شهرنشینی وشهرسازی در ایران .  بخش  آخر .

 

       در ادامه با توجه به  انچه در بخش های قبلیء این نوشته مطرح شد . همانطورکه ملاحظه گردید  با وجود مشروط کننده های مرحله گذار ، مرحله ایکه جابجا ئی جمعیتی بصورت استقرارمتمرکز کماکان ادامه دارد ، یااینکه اکولوژی کارهنوز به  تثبیت نسبی نرسیده ،  اعمال  انچه تحت عنوان امایش سرزمین مطرح  است  ، هنگامیکه بصورت متعارف ، یعنی بدون لحاظ همهء جوانب ساختاری  وضع موجود  ، بکار گرفته شود ، باروند های درجریان در « تقابل » قرارگرفته وبنوعی دچاربن بست میشود . 

       هرچند هدف این نوشته ، بحث درمورد چگونگی طرح امایش سرزمین نیست .  بلکه هد ف  سنجش و هم خوانی آن با روندهای درجریان  - روند شهرنشینی ودرواقع دراین مورد روند گرایشهای کنونی استقرارجمعیت وامکانات  - درقلمرو ملی است .  بنابراین ، با توجه به این هدف ، مسئله عمده ایکه مطرح میگردد این استکه : ازیک سو تفکر ، امایش سرزمین ، بصورت متعارف ویا مبتنی بر الگوی وارداتی ان ، یقینا" با توجه به شرایط خاص مرحله گذارکنونی ، مارا با چالشهای  بسیار مواجه خواهد نمود .  ازسوی دیگر فقدان طرح وبرنامه ایکه سازمان یابی فضا وهدایت  اگا ها نه استقرارها درسطح ملی را درنظرداشته ، یا اینکه هادی وراهنمای روند توسعه درفضا ویا در قلمرو ملی باشد ؛ میتواند مشکلات ونا هنجاری ها بسیاری را موجب شود.  یعنی عدم توجه به بعد فضائی توسعه در واقع  نادیده گرفتن تاثیر متقابل ابعاد اقتصادی اجتماعی با بعد فضائیء انهاست .  بنابر این ، درمرحله گذار، درعمل بر سر یک دوراهی ودر واقع یک « دیلمای » واقعی قرار داریم .  بدین صورت که ، بلاخره  باید انچه ستیران وامثالهم مطرح مینمایند را به اجرا در اوریم  ؟   به  شیوه های سلبی ، اجباری ودستوری درپی تحقق امایش ، چیدمان فضائی ان باشیم ؟ سپس هنگام عدم توفیق ، که امری قطعی است ، به روال معمول !  مشکلات وچالشهای مسلم بعدی را به نبود مدیریت کارامد وبهانه های دیگری  نظیر ان حواله  دهیم  ؟  یا اینکه جریان را  بحا ل خود رها نما ئیم  ؟   همانطورکه ملاحظه میگردد در هردو حالت مشکلات ومسئله سازیها تداوم خواهند داشت .  اما انچه رامیتوان بصورت راه سوم مطرح نمود این استکه : اگر« هدایت »  سازمان یابی فضا ،  بگونه ای باشد که  با روند های در جریان در « تقابل » قرار نگیرد ؛ در این صورت میتوان ، تا اندازه زیادی اطمینان داشت ، هدایت مبتنی برهمخوانیء همه جانبه با وضع وروندهای موجود در حال انجام است .  در نتیجه میتوان از برنامه های ان در امر تحقق توسعه ء مبتنی بر « هدایت فضائیء » برنامه ریزی شده ، سود برد .  اکنون در صورتی که  نیت طرح ویا هدایت دراین زمینه ،  بگونه ای باشد که با روند های درجریان درتقابل قرار نگیرد ، یعنی برنامه ریزی مذکوربا لحاظ همه جانبه واصولی « وضع موجود» انجام شود ، در نظرداشتن ویاد آوری برخی نکاتی که دراین زمینه اهمیت اساسی دارند ، ضروری میگردد .

