رشد بهره وری نیروی کار بر قرار باشد که هنوز جوانب نظری ان قابل در ک نیست . 

 

     

     ملت پیرامونی وموندیالیزاسیون   

      

     عنوان – مفهوم ، پیرامون ( پریفریا ) ، که توسط   ، پره بیش ،   و تشکیلات سپال ( 4)  مطرح گردید  ؛ در واقع ، تبیین وتعریف شکلی از  تقسیم بین المللی کار میشد ،  که مبتنی بر عدم تقارن  بین تولید کالای ساخته شده وتولید مواد اولیه  بود . بهر صورت  تعریف « پیرامونی »  قابلیت نظری محدود وشکننده ای داشت .  معهذا و با این همه این وضعیت  میتوانست امکان تحقق سیاست خودگردانی  مبتنی بر تثبیت وضعیت  پولی شان را در مقابل پولهای تعیین کننده سرمایه تولیدی ، در صحنه بین المللی ، تا اندازهای تامین نماید .   دور ه طلائی ،  برتون وود ،   تا حدی این تثبیت را مبتنی بر نظام معروف دلار- طلا ، که بصورت یک قاعده تنظیم کننده عمل مینمود ، با شناور شدن ارزها  حول یک محور اصلی  بر اساس رابطه ثابت  طلا- دلار در امریکا ( 5 ) ،  را تامیین میکرد .   سیستمی که بهر حال موجب امکان پیش بینی  میان مدت  را  فراهم مینمود .   

 

   لاتین امریکائی ی پیرامونی کم ارزشی  ارزی اش در صحنه  بین المللی   را در خانه بکار گرفت :   بدین ترتیب که ، بیش از همه از طریق اعمال سیاست های ما لیاتی  وسایر اجبار های دولتی  ، جایگاه  جدیدی را برای دولت ایجاد کرد  ،   با اتخاذ سیاست های  ضد سیکلیک ، به کمک دولت ،  اقتصاد را از فشارهای جدی ،  بر جای مانده از بحران دهه  سی  رهانیده ، زمینه را برای توسعه نسبی فراهم  نمود. 

اصطلاح- مفهوم « پیرامون »   در شرایط کنونی دیگر ظرفیت توجیه وتبیین   موندیالیزاسیون  را  نداشته ، اکنون منحصرا" از ان میتوان برای معرفی تصویری ایده ال از اقتصاد – جهان  ویا بگفته امانوئل والر اشتین  و  اوتاویو ایانی ( 6 )  اقماری های حول یک مرکز  وامثا لهم استفاده نمود ؛  چون این تبیین در رابطه با بزرگهای در حال ظهوری چون چین ، هند، برزیل ، روسیه ،  اندونزی ، مکزیک وافریقای جنوبی که از جهاتی هنوزهم بصورت اقتصادهای سوب موندیال بوده ، توجیه ای ارائه نمیدهد .   اقتصادهائیکه که اکثرشان بصورت مکان های اینده دار برای ، سرمایه - جهانی ، شده ای  که ، تقسیم کار جهانی را به سوی یک کاسه شدن سوق میدهد، بحساب می ایند . فرضا"  مایکروسافت  در کاستا ریکا است  ، یعنی در تنها واحد خود در خارج از امریکا  : خوب ، کشور کوچک امریکای مرکزی  یک پیرامونی  داخل مرکز است ویا بخشی از مرکز که در پیرامون قرار گرفته ؟   برای چه انجا را انتخاب کردند ؟   برای اینکه  فرضا" مقری برای یک « هدف مورد نظر » در  پیرامون باشد؟    همانطور که ملاحظه میشود هیچ دلیلی وجود ندارد که بتوان براساس توجیهات ونظریات  قد یمی ی تقسیم بین المللی کار  نظیر  تئوریهای  مکان یابی ، مخارج نسبی ، نزدیکی به مواد اولیه ، وغیرو  ، استقرار وانتخاب مکان پیش گفته را

توجیه نمود . صرفا" انتخابی مبتنی برخواست شرکت مایکرو سافت است  برای استفاده ازکشورمذکور

بعنوان  مقر سرمایه- مالی :  کشور جدید لاتین امریکائی سکوی مالی وکشور های  دیگر بعنوان سکوی صادرات  تغیر نقش خواهند داد  .   

