جهانی شدن و باز
گشت استعمار
نو .
پلینیو د ارودا سامپایو جونیور * Plinio de Arruda Sampaio Jr .
در
مجموعه :
فلسفه ونظریه
سیاسی ، میان
نقد ویوتوپی .
مرکز
لاتینن
امریکا ئی علوم
اجتماعی بوئنوس
آ یرس CLACSO اکتبر2007
پیش
گفتار مترجم :
امروزه
در رابطه با تعریف
مفهوم « جهانی
شدن » با
تبیین های
متنوعی
روبرو
هستیم
، که غالب
انها متاثر از
هیاهوی تبلیغاتی استکه
در غرب مطرح
است .
از
انجا
ئی که سیاست
های نولیبراستی
همواره
در رابطه وبعنوان نتیجه
طبیعی جهانی
شدن مطرح میگردد
، ضروری استکه
این جریان ،
تاثیرات مثبت
ومنفی
اش ، از منظر اهل
نظر جوامعی که
در حقیقت نا
خواسته ودر
واقع
تاحد زیادی
بالاجبار
پذیرای ان شده
اند نیزمورد
توجه قرار
گیرد .
سامپایو جونیور
اکنون
در سن هفتاد
وهشت سالگی از
اوائل دهه
پنجاه
میلادی تا کنون
با مرکز لاتین
امریکائی
علوم اجتماعی CLACSO همکاری
داشته ، یکی از
صاحب نظرانی
استکه همواره
سعی
نموده
مقولات مربوط
به توسعه سرمایه
داری معاصر را ، در
رابطه با
تاثیرات
واقعیشان در
زندگی
اجتماعی شبه
قاره امریکای
لاتین ،
مورد نقد
وبررسی قرار
دهد .
مقاله حاضر
شامل دوبخش
است . در بخش
نخست
تاثیرات
جهانی شدن در
منطقه
بعنوان نوعی
رجعت به
استعمار نو
مطر ح شده ، در
بخش دوم تحت
عنوان : بن بست
برزیلی ، اوضاع
دهه های اخیر
کشور برز یل
رادر رابطه با
پدیده مذکور
بررسی
مینماید . اکنون ، بخش
اول این مقاله
، که تاثیرات
جهانی شدن در
شبه قاره
امریکای
لاتین را مورد
بررسی قرار
میدهد ،
ارائه میگردد .
بخش
اول :
جهانی
شدن و
بازگشت
استعمار نو
مقدمه.
دستکم دو دهه
استکه ، درصددند
به جوامع
لاتین امریکائی
این ایده را
القا ء کنند که
، اقتصادهای منطقه
، چاره
ای جزسر فرود
اوردن
وتسلیم درمقابل
جهانی شدنء
مبادلات
ودرنتیجه همگامی
هرچه سریع تر
------------------------------------------------------------------------------------------------------* استاد
انیستیتوی
اقتصاد دانشگاه
ایالتی
کامپیناس ،
برزیل
با
الزامات
وشرایط
سرمایه بین المللی
وقدرتهای
برترجهانی، ندارند
. درچنین
شرایطی شعاع
عمل ومانور
اقتصادهای
منطقه
، به میزان و
اهنگ هم شکلی
انها با
تغییراتی که
سرمایه داری
مرکزی تعیین
مینماید ،
محدود میشد . صرف نظر
از موقعیت های
استثنائی
بسیار نادر فقدان
پیشنهادهائی
، که
افق جدیدی را
برای جوامع
امریکای
لاتین بگشاید ، موجب
قطبی شدن
مبارزات
سیاسی
گردید .
این وضعیت ، بورژوازی
امریکای
لاتین را به
دو قطب طرفدار
« مدرنیزاسیون
» و «
محافظ کار »
تقسیم نمود .