     -- نخست  ، شهرنشینی وصنعتی شدن در واقع روندهای مکمل یکد یگر ند ؛ یا اینکه عملا" شا نه به شانه وبموازات یکدیگردر جریان میباشند .  این بدان معنی استکه ، روند استقرار و کاربرد فضا که تعیین کننده کمی وکیفی «هیئت » ویا « شکل بندی» فضائیء شهرننشینی است ، عمدتا "  تابع گرایشهائی استکه  : روند توسعه اقتصادی ازان جمله توسعه صنعتی در هر مرحله از تحول خود ، دارا میباشد . اکنون درمرحله ایکه روند استقرارها بویژه استقرارهای صنعتی گرایش به تمرکزدرفضا را دارد ، بکار گیری امایش سرزمین بعنوان وسیله ای جهت « ممانعت » ازتمرکز، یقینا" با روند های موجود درتقابل قرار گرفته و   دچارمشکلات بسیاری خواهد شد . چرا ؟ چون دراین حالت نقش طرح موردنظر، که درواقع باید « هدایت»  مداوم روند توسعهء موجود درجهت استقرارعقلائی جمعیت وامکانات  باشد به عامل جلوگیری ، یا بزعم برخی پیش گیری از تمرکز،  تبدیل خواهد شد .  واقعیت این استکه : چنین انتظاری از طرحی که نقش اش  « هدایت » سازمان یابی فضا بر پایه  امکانات ، و حد اکثر تصحیح ،  روند  توسعه  است ،   بسیار واهی وتوام با بی توجه ای به واقعیت هاست . چون عدم تمرکزمعمولا" بتدریج مرحله بمرحله متناسب وهمراه با توسعه ایکه تحقق میپذیرد ، قابل حصول است  ؛ انهم در صورتیکه واقعا" شاهد تحقق توسعه باشیم  !  

       در اینجا نکته بسیار مهمی که میباید مورد توجه ویاد اوری قرارگیرد این استکه : انچه درکشورما در رابطه با توان وامکانات برنامه ریزی در زمینه های اجتماعی نظیر برنامه ریزی  توسعه  ، برنامه ریزی شهری ، سرزمینی ، رایج شده عملا " متاثر از برداشتهای است که ، میتوان انرا  کم وبیش ، نوعی تفکر تکنوکراتیک وطنی ( غرض برداشتی استکه که ظاهری فنی کارشناسی  دارد ،  برداشتی که امروزه بطور گسترده ای دربین مسئولین ومجریان کشور رایج شده ) دا نست  .  تفکرساده انگاری که برنامه ریزی را بصورت فن ویا دانشی درنظردارد که بفرض میتوان ازطریق ان اهدافی < از پیش تعیین شده ای >  را تحقق بخشید .  چنان که گوئی اهداف  ، خواسته ها وارزوهائی هستند که مشتری ( کارفرما)  به برنامه ریز ( دارنده چراغ جادو) سفارش میدهد .  بنا بر این حال که چراغ جادودردست است ، سفارش دهنده باید ازفرصت استفاده نموده هیچ خواسته ای را ازقلم نیندازد  !؟ جهت صحت این ادعا ، کافی است به اهداف سایر برنامه ها ، از طرح جامع تهران گرفته تاچشم اندازبیست ساله ویابرنامه های پنجساله توسعه  ، توجه نمائیم !  که با چه اهداف وادعا هائی اغاز میشوند !  همواره شاهد بوده ایم اغازچنین برنامه هائی با اهداف  بزرگی ، در واقع سنگهای بزرگ ! که گویا علامت نزدن هستند !  شروع میشوند .  بعد ازان چند سالی که گذشت ، طبیعی است انچنانکه می پنداشتند  - اهداف از پیش تعیین شده !–  اغلب محقق نخواهد شد .  سپس همانگونه که اکثرا" شاهد یم  : چه کنم ، چه کنم ها وچرا نشد ها  ، شروع میشوند !  

