Francisco de Oliveira
فرانسیسکو د
ا لیویرا
نوامبر 2004
دانشگاه
فدرال میناس
جرایس – برزیل
مرکز
توسعه
وبرنامه ریزی
منطقه ای
جمع اضداد :
گلوبا لیزاسیون
، ملت ، منطقه ، کلانشهری
شدن (متروپلیزاسیون)
-----------------------------------------------------------------------------------------
بریم سر اصل
مطلب : انچه از
جهانی شدن (
گلوبالیزاسیون)
استنباط میگردد
: روندی
استکه ، طی ان
، سرمایه – پول
، در قالب ارز
برتر- دلار
امریکا ئی –
خودرا بصورت
حاصل همه ی اقتصادهای ملی در
اورد . بدین
سبب ، شسنایس (1) ، انرا «
موندیا لیزاسیون
سرمایه » مینامد
.
( از
انجا که در
این نوشته از
دو واژه
گلوبالیزاسیون
و موندیا
لیزاسیون باتفاوت
مفهومی
استفاده
میشود
، دراین متن
سعی خواهد شد
برای این دو
مفهوم از
واژه های
لاتین
استفاده شود
تا تفاوت
مفهومی ان حتی
المقدور حفظ
شود . م )
روشن استکه
این وضعیت
قابل رویت
ترین حاصل
اقتصادهای ، سوب
موندیال
، یا
اقتصادهائی
است که
سابقا"
تحت عنوان
پیرامونی مطرح
میگردیدند . لذا ،
اکنون ، همه
این ها ،
اشکال مختلف
تقسیم فضائی
سرمایه اند . در
حالیکه
فضاهائی
همچون
اتحادیه اروپا
، سعی در حفظ
واحتمالا"
بسط واستقلال
عمل در رابطه
با پول برتر و
حتی در شرایطی
به مبارزه
طلبیدن ان
برای کسب
پایگاه پول
جهانی (
موندیال) ویا
نقش برابر با
ان را ، دارند ؛
ولی
چنین وضعیتی برای ژاپن ،
چین ویا هند
مطرح نبوده
است .
بنظر پارا
دکس مینماید
: ژاپن
مازاد ارزی
خود را در
بازار سهام امریکای
شمالی سرمایه
گذاری
مینماید . چنانکه
میتوان گفت : دلار در
واقع حاصل
اقتصاد
ژاپن نیز هست
. دررابطه با
چین وهند ویا
بزرگانی که
تحولات
وسیعشان در حال
دگرگون
نمودن
تقسیم جهانی
کاراست ، فعلا"
نمیتوان چنین
فرضی را مطرح
نمود .
فعلا" هردو
از امکانات
بازار جهانی برای
عرضه سرمایه جهت تضمین
رشد فوق
العاده شان بهره
میجویند . بنابر
این دلار برای
شان ، بصورت
حاصل صادرات
وسیع کا لای تولیدی
چین و خدماتی
هند ، مطرح
میباشد . انچه
فعلا"
نمیتوان گفت
این استکه : سرمایه –
پول
اندو در
اینده بصورت
کنونی باقی
مانده ودر جهت
رهائی از دلار
سوق داده نخواهد شد ؟ در
اینصورت وبا
فرض رهائی از
دلار ، پول آ
ندو
نیز بصورت پول
جهانی
(موندیال) ، عمل
خواهد نمود . تجارت
نه تنها موجب
تبدیل پول ملی
به پول جهانی (
موندیال )
میشود ؛
بلکه انرا
بسوی ایفای
نقش ذخیره ارزش
جهانی سوق
خواهد داد . نقشی که
در تعاریف قدیمی
لنینیستی پول
امپریا لیستی نامیده
میشد .