گروه
های اقتصادی
واجتماعی که
بیشترین
پیوند منافع
را با
گرایشهایء نو سرمایه
داری جهانی
دارند ،
بیقرار جهت
بهره مندی از
فرصت هائی که
در وضعیت جدید
برایشان
فراهم میاید ،
خواهان
اقدامات سریع
وبدون اتلاف
وقت اند . انها روی
کمک های وسیع
سرمایه داری
جهانی حساب
باز نموده ، الزامات
وساز وکارهای
بازار را فوق
همه چیز قرار
داده ،
هزینه های
اقتصادی ،
اجتماعی و
فرهنگی ایکه
جامعه باید در
راه این هم
شکلی
تحمل نماید را
، مسئله
ای ثانوی وکم
اهمیت
میدانند . بخشهای
دیگر بور
ژوازی ، که
فاقد شرایط
لازم برای
مقاومت در
مقابل این
رقابت خارجی
اند عجله ای
برای بسط این
ارتباط ،
ندارند .
انها
خواستار فرصت
وزمان بیشتری
برای اماده شدن
وتطبیق شرایط شان با موج
نوء سرمایه
داری اند . خواهان
مدر نیزاسیون
کندتر ،
پایدار و
مرحله به
مرحله اند .
مبلغین مد
رنیزاسیونء
را دیکال ، رویای
پیوستن سریع
بورژوازی
وابسته
به «
جهان اول» را
تعقیب میکنند
. مدافعین
مدرنیزاسیونء
کند ،
ارام و
گام بگام ، تعهد واحساس
مسئولیت برای
بقاء را پیش
میکشند .
گروه اول
عملکردشان بصورت
سرعت بخشید ن
به روند مدرنیزاسیون
استنباط
میشود . گروه
دوم
مانع وباز
دارنده ان بحساب
میایند .
گروه اول
معتقد است
بدون « جهانی
شده ها »
اقتصاد
پیرامونی در
خواهد ماند ؛
چون این
اقتصاد ها فقط
به
اتکای پویائی
اقتصادهای
مرکزی ، امکان
تحرک وتوسعه خواهند داشت . گروه
دیگر معتقد
است : بدون
ورود سایر بخشها ، اقتصاد ،
همهء توان
معامله
ومانور خود با
سرمایه بین
المللی را از
دست داده ، نهایتا"، توان کنترل « مراکز
تصمیم گیری »
داخلی را نخواهد
داشت .
در واقع
هردو جناح را
باید بصورت
بازوهای چپ
وراست توسعه وابسته
در نظر داشت . «
فوق مدرن
خواهان »
میدانند ، نمیتوان
عقب ماندگی را ، بدون
اینکه نا
پایداری
وبحرانء
اقتصادی اجتماعی
را به مرحله تنش
زا و دردناکی
رساند ، از
میان برداشت .
درمقابل
محافظ کاران «
جعلی » هم
واقفند که ، مقاومت
مداوم در
مقابل فشار
خارجی ، که همچون
طوفانی ، برای
وادار به
تبعیت و تسلیم
شدن اعمال
میشود غیر
ممکن است . با
اینکه
، دو جناح در
دوقطب مخالف
قرار دارند ، ولی
درمورد یک امر
اساسی بایکدیگر
اتفاق نظر
دارند :
امیختن مدرن
وعقب مانده ، تنها
راهی است که ، جامعه
پیرامونی ،
میتواند در یک اهنگ
نا برابر در
توسعه سرمایه
داری مشارکت
نماید . بهمین
سبب هردوگروه
توانائی ، گسستن
از ساختارهای داخلی
وخارجی ای که
عامل باز
تولید سرمایه
داری
وابسته اند ، را از دست
میدهند .
ناتوانا ئی طبقات
حاکم در توجه
به منافع
بخشهائی که
درحاشیه روند پیشرفت
قرار دارند ،
تعجب اور
نیست . انها که
با هیا هوی
زیاد از
اصلاحات
لیبرال سخن
میگویند ؛
هنگامیکه بحث
اصلاحات ارضی
ویا شهری مطرح
میشود ؛ موضعی
سخت محافظه
کارانه از خود
نشان میدهند . انها
خود را نگهبان
وپاسدار هویت
ملی میدانند . اما با
هرگونه
تغیراتی که
دسترسی شان را
به استاندارد
زندگی
ومصرف
اقتصادهای
مرکزی ، محدود
تر گرداند ،
مخالفت
میورزند .