      دوم ،  هنگامیکه مشکلء طرح فرضی ما ، تقابل با روند های درجریان است ؛ یعنی مشخصا" تقابل با گرایش به تمرکز، در حالیکه هدف فرضیء مان ، استقرارفضائی غیرمتمرکزاست ، تنها راهی که باقی میماند تحقق مرحله به مرحله ،  طرح  است . به قسمی که هرمرحله شرایط را برای اعما ل سیاست گزاریهای مرحله بعدی ،  اماده نماید .  یعنی فعلا" باید درهرمرحله تا مرز تقابل ونه بیشتر پیش رفت . این فرض بر این پایه است که کلان شهر یا تجمع جمعیتی هرچند درمرحله گذاربرای استقرارها صرفه های متنوعی را فراهم مینماید .  اما با تحقق تدریجی توسعه صرفه های مذکور، باز هم « بتدریج » ، اهمیت خودرا ازدست داده وبا همان اهنگ به «عدم صرفه » تبدیل میگردند . بنابراین طبیعی استکه ، روال منطقیء اعمال دخا لت های مربوط به طرح مورد بحث ، باید گام به گام وهماهنگ وهمرا ه با روند توسعه باشد .

     سوم ، هنگامیکه نتایج مثبت یا منفی تمرکز ویا عدم تمرکزرا درمقابل هم قرارمیدهیم ، درواقع مزایای شهرکوچک ویا متوسط را با کلان شهر مقایسه میکنیم . کلان شهرازیکسو ویژگی عمده اش ، که بصورت مزیت ان باید مورد توجه قرارگیرد ، عرضه وسیع ترفعالیت های حرفه ای وامکانات دیگرنظیران است .   از یک دید کاملا " اقتصادی ،  یا ازنظرایجاد روابط درون بخشی اقتصادی ، بسیار کارامد تر بوده در    نتیجه ، هم برای عرضه کننده ، ازراه رسیده نیروی کار( مهاجرین)  ، هم بنگاه اقتصادی ، جاذ بیتی بیشتر از شهر متوسط ویا کوچک را دارد . البته این جاذبیت ، در توسعه نیافتگی ، درمرحله گذار، هنگامی که  فعالیت ها ، هنوز انچنان توسعه نیافته اند که قادربه برقراری تعادل نسبی میان عرضه وتقاضای نیروی کارباشند ،  یا اینکه سیستم وشبکه شهرها  توسعه شان بحدی نرسیده که نقش یگانه کننده ( انتگراتیو) خودرا ایفا نماید ،  فزون ترخواهد بود .  ازسوی دیگر  ، در مقابلء مزیت هائی که کلان شهردر این مرحله بصورت صرفه های ناشی ازتجمع جمعیتی عرضه میدارد ،  بامشکلات ومعضلات ناشی از ان نیز روبروهستیم . مشکلاتی که بصورت ناتوانائی تجمع های جمعیتی –  کلانشهرهای جوامع در حال توسعه –  در پاسخگوئی به نیازهای اساسی شهروندان بموازات افزایش جمعیت کلان شهر ، بوجود میایند  .  مشکلاتی چون :  گرانی مسکن ، اشتغال  ، کمبود ویا فوق کاربرد زیر ساختها وسایر تسهیلات وتجهیزات شهری ، مشکل ترافیک وجابجائی های درون کلانشهری ، امنیت ، الودگی های محیطی و مهمتر از همه  قطبی شدن جامعه شهری ،  ودرنتیجه گسترش فقروحاشیه نشینی ، که شاهد انیم . اما همان گونه که دربخشهای قبلی یاداوری نمودیم علت اینکه مشکلات ، به جای  اینکه  از میان برداشته ویا تعدیل شوند ، فزونی میابند ، عدم تحقق توسعه ونه تمرکز وافزایش میزان جمعیت است  !  ولی باهمهء اینها درعمل  انچه پیشروست ،  یعنی انچه در معرض دید عموم  قرار دارد ،  مترادف بودن افزایش جمعیت و تمرکز درکلان شهر با  افت  کیفیت زندگی  ، فزونی کلیه  مشکلات ومعضلات فوق ، درشهراست  .  حال هرچند ، افزایش جمعیت وتمرکز در شهر در واقع  معلول بقای توسعه نیافتگی باشد !   این وضعیت کم وبیش ازاوایل دهه هشتاد میلادی میان صاحب نظران واهل تحقیقی که تحولات وهمچنین مشکلات ومسائل کلانشهرها ومجتمع های شهری روبه گسترش جوامع درحال توسعه را پیگیری مینمودند اختلاف نظرها ئی بوجود اورد. چون غالب صاحب نظران« توسعه گرا » نظیر پژوهشگران گروه یا جریان سپال (9) ، ( مرکز تحقیقات علوم انسانی وابسته به کمسیون اقتصادی امریکای لاتین ، همتای ، اکافه ، دراسیا که ازسالهای چهل با پیش گامی ، رائول پره بیش ( 0 1) ،  اقتصاد دان ارژانتینی طی چندین دهه باپژوهش وتحقیقات وسیعشان ،  بصورت عمده ترین جریان تاثیر گذار وتولید کننده ادبیات تئوریک ، در زمینه های علوم انسانی در شبه قاره امریکای لاتین ، بوده اند. )  انها مشکلاتء ناشی ازتمرکز وتجمع وبزرگی کلان شهرها را نفی نمیکردند ، بلکه به یاداوری جوانب مثبت ان درامرتوسعه صنعتی ، درکانتکس توسعه نیافته نیز میپرداختند . اما ازاواسط دهه هفتاد میلادی ، تداوم مشکلات وعدم توانائی کلان شهرها به ازمیان برداشتن معضلات وپاسخگوئی به نیازها وکاستی های روبه گسترش از یکسو  وافزایش مشکلات وتخریب های وسیعی که در عرصه محیط زیست در جهان بوقوع میپیوست از سوی دیگر ، بتدریج برداشت هائی را مطرح نمود که ، نسبت به تداوم گسترش کلان شهری ، بصورت تجمع های وسیع ، موضع انتقادی داشتند . هرچند این نگرش جدید منکر ، مزیت ها ئی که تجمع جمعیتی برای تحقق توسعه صنعتی فراهم میاورد  ، نبود  ؛  ولی به هر حال انرا بیش از حد دانسته وخواستارچاره جوئی های جدی  بودند . ضایعات محیط زیست ، کاستی ها ومعضلات تجمع جمعیتی وافت کیفیت زندگی کلان شهری ، دست بدست هم داده  بتدرج از اواسط دهه هشتاد میلادی « توسعه پایدار » ویادر مورد شهر« توسعه پایدار شهری » را مطرح نمودند .  مقوله ایکه در فرصتهای بعدی میتوان  روند شکل گیری ان را باجزئیات بیشتری مورد توجه قرار داد .  