روسیه را
نمیتوان از
جمله بزرگان
در حال ظهور
بحساب اورد . هرچند
با توجه به
سابقه و قد
وقواره اش
چنین
بنظر آید . اقتصاد
روس در
موقعیتی نیست
که بتواند چنین
نقشی را ایفا
نماید
؛ هنوز
اقتصاد روسیه
وارد بسط
سرمایه داری
در دور جدید
(موندیالیزاسیون
) نشده است . صرفنظر
از صادرات کم
زحمتی چون نفت وگاز
وکوشش محدودی
در برخی صنایع
هوا فضا که از
تشکیلات نظامی
دوران شوروی
بجای مانده ، روسیه
در گرداب یک
انباشت
ابتدائی - تبدیل اقتصاد از
وضعیتی که
کورز(2) ، انرا «
سوسیالیزم
پادگانی » مینامد
به اقتصاد
سرمایه داری مبتنی
بر
گانگستریزم –
قرار دارد . وضع
سیاسی غیر
مصممی ، که در
واقع بیشتردر
حال ، تثبیت ،
فروپاشی ی
امپراتوری سابق تزاری- شوروی
است تا امور
دیگر . حتی
تجربیات
برجسته اش در
صنایع فضائی ،
جای خاصی به
ان در این
روند موندیا لیزاسیون
، نداده است ؛
گوئی «
تجربیات
فضائی » تقاضای
جهانی چندانی
ندارد که
روسیه را به
صادر کننده ان
تبدیل نماید .
اما در مقابل
خروخ
سرمایه از
روسیه ابعاد
باور نکردنی بخود
گرفته است .
بدین
ترتیب ا ست که ،
انباشتی به رهبری
ی
سرمایه- مالی
، یا انباشتی
تحت سلطه سرمایه
مالی ویا بقول ،
شسنایز ،
انباشتی که
هرگز افزایش
ارزش سرمایه
اش ، بطور
کامل ، درحوزه
تولید تحقق
نمی یابد ،
مسجل میگردد . به
بیانی دیگر : قالب
(فرم) مالی ، درجای
، قالب (فرم) سرمایه-
تولیدی ، قرار
گرفته ، تقسیم
جهانی کار تحت
فرماندهی
وسلطه ،
سرمایه – پول ،
درامده
درنتیجه
استقرار فضائی ی ،
سرمایه –
تولیدی ، را
تعیین
مینماید .
دراینصورت،
سرمایه – پول
برتر
(هژمونیک)
همانطورکه « گمان میرفت» ، « نتیجه
ی » تولید
اقتصادهای سوب
موندیا ل است
؟
بدهیهای
خارجی
اقتصادهای سوب
موندیا ل تا
اندازه ای
مبین واقعیت
این فرض اند :
پیرامونی
های سابق ، همچون
امریکای
لاتینی ها وبرزیل
نمونه های بارزی
از این
وضعیت
اند ، که در
انها بدهی های
خارجی بصورت
پیش پرداختی
برای تولید
اینده وتامین
---------------------------------------------------------------------------------------------------
در موندیالیزاسیون سرمایه Francois Chesnais -1
بازگشت
پوتمکین Robert
kurz -2
اعتبار لازم بحساب
میایند ؛ چون
پول ملی کیفیت
دخیره ارزش را
ندارد . علاوه
بران روند
انباشت
سرمایه –
تولیدی– همچون
باز تولید گسترده
- متکی به
، سرمایه – پول
، ملی ، توان
لازمه را جهت
خریدار بودن «
روند فن اوری » ایکه ، ضرورت
کار برد انرا
، جهانی شدن (موندیا
لیزاسیون)
تقسیم کار پیش
میاورد ، ندارد . لابینی
(3)
در
وضعیت های
اقتصادی
همچون چین
وهند ، بدهی
خارجی
بصورت بند
نافی که این
اقتصادها را
به روند
جهانی شدن
پیوند میدهد ،
عمل نکرده
وبهیمن سبب
بصورت
اقتصادهای
سوب موندیال *بحساب
نمی ایند ؛
گوئی بزرگی وعظیم
والجثه
بودنشان چنان
تاثیری در
افواه عمومی
دارد که موقع واقعیشان
را ، در تقسیم
فضائی
سرمایه – پول
، طور
دیگری جلوه
میدهد . این امر
بدین سبب
استکه ، در
حال داخلی نمودن سرمایه
های جهانی
خود ، بصور
مختلف ، شامل فعالیت
های مشترک (
جوینت ونچر)
بوده ، بدین
ترتیب
مستقیما" به سرمایه-
تولیدی
وصل میشوند .
درحالیکه
امریکای
لاتینی ها ی پیرامونی
سابق ،
تحقق ا ین
روند را با
قرض خارجی
انجام
میدادند .