هرگونه ا لترناتیوی
که با
پارامترهای
مدرنیزاسیون
ء محافظ
کارانه
مغایرت داشته
باشد ،
با بر چسب
های مختلف
روبرو شده ،
با رد سریع ان
، مدعی ایجاد
هرج ومرج وتنش
های اجتماعی
میشوند .
بدین
ترتیب
استکه ، طبقات
حاکم امریکای
لاتین ، در
واقع
به
برداشت معروف
خود از « پایان
تاریخ » رسیده
اند .
بنا
بر این
، دیلمایء ، جهانی
شدن
ویا همه
گیری ، سرابی
بیش نیست . نخست ،
بدین جهت که هیچ
تضمینی
وجود ندارد ، با
تبعیت از
گرایشهای
کنونی تقسیم بین
المللی کار ، اقتصادهای
پیرامونی از
روندهرج ومرج
ودر هم ریختگی
تولیدی
وبحران اجتمائی
که اکنون با
ان مواجه اند
، رهائی یابند
. البته بر
خورد
جهانی شدن با
این اقتصادها
، به
خصلت های ویژه
ء توسعه
ناموزون سرمایه
داری
وطبیعت تاثیراتش
بر ساختارهای
هر شکل بندی
اجتماعی ، بستگی
دارد . دوم ، چون
فراملیتی شدن سرمایه
داری واقعیت
تاریخی
ایستکه ، در
شرایط کنونی وجودش
کنترل بر
سرنوشت ملل
منفرد را
تسهیل
مینماید ، الزاما"
نباید بدین
معنی باشد که
، جوامع
پیرامونی محکوم
به مطابقت و
تبعیت
انفعالی از
الزامات
وشرایط انها هستند .
دولت ملی
میتواند
وباید
گرایشهائی
که خواهان جذب
ان است انتخاب
نموده ومانع
گرایشهائی
شود ، که بنظر
ان برای توسعه
کشور مضر است .
هدف
این مقاله
نشان دادن این
مهم استکه ، جهانی
شدن دادو ستد
وکسب وکار ، در
کشورهائی که
پیرامون
سیستم سرمایه
داری جهانی را
تشکیل میدهند
، موجب شکل
گیری روند
رجعت به
استعمار نو
گشته است . بنابر
این راهبرد
ملی ایکه مانع
تاثیر مخرب
جهانی شدن بر
اقتصادهای
لاتین امریکائی
شود ، مطلقا"
ضروری وغیر
قابل صرف نظر
است .
بحث
حاضردردوبخش
عرضه میشود : نخست طبیعت
بحران معاصر
دولت ملی دررابطه
با ویژگیهای جدید
توسعه
سرمایه داری ،
بنا
بر این ، شاخه
های برتری طلب
ء اقتصادهای
مرکزی در این
عرصه
تاریخی نو
را مورد
ازمون قرار
داده ، بدنبال
ان به بررسی ویژ
گیهای
استاندارد
جدیدء
وابستگی
واثار زیان
بار ان بر
دولت های ملی
، در امریکای
لاتین ،
خواهیم
پرداخت . در
خاتمه ود ر بخش
دوم با جزئیات
بیشتر
ویژگیهای
بحران معاصر
برزیل ویا بن بستی
که جامعه
برزیل با ان
روبروست را مطرح
خواهیم نمود .
جهانی شدن ، بحران
ء دولت ملی و
امپریالیسم .
از
میانه های
دهه
شصت با تعمیق
وگسترش
فراملیتی
ها ،
جدالهای اقتصادی
وسیاسی
بسیاری که
اغازگر
ویرانی ء بنیان
دولت های ملی
بودند
، بوقوع
پیوست . درعرصه
اقتصادی ، خصلت
راهزنانه
رقابت
اقتصادی و
افزایش تحرک
سرمایه ، قابلیت
جامعه ملی ، جهت
کنترل بر
مراکز داخلی
تصمیم گیری و
باز تولید
ارگانیک
همبستگی بین
طبقات اجتماعی
، را مشروط
نمود . در سطح
سیاسی جدال
نفس گیر
، انحصار فن
آوری نو و
کنترل
بازارهای
جهانی ، رقابت
حاد و خطرناکی
را میان دولت
های ملی
شکل داده ، موجب
تولد مجدد
رقابت
برای
ایجاد جذابیت برای
سرمایه گذاری
تولیدی وایجاد
اشتغال صنعتی
، گردیدند
.