-------------------------------------------------------------------------------------------------

      Raul  Prebisch ,   Octauio Rodriguez – 4

کمیسیون اقتصادی برای امریکالی لاتین  :  CEPAL

                      Roberto Solomo   Fernando J . Cardim de Carvalho-  5

«   تاثیر ونفوذ بانک جهانی در انتخاب سیاست های کلان اقتصادی در یک اقتصاد درحال ظهور :   نمونه برزیل  »    

       

  . در  « سمت گیری سرمایه  پسا  برتون وودز »Francisco de Oliveia    

در  درک مشکل  مدرنیته - جهان

 Immanuel  Waallerstein ,  Octavio  Ianni -  6

   

 

 

 

 

 

       سرزمین زدائی ناشی از موندیالیزاسیون  ، دولت – ملت ،  پیرامونی را دگر گون نموده است . دولت میماند ولی مفهوم ملت تقریبا" ناپدید میشود  .  انچه مقاومت نموده  و باقی میماند ، نیروی غا لب 

دولت  مطابق شکل و اصطلاحات سابق ان : نمونه های مشخص ان همین بزرگان نو ظهور اند .

       رویای پرسروصدای ، دولت حداقل ،  که  دکترین نئولیبرال انرا اشاعه داده ،  در حقیقت سرپوشی است بر دولت حدااکثر ؛  که از یکطرف بصورت کنترل کننده  وکاهش دهنده حقوق نیروی کارو فراهم نمودن شرایط و صورت قانونی دادن برای بالا بردن نرخ بهره کشی  ، عمل میکند ؛ واز طرف دیگر از طریق وضع انواع حمایت ها ، یارانه ها  و  تشویق های دیگر ، بصورت  قالبی از    ، سرمایه – مالی ، برای سرمایه موندیا لیزه شده ، در میاید .   بدهی داخلی در واقع  همین سرمایه  -  ما لی  استکه ، اسراف ، عدم اعتدال ونوسانات مداوم پولی و ارتقاء ان توسط دولت  در مقابل ریسک  مبادله ارزی ، که انهم  ذاتی وضعیتی استکه مبادله ارزی شناور است  ،   را  تامین مینماید .  از اینجا ست که،   سیاست  جاری محدود کننده مالیاتی ، توسعه مستقل خود گردان را محدود میکند .    

     سرزمین زدائی ، ملیت زدائی ی سیاست  و سیاست زدائی ی اقتصاد است .  یعنی چیزی فراتر از یک مبادله کم اهمیت . اولین حاصلش انتقال ، شکل بند یهای سیاسی اقتصادی، پولی ، تبادل ارزی ، مالیات و بویژه ، و نه کمتر ،  وضعیت ما لکیت عمومی وخصوصی  به عرصه  ی نهادهای مالی جهانی است .   نهادهائی که به «  حاکمان جهانی »  معروف شده اند ، صندوق جهانی پول ، بانک جهانی و سازمان جهانی تجارت  ، از طریق نهادهای خصوصی وابسته به  خود ، شرایط ومیزان ریسک اقتصادهای سوب موندیا ل را برآورد  میکنند  .  این نهادها  با نظارت دقیق ، به داوری وارزیابی شرایط رقابت  ، بین اشکال مختلف سرمایه جهانی  تولیدی ویا مالی  ،  میپردازند .  

    سیاست زدائی ی اقتصاد تقریبا" نتیجه سرزمین زدائی است ، چون جدال داخلی میان طبقات اجتماعی وبخشهای اقتصادی وهمچنین روابط انها با دولت های قلمرو «ملی» شان تابع شرایطی استکه در خارج تعیین میگردد .  به بیانی دیگر ، چنین شرایطی ، فضا  وجریانات مربوط به  حقوق طبقات ومنافع فعالان داخلی را محدود ، مینماید . پارامتریزه  نمودن تحرکات نرخ سود ،  مبنی کاهش ویا افزایش ان ، توسط  سرمایه  - پول جهانی  ، تعیین میگردد . بیخود نیست هرگونه نوسان در نرخ بهره که توسط صندوق فدرال امریکا تعیین میگردد ؛  میتواند  خرو ج ویا دخول سرمایه های سوداگر به اقتصادهای سوب – موندیال را  ترغیب ،  تضعیف  ویا حتی متوقف نماید  ؛  برای بزرگان نوظهور که نرخ رشد غیر معمولیشا ن ، جذابیت  بسیاری برای  سرمایه تولیدی جهانی ، فراهم اورده ، وضع به همین منوال است  ؛ بهمین سبب چین،  برای کسب بخت بیشتری برای مبادلات تجاری وممانعت از کاهش رشد اقتصادی اش ،  مجبور به پیوستن به سازمان تجارت جهانی شد  . در واقع چین شکل خاص ازکشوری   بشدت متمرکز ویا نوعی  ، کشور – (7) ،   با عملکرد بسیار بالائی برای انباشت سرمایه است . 