علاوه بر ان در
چین و هند کنترل
حکومتی شدیدی
بر نحوه
داخلی نمودن
سرمایه
موندیالیزه
اعمال میگردد
؛ در
مقابل در
امریکای
لاتین
پیرامونی
غارت
نئو لیبرال با صغیر
نمودن وزیر
نفوذ داشتن حکومت
ها
انها را در
بند سلطه
خارجی گرفتار
نموده اند . بنا بر
این ، موندیا لیزاسیون
درعمل ، فضائی
شدن سرمایه –
تولیدی
با تعیین کننده
گی وفرمانروائی
سرمایه –
مالی ، است .
جهانی شدن (
موندیالیزاسیون
) یک
جاده دو طرفه
است . اگر بدهی
های خارجی
وصادرات کالا
وخدمات که از
پیرامونی های
سابق و بزرگان
نو بمرکز
میرود . یکطرف
این جاده است . ازطرف
دیگر ، بدهی
های خارجی
امریکا جریان ورود سرمایه –
پول به
اقتصادهای سوب
موندیال را فعال
میگرداند . جهانی
شدن برای
اقتصاد
امریکا غیر
قابل جایگزین
شده ، بدهی
خارجی
وهمچنان صدورسرمایه
اش ، که در
واقع صدور
سرمایه نبوده
وهمواره وارونه
جلوه داده شده ؛ چون
بدهی است . معهذا ،
نرخ
سوداقتصاد
امریکا
بصورت ، تنظیم
کننده
جریانات
رقابتی
اقتصادهای
جهان عمل
نموده ، به
همین سبب ،
پیرامونی های
سابق در جریان
بحران مالی
کنونی درقالب
سوپر وایت
اولیه ،
خودرا غارت شده
میبینند . در
حالی که
بزرگان جدید
( چین وهند .م) به
این وضعیت ،
با نرخ رشد
استثنا ئی شان
، پاسخ میدهند ؛
که ، در ضمن پوششی
است بر بهره
کشی بالا از
نیروی
کار، انهم در جهت
منتفع شدن از
توزیع نرخ
سودی که جهانی
شدن خودشان به
ان نیاز دارد . جهانی
شدن ( موندیالیزاسیون)
در مواردی
بصورت
محدود کننده
رشد عمل نموده
، در مواردی
هم موجب
-------------------------------------------------------------------------------------------------
انحصار
و روند تکنیکی. Sylos
Labini-3
محدودیت
های شدید
سیاسی شده است
.
افزایش نرخ
بهره وری
نیروی کار
شرطی استکه : بدون ان
برای همه ی
انهائی که در
پی روند تشدید
ودستچین شده ،
فنی – علمی، هستند
- که این خود
درواقع شکل فنی
انباشت
سرمایه است - میسر
نخواهد شد . چین
وهند از حجم
عظیم نیروی
کارشان بهره
برده
سراب
ارزنده
افزایش بازدهی
نیروی کارشان
را ، که در
حقیقت تحت
شرایط ترکیب
روند تکنیکی
وسطح دستمزدهای
حقیرانه و گاه
شرم
اورشان بوده
، تحقق بخشیده
اند . بقسمی که
مابقی
پیرامونی ها
هم بدنبال این
سراب روان شده
اند . این
دنباله روی
موجب از دست
رفتن و پایمال
شدن اندک
حقوق
کاری ، که با
مشقت های
بسیاری در
جوامع
پیرامونی ی
لاتین
امریکائی ، در
حقیقت در
اثراقدامات
برخی
دیکتاتورهای
تجدد خواه
(مدرنیزه
کننده) همچون
وارگاس در دهه 40 و50 ونظامیان
حاکم در برزیل
بین سالهای 1964
تا 1986 بدست امده
بود ،
شده است . حتی
امروزه ، این
عقب گرد
وپایمالی
حقوق کاررا در
اروپای غربی ، در ام
الجوامع رفاه
(ولفر) هم
بصورت افت
ارزش واقعی
دستمزد ،
شاهدیم
. بنظر
میرسد
رابطه ای بین
انباشت زیر
سلطه
سرمایه مالی
ونرخ رشد بهره
وری نیروی کار
بر قرار باشد
که هنوز جوانب
نظری ان قابل
در ک نیست .
ملت
پیرامونی
وموندیالیزاسیون
عنوان –
مفهوم ،
پیرامون (
پریفریا ) ، که
توسط ، پره
بیش ، و
تشکیلات سپال (
4) مطرح
گردید ؛ در
واقع ، تبیین
وتعریف شکلی
از
تقسیم بین
المللی کار
میشد ، که
مبتنی بر عدم
تقارن
بین تولید
کالای ساخته
شده وتولید
مواد اولیه بود . بهر
صورت
تعریف «
پیرامونی » قابلیت
نظری محدود
وشکننده ای
داشت .