        بنا براین ،  درادامه سنجش میزان انطباق برنامه ریزی سرزمینی  یا نسخهء مطرح شده ان درکشورما  « آمایش سرزمین   »  باروند شهرنشینیء در جریان ، در خواهیم یافت :  چنین برنامه ای باید ،  از یک سو مرحله به مرحله ا عمال گردد ،  واز سوی دیگر در متدولوژی ها ی اقتباسی ان چنان تجدید نظر وتعمیق تئوریک انجام شود که قادر به رصدء  همه جوانب وجزئیات ویژگیهای ساختاری- تاریخی ء روندهای در جریان ، باشیم .   

       

       تقابل طرح های جامع شهری با روند توسعه در ایران  .

       دربخش قبلی این نوشته ، نحوه  تهیه طرحهای جامع درکشور و روال کارانها ، مختصرا"بیان شد .   اکنون کوشش خواهیم نمود ،  میزان هم خوانی وتوجه طرحهای جامع ء باجرا درامده  را با  واقعیات موجود وهمینطور روند شهرنشینی و توسعه - هرچند کند وتوام با موانع بسیار -  را سنجیده ، تا مشخص شود  :

       الف – ایا ، اینگونه طرحها درعمل رافع ، یا حداقل تعدیل کننده ، مشکلات ومعضلاتی  که در محدوده دخالت های انها  ( در محدوده سیاست گذاری های مربوط به بعد فیزیکی شهر ) وجود دارند ، میباشند ؟ یا اینکه، بعکس خود مزید برعلت وبنوعی موجب تشدید مشکلات گشته  ،  بصورت مانعی درراه توسعه در میایند ؟  