بدون
توجه به
روندهائی که
عامل فراملیتی
شدن سرمایه
داری هستند ، کشورهای
مرکزی سعی به
کم اهمیت جلوه
دادن عواقب
مخرب ونا خوش
ایند ان نموده
، موجب
بسط سیاست های
نئو
مرکانتیلیستی
، که بیش از
پیش به جنگ
اقتصادی
انجامیده است ،
شدند . هدف
نهائی تبدیل
فضای اقتصادی بصورتی
استکه ، برپا یه
ای راهبردی رقابت ، میانسرمایه
داری، ( اینترکاپیتالیستی
) در مقیاس
جهانی محقق
گردد . اینجاست
که جریان لجام
گسیخته ای برای
تثبیت ارزش
پول ،
افزایش
بازدهی نیروی
کار ،
کیفییت زیر
ساختهای
اقتصادی ، شکل
میگیرد .
بموازات ان کوشش ، برای بالا
بردن مقیاس
تولید ،
تغییرمرز
های اقتصادی،
افزایش اهمیت
نسبی
بازارهای
داخلیشان
وبلاخره تدوین
راهبرد های
مختلف جهت یگانگی
(انتگراسیون)منطقه
ای، اغاز
میشود . تشکیل
اتحادیه
ونهادهای
مختلف چند ملیتی
، بوجود اوردن
بلوک های
اقتصادی چون ALCA( منطقه
ازاد تجارت
امریکا ) حول
ایالات
متحده
ویا اتحادیه اروپا
که در عمل
عمدتا" به
محوریت المان
سازمان یافته
است ؛
ازانجمله اند
.
اگرکشور های
سرمایه داری
توسعه یافته
تر،
داری قابلیت
های بیشتری
برای خنثی
نمودن
تاثیرات
تخریبی جهانی
شدن داد وستد در
کشورهایشان ، (
که در واقع
خودشان به ان
سرعت میبخشند)
هستند ،
و از این
طریق
به افزایش
مقیاس تولید ا قتصادی
،
بهبود و بسط
ساختارهای کشورها
یشان ، کمک میکنند
. حاصل
ان برای جوامع
پیرامونی به
عکس
ضعف وتحلیل
دولت های ملی
بوده است .
مسئله اصلی
این استکه : زمینه جدید
تاریخی مورد
بحث
درجه ازادی
عمل بورژوازی
ء اقتصادهای
پیرامونی را ،
در
مقابل سرمایه
بین المللی ، کاهش
میدهد . از انجا
که
بنگاههای
فرا ملیتی با
فنآوری
وسازمان
تولیدی
بازارهای فرا ملی
، و در نتیجه
باسود
متوسط
بالائی ، عمل
میکنند
؛
ماهیت
پیوندشان با
اقتصادهای
وابسطه بیش از
پیش به حالت سیا ل در
میاید .
وضعیت با
انچه در انقلاب
صنعتی
دوم اتفاق
افتاد بسیار
متفاوت است . در دور
(سیکل) گسترش
یافته بعد از
جنگ دوم ، راهبرد
، فتح با
زارهای داخلی
بر پایه توسعه
واحدهای تولیدی
بود که
، سرمایه بین
المللی را به
ضرورت ایجاد فضاهای
اقتصاد ملی ء کاملا"
محدود شده ، سوق
میداد .
در ان زمان از
انتقا ل واحد
های تولیدی به
پیرامون
ممانعت میشد ،
تا اینکه از رقابت
با کالاهای
وارداتی در
امان باشند . زمینه
تاریخی فوق تا
اوایل دهه هشتاد
فرصتی را پدید
اورده بود که
اقتصادهای
پیرامونی ء پیشرفته
تر بتوانند ،
تقارب فن اوری
معینی را با
اقتصادهای
پیشرفته
سرمایه داری ، داشته
باشند . در
د وره جهانی
شدن سرمایه
داری ، شاهد
پدیده کاملا
متفاوتی
هستیم .