معهذا و با
این همه این
وضعیت میتوانست
امکان تحقق سیاست
خودگردانی مبتنی
بر تثبیت
وضعیت پولی
شان را در
مقابل پولهای
تعیین کننده
سرمایه
تولیدی ، در
صحنه بین المللی
، تا اندازهای
تامین نماید . دور ه
طلائی ،
برتون وود ، تا حدی
این تثبیت را
مبتنی بر نظام
معروف دلار-
طلا ، که
بصورت یک
قاعده تنظیم
کننده عمل
مینمود ، با
شناور شدن
ارزها
حول یک محور
اصلی بر اساس
رابطه ثابت طلا- دلار
در امریکا ( 5 ) ، را
تامیین میکرد
. سیستمی
که بهر حال
موجب امکان
پیش بینی میان
مدت را فراهم
مینمود .
لاتین
امریکائی ی
پیرامونی کم
ارزشی
ارزی اش در
صحنه بین
المللی را در
خانه بکار
گرفت :
بدین ترتیب
که ، بیش از
همه از طریق
اعمال سیاست
های ما لیاتی وسایر
اجبار های
دولتی ،
جایگاه
جدیدی را برای
دولت ایجاد کرد
، با
اتخاذ سیاست
های ضد
سیکلیک ، به
کمک دولت ، اقتصاد
را از فشارهای
جدی ، بر جای
مانده از
بحران دهه سی رهانیده
، زمینه را
برای توسعه
نسبی فراهم نمود.
اصطلاح-
مفهوم «
پیرامون » در
شرایط کنونی
دیگر ظرفیت
توجیه وتبیین
موندیالیزاسیون را نداشته
، اکنون
منحصرا" از ان
میتوان برای
معرفی تصویری
ایده ال از
اقتصاد – جهان ویا
بگفته
امانوئل والر
اشتین
و
اوتاویو
ایانی ( 6 ) اقماری های
حول یک مرکز وامثا
لهم استفاده
نمود ؛
چون این
تبیین در
رابطه با
بزرگهای در
حال ظهوری چون
چین ، هند، برزیل
، روسیه ،
اندونزی ،
مکزیک وافریقای
جنوبی که از
جهاتی هنوزهم
بصورت
اقتصادهای
سوب موندیال
بوده ، توجیه
ای ارائه نمیدهد
. اقتصادهائیکه
که اکثرشان
بصورت مکان
های اینده دار
برای ، سرمایه
- جهانی ، شده
ای که ،
تقسیم کار
جهانی را به
سوی یک کاسه
شدن سوق
میدهد، بحساب
می ایند . فرضا"
مایکروسافت در
کاستا ریکا
است ، یعنی
در تنها واحد
خود در خارج
از امریکا : خوب ،
کشور کوچک
امریکای
مرکزی
یک
پیرامونی داخل
مرکز است ویا
بخشی از مرکز
که در پیرامون
قرار گرفته ؟ برای چه
انجا را
انتخاب کردند
؟ برای
اینکه
فرضا" مقری
برای یک « هدف
مورد نظر » در پیرامون
باشد؟
همانطور که
ملاحظه میشود
هیچ دلیلی
وجود ندارد که
بتوان براساس
توجیهات
ونظریات قد یمی ی
تقسیم بین
المللی کار نظیر
تئوریهای مکان
یابی ، مخارج
نسبی ، نزدیکی
به مواد اولیه
، وغیرو
، استقرار
وانتخاب مکان
پیش گفته را
توجیه
نمود . صرفا"
انتخابی
مبتنی
برخواست شرکت
مایکرو سافت
است
برای
استفاده ازکشورمذکور
بعنوان مقر
سرمایه- مالی : کشور
جدید لاتین
امریکائی سکوی
مالی وکشور
های
دیگر بعنوان
سکوی صادرات تغیر
نقش خواهند
داد .
-------------------------------------------------------------------------------------------------
Raul
Prebisch , Octauio Rodriguez – 4
کمیسیون
اقتصادی برای
امریکالی
لاتین :
CEPAL
Roberto Solomo Fernando J . Cardim de Carvalho- 5
«
تاثیر ونفوذ
بانک جهانی در
انتخاب سیاست
های کلان
اقتصادی در یک
اقتصاد درحال
ظهور :
نمونه
برزیل
»
.