         ب – ایا  ، رفع یا تعدیل مشکلات شهری ، اصولا" در حوزه وظایف اینگونه طرحها نبوده وانها فقط  پاسخگوی وظایف مشخصی هستند که کلا" در قالب مقوله ء ،  شهرسازی ، ویا عنوان دیگری نظیر ان ،  قابل طرح اند ؟    

       ج  - اگر یک طرح جا مع شهری وظایف معین ومشخصی دارد در ان صورت سیاست گزاری ویا تصمیماتی که مطرح میکند هم نباید از ان محدوده  مشخص فراتر رود !  یعنی  بطور مثال  ،  اگررفع ویا تعدیل مشکل مسکن  جزو وظایف طرح جامع نیست  ؛  مسئله ای که مرتبا"،  درهر فرصتی دست اندر کاران طرح جامع مطرح میکنند ! در این صورت تصمیم گیری در مواردی که تاثیر مستقیم روی تشدید مشکل مسکن و نظیر ان را دارد ، مثلا" تصمیم  به جلوگیری از گسترش شهر ، بکلی خارج از حیطه عمل طرح جامع است !؟   یا اینکه  درهر محدوده ایکه طرح جامع ، برای اعمال سیاستها ویا دخالت های خود    تعیین میکند ،  میباید در مقابل سیاست گزاریهایش در ان محدوده مسئولیت پذیر باشد . یعنی درعمل  ، قبل از اغاز اجرای ان باید مسئولیت کامل عواقب انرا پذیرفته وچاره های بعدی را مشخصا"  پیشاپیش مطرح  نماید !    

     اکنون جهت سنجش  ابعاد مشکل افرینیء  « تقابل » طرحهای جامع کنونی باروند های در جریان ، میبایست با پوزش از تکرار ها ، برخی نکات را بار دیگر یاد اوری نمائیم  :   

     -- اگر ادعای مطرح شده در مورد مسئله سازی طرح های جامع صحت داشته باشد ،  این مسئله در شرایط کنونی  منحصر به شهرهای بزرگ ( قطب های اصلی بویژه کلان شهر تهران ) خواهد بود . شهرهای متوسط وکوچک هرچند که با کمبودها ومشکلات بسیاری مواجه اند ولی چون ، گرایش به استقرار جمعیت وامکانات عمدتا"  روبه تهران وسایر شهرهای بزرگ است ،  مسئله تقابل طرح جامع این شهرها باروندهای در جریان ،  در مقایسه با مشکلات شهرهای بزرگ  ، فعلا " اهمیت کمتری دارد .  بنابر این ، در این ارزیابی برای اینکه درسطح کلیات باقی نمانده بتوانیم موارد مشخص را مطرح نمائیم ، بررسی را به طرح جامع کلان شهرها  فرضا " تهران محدود مینمائیم .

    -- همانطور که قبلا" مطرح  گردید ،  تهران « جزء سیستم » اصلیء  سیستم شهرهائی استکه  جامعه شهری کشوررا تشکیل میدهند .  این جزء سیستم ویا عضو اصلی سیستم اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی وشبکه شهرهای کشوردرقلمرومنطقه کلان شهری خود قریب به یک سوم  جمعیت شهری واحتمالا" بیش از چهل درصد امکانات اقتصادی، اجتماعی کشور را در خود جای میدهد .   

    -- سیستم وشبکه شهرهای کشور در شرایط کنونی دربسیاری جهات توسعه نیافته میباشند .   یعنی ازیک سو با کمبود های وسیع ساختاری وازسوی دیگر ضعف روابط درون سیستمی درون ومیان فضائی (فضای کشور ) مواجه است .  ضعفی که همراه با بقای عقب ماندگی های ساختاری ، نهایتا " گرایش به تمرکز در فضا راشکل داده ، موجب تداوم ان میشود .