هدف بنگاهای
فراملیتی حل
اقتصادهای وابسته
در بازار
جهانی است ؛ تا
بتوانند از
امکانات داد
وستدی انها
حداکثر بهره
را ، بدون اسیب
رسانی
به تحرک
فضائیء
خودشان شان ، ببرند . بهمین
دلیل ، غول
های اقتصاد
جهانی نمی
خواهند
مرزهای ملی با
محدود یت های
کنونی باقی
بمانند .
منافع «
جهان سوم »در
چنین شرایطی ،
در
اساس به اهداف
تحمیلی زیر
خلاصه میشود : دسترسی
داشتن به
بازارها ( مهم
نیست که این
دسترسی به
تولیدات
وارداتی ویا تولیدات
محلی است - تصمیم
بستگی به
شرایطی داردکه
راهبرد
رقابتی
هربنگاه فراملیتی
تعیین
مینماید.) یعنی ، حداکثر
انعطاف برای
بهره برداری
از قابلیت
وتوانمندی منطقه ، انهم
بصورت سکوی پرش برای
صادراتی
استکه به
کار ارزان
نیاز دارند . مشغول
نمودن سرمایه
های محلی ، به سوداگری
وفعالیتها ی معروف
به ،
بیزنس خوب ، در جوامع
مربوطه شان هم
، نتیجه
دیگر ان است .
نکبتء شرایط
تاریخی ایکه
کشورهای
لاتین
امریکائی با
ان مواجه اند
، هنگامی
بوخامت
گرائید که ، اثار
منفی
فروپاشی
اتحاد شوروی
سابق ، توان
چانه زنی
کشورهای
پیرامو نی را
تضعیف نمود . بدون
واهمه از هیولای
کمونیست ، ملل
هژمونیک
خودرا ، برای
دست اندازی
وبیحرمتی
وتجاوز به
اصول اولیه استقلال
، خودگردانی
وصاحب
اختیاری
سایرملل ازاد
و بلا مانع ،
یافتند . بورژوازی
وابسته محلی
هم بدون تکیه
گاه خارجی وپایگاه
مادی داخلی ، برای
تحکیم توان
طبقاتی خود ، درحال
تبدیل شدن به
بوژوازی ای
استکه ، نقش
رابط خرید
وفروش ودلال دادوستد
کالا
دربازار
جهانی را بعهده
دارد .
قدرت
های بزرگ با
خود خواهی بی
شرمانه ،
مستقیم ویا
غیر مستقیم ،
اقتصادهای
وابسته
را جهت
تطبیق
بدون قید
وشرط وضعیتشان با
خواسته ها ئی
که انها مطرح
میکنند ، تحت
فشار قرار
میدهند .
فشاری که نهایتا"همواره
با
فرمانبرداری
مقامات این
کشورها در
پذیرش تحمیل
ها همراه بوده
است .
خلاصه ،
در نظم بین
المللی پیش
امده ، توسعه
ملی ، درافق
امکانات
کشورهای
وابسته ، دیده
نمی شود
. جامعه
بین المللی در
شرایط کنونی ،
انهائی که خارج
از
کلان ( مگا )
بلوک های منطقه
ای قرار دارند
را به
مشتاقان
دسترسی به ،
بازارهای
درحال ظهور، ویا
مناطق
، فقر
واقعی ،
محدود نموده
است . به
این ترتیب ، در
تقسیم بندی
بین المللی جدید ء کار ،
برای
اقتصادهای در
حاشیه مانده ،
میتوان سه نقش را قائل
شد : باز
کردن فضای
اقتصادی خود
برای ورود ونفوذ
بنگاههای
فراملیتی ؛ تحمل
جریانهای
وسیع مهاجرتی
که میتوانند
بی ثباتی
کشورهای مرکزی
را هم در پی
داشته با شد ؛
وبلاخره عملکرد
،
غمبار
وپارادوکسا ل
ء اینکه
ریه وهمچنین
زباله
دان مد نیت غرب
بودن ،
اکتفا
نمایند .