در « سمت
گیری سرمایه پسا برتون
وودز »Francisco de
Oliveia
در
درک مشکل
مدرنیته -
جهان
Immanuel Waallerstein , Octavio
Ianni - 6
سرزمین
زدائی ناشی از
موندیالیزاسیون ، دولت –
ملت ،
پیرامونی را
دگر گون نموده
است . دولت
میماند ولی
مفهوم ملت تقریبا"
ناپدید میشود .
انچه مقاومت
نموده
و باقی میماند
، نیروی غا لب
دولت مطابق
شکل و
اصطلاحات
سابق ان : نمونه
های مشخص ان
همین بزرگان
نو ظهور اند .
رویای
پرسروصدای ،
دولت حداقل ، که دکترین نئولیبرال
انرا اشاعه
داده ، در
حقیقت سرپوشی
است بر دولت
حدااکثر ؛ که از
یکطرف بصورت
کنترل کننده وکاهش
دهنده حقوق
نیروی کارو
فراهم نمودن
شرایط و صورت
قانونی دادن
برای بالا
بردن نرخ بهره
کشی ،
عمل میکند ؛
واز طرف دیگر از
طریق وضع
انواع حمایت
ها ، یارانه
ها و تشویق
های دیگر ،
بصورت قالبی
از ، سرمایه
– مالی ، برای
سرمایه
موندیا لیزه
شده ، در
میاید . بدهی
داخلی در
واقع
همین سرمایه - ما لی استکه ،
اسراف ، عدم
اعتدال
ونوسانات
مداوم پولی و
ارتقاء ان توسط
دولت
در مقابل
ریسک
مبادله ارزی ،
که انهم ذاتی
وضعیتی استکه
مبادله ارزی
شناور است ، را تامین
مینماید . از
اینجا ست که، سیاست جاری
محدود کننده
مالیاتی ،
توسعه مستقل
خود گردان را
محدود میکند .
سرزمین
زدائی ، ملیت
زدائی ی سیاست
و سیاست
زدائی ی
اقتصاد است . یعنی
چیزی فراتر از
یک مبادله کم
اهمیت . اولین
حاصلش انتقال
، شکل بند یهای
سیاسی
اقتصادی، پولی
، تبادل ارزی
، مالیات و
بویژه ، و نه
کمتر ، وضعیت
ما لکیت عمومی
وخصوصی
به عرصه ی نهادهای
مالی جهانی
است . نهادهائی
که به « حاکمان
جهانی »
معروف شده
اند ، صندوق
جهانی پول ،
بانک جهانی و
سازمان جهانی
تجارت ، از
طریق نهادهای
خصوصی وابسته
به خود
، شرایط
ومیزان ریسک
اقتصادهای
سوب موندیا ل
را برآورد میکنند .
این نهادها با
نظارت دقیق ،
به داوری
وارزیابی
شرایط رقابت ، بین
اشکال مختلف
سرمایه
جهانی
تولیدی ویا
مالی
،
میپردازند .
سیاست زدائی
ی اقتصاد تقریبا"
نتیجه سرزمین
زدائی است ، چون
جدال داخلی
میان طبقات
اجتماعی
وبخشهای اقتصادی
وهمچنین
روابط انها با
دولت های قلمرو
«ملی» شان تابع
شرایطی استکه
در خارج تعیین
میگردد .
به بیانی دیگر
، چنین شرایطی
، فضا
وجریانات
مربوط به حقوق
طبقات ومنافع
فعالان داخلی
را محدود ،
مینماید . پارامتریزه نمودن
تحرکات نرخ
سود ،
مبنی کاهش
ویا افزایش ان
، توسط
سرمایه - پول
جهانی
، تعیین
میگردد .