     -- اگر  یکی از مهم ترین  اهداف توسعه ، در واقع توسعهء سیستم وشبکه شهرهای کشور باشد ، که غیر از ان اصولا " توسعه ای قابل تصور نخواهد بود .  میباید به این نکته مهم  توجه داشت :  سازمان دهی این ارایش فضائیء  که هرزمان میتواند با توسعه بیشثری همراه باشد ،  فقط و فقط درگرو بسط وتوسعه روابط  میان تهران ، قطبهای شهریء اصلی  با سایراجزای سیستم شهرهای کشور، خواهد بود ولاغیر!   یعنی نیروی محرکه  این توسعه  عمدتا" همین قطب هائی هستند که فعلا  با تمرکز درمنطقه کلان شهری خود مواجه اند !  بنابر این  ، هدف توسعهء کشوردر بخش شهری را میتوان مشخصا" توسعه ء سیستم وشبکه شهرهای ان دانست .  اگرتهران وبرخی قطب های اصلی دیگر نقش توسعه دهنده  سیستم وشبکه شهرهای کشور را بعهده دارند ؛  یااینکه درعمل نیروی محرکه دیگری را نمیتوان متصوربود که چنین نقشی را ایفاء نماید ، بنابراین با اطمینان کامل میتوان گفت : سرنوشت توسعه سیستم وشبکه شهرها تا نیل بیک استقرار موزون  ، (یا زمانی که بفرض میتوان   ارایش استقرار ها درکشوررا مبتنی بر امایش سرزمین انجام داد ، ونه پیش ازان! ) در وهله اول به  توسعه  ، تقویت و تثبیت نقش کلانشهری تهران وشهرهای اصلی دیگر ، از یک سو و  بسط همه جانبه روابط میان تهران وسایر قطب های شهری اصلی از سوی دیگر ، بستگی خواهد داشت .  یعنی برخلاف انچه رایج شده ، عدم تمرکز با انتقال فعالیت ها ازشهر بزرگ به شهر کوچکتر ویا جای دیگر بهیج وجه حاصل نخواهد شد .   بلکه ، عدم تمر کز واغاز روند استقرار ،  موزون وتوزیع شده  تر استقرارها  ، در گرو تقویت  وتثبیت وتجهیز نقش  کلانشهریء شهرهای بزرگ وارتباط متقابل شان  - البته در مراحل اولیه -  بایکدیگر خواهد بود . بنا براین ، تحقق عدم تمرکزء هدایت شده که ،  خواستار انیم ،   نخست از یکسو به بسط و یگانگی( انتگراسیون) همهء نقاط شهریء درون منطقه  کلانشهری  (اینترا متروپلیتان ) نیازدارد ، وازسوی دیگر  تقویت وتوسعه وسیع روابط  میان  کلان شهرهای اصلی (اینتر متروپلیتان) ، را میطلبد.

    اکنون اگر سیاست گزاری ها غیر از این باشد .  یعنی ، جلوگیری از توسعه کلان شهرها را بصورت راه حل برای عدم تمرکز، مطرح کنیم ،  نه تنها بهیچ وجه راه بجائی نخواهیم برد ؛  بلکه این اینگونه سیاست گزاری ها ، مشکلات زیر را بوجود میاورد  :

         اول –  سیا ست گزاری های دستوری که معمولا" تحت عنوان < تمرکز زدائی> که ، در واقع تحمیل میشوند ،  بصورت اخلال در امر توسعه اقتصادی اجتماعی عمل نموده ، درنتیجه گذشته ازایجادمشکلات زیاد ، تحقق روند طبیعی عدم تمرکز که خود تابع وبموازات  توسعه قابل تحقق است را  بتاخیر انداخته ، انرا دچار هرج ومرج خواهند نمود  .  بنابراین سیا ست هائی که جلوگیری از گسترش کلان شهر رابه شیوه ای دستوری دنبال میکنند را ، میباید سیاستهای مسئله سازوضد توسعه وبلاخره ضد منافع اکثریت جامعه دانست .  