وابستگی ء
جدید
وبیم
رجعت به
دوران
استعمارنو
باتوجه به
لجام گسیختگیء جهانی
شدن ، انهم به خط دهی وسردمداری
کشورهای ء غنی
، کشورهای لاتین
امریکائی در واقع تحت
مکانیزم
دراکونیک ء
نو استعماری
قرار گرفته
اند . (اشاره
به قوانین
سخت
دراکون Drakonدر اتن ،
یونان
باستان
. م)
جهت
شناسائی
وخصلت یابی
ومیزان
تباه
کنندگی
« وابستگی ء
جدید » کافی است
؛ سه روند در
جریان
را مورد توجه
قرار دهیم .
نخست ، رواج
نابرابر
پیشرفت
فن اوری ، تشدید در هم
ریختگی
تکنولوژیکی
اقتصادهای عقب
مانده را در
پی داشته است . ناتوانی
ساختاری در
تحمل رقابت بین
المللی مو جب
شده ،
پیرامون در
رابطه با روند
اسف بار
دگرگونی
ساختاریء
حوزه تولید ش
، بشدت اسیب
پذیر گردد . اینجا
ست که در
نهایت
سرچشمه
نیروهای فروپا
شنده
ایکه ،
اازسالها ی
دهه هشتاد به
بعد ، تداوم
روند صنعتی
شدن وثبات
سیستم پولی
منطقه را
مشروط نمودند
، مشاهده
میگردد .
در چنین
گستره ای ،
سرمایه گذاری
خارجی در
واقع
بصورت «
جزایر »
حقیقی ای ( Enclaves ویاحوزه
های مجزا
وجدابافته ای
نسبت به کل
ساختار
اقتصادی جامعه .م )
تبدیل شده اند .
انکلاو های ،
مجزا از کلی که بتدریج
موجب
گسیختگی و
انفصال
ساختاری
اقتصاد این جوامع
گردیدند
.
وضعیتی
که در بهترین
حا لت میتواند
جزایری ا ز
رفاه را برای
اقلیتی از
جامعه فراهم
نماید .
اینجاست که
ساده لوحی برخی ، که به
سرمایه بین
المللی
بعنوان عامل
رشد وتوسعه
همگانی دل
بسته اند ، هویدا
میشود .
دوم ، فراملیتی
شدن
سرمایه داری
، وابستگی مالی
را در پیرامون
تشدید نمود .
انچه در واقع
علت ساختاری
عدم
تعادل در
موازنه
پرداخت ها را نشان میدهد .
پس از انجام
طرح ، برادی ،
Brady plan) ) در
اوایل سالهای نود ،
هنگامیکه بانکهای
خصوصی ، بحران
، فوق
مقروض بودن ، دهه
پیش را تحمل نموده
وانرا ، پشت سر
گذاردند ؛
اقتصادهای
امریکای
لاتین
برای اتخاذ
سیاست های
تثبیت پولی
وبرنامه های
ازاد سازی ، در جهت
تحرک دادن به
مشارکت تخصصی
تر
اقتصادهایشان در سیستم
سرمایه داری جهانی
که
استاندارد
مصرفی
جدیدی را برای
انها پیش
میاورد ، تحت
فشار قرار گرفته
، به
سبب نا
پایداری مالی
بین المللی ،
اقتصادهای
منطقه مجبور
به گردش کلان
مازاد تجاری
شدند . اقدامی
که جهت
فراهم اوردن
امکان
پرداخت بهره
وخدمات دیون
خارجیشان ،
یا در واقع
کسری
کلانء
موازنه تجاریشان
به سبب جذب
قرضه های بین
المللی ، انجام
میشد .
بلاخره ، تغییرات
در استاندارد
توسعه سرمایه
داری، وابستگی
فرهنگی را
تشدید نموده
، در نتیجه
ان عناصر
بنیانی دولت
ملی : یعنی
موجودیت اش
همچون
هویتی بر
اساس « خواست
سیاسیء »
خودی ، تحت
شعاع
قرار گرفت .