بیخود نیست
هرگونه نوسان
در نرخ بهره
که توسط صندوق
فدرال امریکا
تعیین میگردد
؛
میتواند خرو ج
ویا دخول
سرمایه های سوداگر
به اقتصادهای
سوب – موندیال
را ترغیب ، تضعیف ویا حتی
متوقف نماید ؛
برای بزرگان
نوظهور که نرخ
رشد غیر معمولیشا
ن ، جذابیت بسیاری
برای
سرمایه تولیدی
جهانی ، فراهم
اورده ، وضع
به همین منوال
است ؛
بهمین سبب
چین،
برای کسب بخت
بیشتری برای
مبادلات
تجاری
وممانعت از کاهش
رشد اقتصادی
اش ،
مجبور به
پیوستن به
سازمان تجارت
جهانی شد . در واقع
چین شکل خاص
ازکشوری بشدت
متمرکز ویا
نوعی ،
کشور – (7) ،
با
عملکرد بسیار
بالائی برای
انباشت
سرمایه است .
شکل گیری ملت
، بصورت معمول
، همجون فضائی
برای
رقابت
، به نوعی
موافقت
اجباری با
شرایط جدید ، که بدون
ان از توسعه
خبری نخواهد
بود ، تغییر
یافته است . در عرصه
مبارزه ای
هستیم بیش از
هژمونی ، به قول ادورنو هورکها
یمر(8) ، این سیاستها
ونحوه اعمالشان
بیش از یک هژمونی بلکه در
حد یک
دیکتاتوری
است . تجدید
وافزایش
مداوم انواع
کنترلها ، طرح
مداوم شاخص ها
، جداول ، اعمال
سیاست های
اجتماعی هدف
دار ،
که همگی بطور
مداوم ، کار
ائی سیاست های
جاری، نحوه
باز تولید نیروی
کار ، بلاخره « زندگی عریان » ،
ما را بتصویر
میکشند ؛ سیاست
هائی هستند که
در چنین
شرایطی اعمال
میشوند . تا حدی
که دیگر
انچنان
متاثر از
مناسبات
طبقاتی
نیستند، بلکه
شرایطشان را
بیش از هر چیز
نرخ سود
موندیال ، که
خارج از
کنترل
دولت هاست ،
تعیین میکند .
در چنین
شرایطی ، هر طرح
ملی ،
هنگامی که بروالی معمول
پیش گفته باجرا
درمی اید ،
طبیعی است که نتیجه
اش فقط در
رویا وخیال
قابل تحقق است
. بدین
صورت ،
با وجود پارا
دکس
نئو
لیبرالیسم و موندیالیزاسیون ، فقط
سیاست هائی
قابل اجرا
وعملی اند که ، تابع
سیاست های
دولت باشند . این
سیاست ها هر
چند اغلب پوشش « ملی»
فریبنده ای
دارند
، ولی
همواره ، هدف
اول ودوم وسوم
وچندمشان ، واقعیت
وجسمیت دادن
به دولت همچون
عامل باز
تولید سرمایه
داخلی ،
در راستا ودر
امتداد
سرمایه
موندیا لیزه
شده است .
با همه اینها
، نمیتوان گفت
موندالیزاسیون اروپا نوعی
همگونی بین-
المللی است ؛
بلکه بعکس ، سخن از
نظامی است
بشدت سلسله
مراتبی نظیر یک «
گردباد» که در ان
امریکای
شمالی همچون « چشم
گردباد » که
بنظر میرسد در
ان ارامش حاکم
است – واروپا
با بیست وپنج
تا یش
همچون چشم های فرعی -
هستند ؛ درحالیکه
بقیه بحران
زده ، نا ارام وبا
سرعت بالا وبا
نیروی محرکه «
چشم» انباشت
سرمایه در حال
گردش اند . در این گردش
ممکن است
همواره فاجعه
هائی بوقوع
بپیوندد ؛
همچون
وضعیت
ارژانتین در
دوران
بعداز- منعم
(رئیس جمهور
پیشین
ولبنانی تبار
ارژانتین .م) ، که
---------------------------------------------------------------------------------------------------
7-چین امروز
،
مصداق انچه
به ان
روبرت کورز «
سوسیالیزم پادگانی
» مینامد،است .
رجوع شود . به
بازگشت پوتمکین نوشته روبرت
کورز .
Theodor
Adorno.
Max Horkeimmer
روشنگری . دیالکتیک -8
در ان
یکی از
بزرگترین
کشورهای امریکای
لاتین
ویا یکی از
پنج قدرت اقتصادی
جهان در اغاز
قرن بیستم ،
بیکاری ، افت
تولید ناخالص
داخلی ای را تجربه
کرد، که در
سالهای
بحرانی ی دهه
سی هم با ان مواجه
نشده بود .
ادامه دارد