     شکل گیری ملت ، بصورت معمول ، همجون فضائی برای  رقابت  ، به  نوعی موافقت اجباری با شرایط جدید ،  که بدون ان از توسعه خبری نخواهد بود ،  تغییر یافته است .  در عرصه مبارزه ای هستیم  بیش از هژمونی  ، به قول   ادورنو هورکها یمر(8)  ،  این  سیاستها ونحوه اعمالشان بیش از یک  هژمونی  بلکه در حد یک دیکتاتوری است .  تجدید وافزایش مداوم انواع کنترلها ، طرح مداوم شاخص ها ، جداول ،  اعمال سیاست های اجتماعی هدف دار  ، که همگی بطور مداوم ، کار ائی سیاست های جاری، نحوه باز تولید نیروی کار ، بلاخره  « زندگی  عریان » ، ما را بتصویر میکشند ؛  سیاست هائی هستند که در چنین شرایطی اعمال میشوند .  تا حدی که دیگر انچنان  متاثر از مناسبات طبقاتی  نیستند،  بلکه شرایطشان را بیش از هر چیز نرخ سود موندیال ، که خارج از کنترل  دولت هاست ، تعیین میکند .

   در چنین شرایطی ،   هر طرح ملی ،  هنگامی که  بروالی  معمول پیش گفته  باجرا درمی اید ، طبیعی است که  نتیجه اش فقط در رویا وخیال قابل تحقق است .  بدین صورت ،  با وجود پارا دکس  نئو لیبرالیسم  و موندیالیزاسیون  ،  فقط سیاست هائی قابل اجرا وعملی اند که ،  تابع سیاست های دولت باشند .  این سیاست ها هر چند اغلب  پوشش « ملی» فریبنده ای دارند  ، ولی  همواره ، هدف اول ودوم وسوم وچندمشان ، واقعیت وجسمیت دادن به دولت همچون عامل باز تولید سرمایه داخلی ،  در راستا  ودر امتداد سرمایه موندیا لیزه شده است .

    با همه اینها ، نمیتوان گفت موندالیزاسیون  اروپا  نوعی همگونی بین- المللی است ؛ بلکه بعکس ،  سخن از نظامی است بشدت سلسله مراتبی  نظیر یک « گردباد»  که در ان امریکای شمالی همچون    « چشم گردباد » که بنظر میرسد در ان ارامش حاکم است – واروپا با بیست وپنج تا یش  همچون چشم های  فرعی - هستند  ؛  درحالیکه بقیه بحران زده ، نا ارام وبا سرعت بالا وبا نیروی محرکه « چشم»  انباشت سرمایه در حال گردش اند .   در این  گردش ممکن است همواره فاجعه هائی بوقوع بپیوندد ؛ 

همچون وضعیت ارژانتین در دوران   بعداز- منعم (رئیس جمهور پیشین ولبنانی تبار ارژانتین .م)  ، که

---------------------------------------------------------------------------------------------------

7-چین  امروز ،  مصداق انچه به ان  روبرت کورز  «  سوسیالیزم پادگانی » مینامد،است . رجوع شود . به بازگشت پوتمکین  نوشته  روبرت کورز .

                   Theodor  Adorno.    Max Horkeimmer روشنگری  .  دیالکتیک -8

 

 

 در ان یکی از  بزرگترین کشورهای امریکای لاتین  ویا یکی از پنج قدرت اقتصادی جهان در اغاز قرن بیستم ، بیکاری ، افت تولید ناخالص داخلی ای را  تجربه کرد،  که در سالهای بحرانی ی دهه سی هم با ان مواجه نشده بود .

                                                              ادامه دارد