از یکطرف ،
پیشرفت فن
آوری در زمینه
های ارتباطات ،
حمل ونقل ، تقلید
وشیفتگی
فرهنگی را از
حد گذرانده ،
گرایش طبقات
متوسط وبالا
در کپی وتقلید از
استانداردهای
مصرفی رایج در
جوامع مرکزیء
هژمونیک را به
نهایت
رساندند . اثار
هرزه گونه
چنین شیوه جذب
پیشرفت فنی در
جوامع پیرامونی
بدین صورت
قابل تبیین
است :
تمرکز بیشتر
در امد نزد اقلیت
، افزایش
محرومیت اکثریت جامعه . هرچه
وقفه میان
توسعه وتوسعه
نیافتگی
زیادتر است ،
بهمان نسبت
نابرابری
اجتماعی هم بیشتر
خواهد بود . از طرف
دیگر
تقد یس
« بازار»
بعنوان اصل
سازمان
دهنده
زندگی اجتماعی مناطق
پیرامونی را ، به
کلی درمقابل
سرمایه بین
المللی ، بی دفاع نمود
. انکار «
خواست سیاسی »
بعنوان
راهکار ساختمان
ملت ،
راهکارهای
مبتنی بر
اقدام جمعی را
کنار زدند .
طبیعت ضد -
ملی و ضد –
اجتماعیء
الگوی اقتصا
دی نئو لیبرال
هنگام باز
پرداخت بدهی
های خارجی برملا
میشود . مشکل انتخاب میان ، پاسخگوئی
به تعهدات
خارجی یعنی بر
اوردن
تقاضای
طبقاتی که
خواهان
دسترسی سریع به مصرف
رایج در کشورهای
مرکزی اند ویا ،
بعکس با دفاع
از منافع ملی در پی بر
اورد ه نمودن
نیازهای
ضروری
اکثریت
جامعه ، خواهد
بود . در واقع
، بدون در دست
گرفتن سرنوشت
خود ،
زندگی
اکثریت مردم
به وضعیتی
برخواهد گشت که ، بسته
به جهت
گیریهای
سرمایه خارجی ،
میان ارزوی
داشتن رفاه
وناتوانی در
تحقق ان در
نوسان خواهد
بود .
واقعیت پیش
رو که با
وضعیت تاریخی
جدید بصورت
فوق العاده ای
مغایرت دارد ،
بی درنگ قابل
درک است .
تبعیت از
منطق
فوق –
سوداگرانه ء سرمایه
های بین
المللی
، اقتصادهای
لاتین –
امریکائی را
محکوم به طولانی
شدن مراحل
تثبیت
تورمی ورشد
کم ، انهم
درحالیکه
سرمایه خارجی
حجم عظیمی
داشت ، نمود . هنگام
تشدید بحران
تبادل ارزی
ورکود وسیع ، سرمایه
های خارجی ، جارا
خالی نموده ومنطقه
را ترک کردند . این
وضعیت
دقیقا" در
تضاد با این
تفکر رایج است که ،
مدعی است ، نسخه
های
نئولیبرال فرصتی
خواهد بود تا
امریکای
لاتین
توان رقابتی
خود را
در بازار بین
المللی
افزایش داده
، انرا به سطح
جهان اولی ها
برساند .
حاصل دو دهه
تبعیت ودنباله
روی از
خواسته های
باصطلاح
جامعه بین المللی ،
واقعیت فاجعه
باری را نشان
داده
که حاصل اش ، گسترش
عقب ماندگی
اقتصادی
وتشدید
ناهنجاری های
بسیار در
زندگی مردم
این منطقه ،
بوده است . در
این زمینه ،
واقعا" نباید ، گسترش
لجام گسیخته ،
بربر گونه ،
دخا لت های خارجی
درچها رگوشه این شبه
قاره ، باعث
تعجب گردد .
منابع :
Fernandes, Florestan 1990 “Nem Federação nem
democracia” em Revista São Paulo
em Perspectiva (São Paulo) Vol. 4, No 1.
Fernandes, Florestan 1994 Democracia e desenvolvimento (São Paulo: Hucitec).
Fernandes, Florestan 1995 Em busca do socialismo (São Paulo: Xamã).
Furtado, Celso 1992 Brasil: a construção interrompida (Rio de Janeiro: Paz e Terra).
Sampaio Jr., Plinio de Arruda 1989 “Auge e
declínio da estratégia cooperativa de reciclagem da dívida externa” em Novos Estudos (São Paulo) No 25.