          دوم –  امکانات درحال انباشت درکلانشهررا که دراثر گرایش به تمرکز شکل گرفته ، بجای اینکه       به سمت بسط وتوسعه ارتباط اجزای قلمرو منطقه ای کلان شهر، و در نتیجه کمک به رونق نسبتا" تثبیت شده تر  صنایع ساختمانی وبخش های وابسته به ان ، سوق دهد   ؛  از انجائیکه بخش عمده این توان - این انباشت سرمایه  - خاصه با بقای توسعه نیافتگی ، بیش از حد متعارف ،  ماهیتی سوداگرانه دارد ،  عملا" بسوی فعالیت های سوداگرانه  سوق داده  ،  موجب افزایش بیشتر سوداگری بخصوص دربخش مسکن میگرد د .  بلاخره ، با یکه تازی سوداگران ،  اکثریت کم در امد ترجامعه شهر بیش ازپیش دچارضرروزیان خواهند شد .  بنابر این ، در این مرحله سیاست گزاری ها علاوه بر لحاظ همهء جوانب روند های درجریان باید بگونه ای باشند که باعث  ترغیب بیشترء شکل گیری  سرمایه سوداگر نشوند.           

      سوم – مشکل عمده ایکه این گونه سیاست گزاری ها بوجود میاورند  ، علاوبر بسیاری از مزید بر علت ها  تشدید قطبی شدن جامعه شهری  ، است  .  در نتیجه افزایش وسیع حاشیه نشینی حول شهر  ،  حتی بتدریج کشیده شدن حاشیه نشینان بداخل محدوده شهری از نتا یج  بعدی ان  خواهد بود !  کافی است جهت صحت این ادعا  ، کمی به کلان شهرهای کشورهای همسایه نظیر قاهره ،  استانبول ،  انکارا ، بمبئی ، کراچی و. . ،  توجه نمائیم  . توجه کنیم که ، چگونه  فرضا" ، در انکارا ( 11 ) حاشیه نشینان پارکهای شهر ویا در قاهره (12) بامهای بلوکهای اپارتمانی   ( معروف به بام نشینان ) ویا جمعیت ملیونی گورستان شهر قاهره را  ، اشغال کرده اند .  ظاهرا" پیدایش چنین پدیده هائی برای تهران ما غیر قابل تصور مینماید ، ولی باادامه سیاست هائی که مبتنی برجلوگیری از گسترش شهروبه بیان دیگر تشدید حاشیه نشینی ،  ازیک سو و کندی تحقق توسعه  ودر نتیجه عدم افزایش برابری وعدالت اجتماعی از سوی دیگر است  ، خواهیم  دید ظهور چنین پدیده هائی ، در تهران ء ماهم  ،  چندان غیر محتمل نخواهند بود !  دراین مورد میتوان توجه سروران محترم را به اینده ای که در انتظار انچه بعنوان حریم تهران تعیین شده جلب نمود . که نه تنها ارزوهای توام با توهم  همچون <باغشهر>  تحقق نخواهد یافت ، بلکه انچه بوضوح محتمل تربنظر میرسد ، بسط وسیع حاشیه نشینی در ان است !! 

       چهارم- همانطور که در بحث ، ریخت شناسیء  شهر نشینی در ایران مطرح گردید ، به هر حال ، با توجه به میزان ،  کیفیت وگرایشهای استقرار فضائی جامعه شهری و « ریخت شناسی » محتمل ان ، حال مبتنی بر هر تحلیلی ،  البته بشرطی که ، تحلیل مذکور،  با توجه  به همهء جوانب روندهای موجود ومشروط کننده های ان  باشد ؛   شکل گیریء جزء سیستم  شهری  با نقاط شهری در ارتباط  بایکدیگر  که کم وبیش کل منطقه کلان شهری تهران   ،  را  شامل گردد ، غیرقابل اجتناب بوده  ،  تحقق ان قریب به یقین است .  حال اگر بتوانیم ،  بجای جلوگیریهای کاملا اجباری ، ونهایتا مسئله ساز ، روند مذکور را سازمان یافته ومبتنی بر راهبردی اصولی وواقع گرا در جهت بسط وانتگراسیون نقاط منطقه کلان شهری تهران هدایت کنیم . همچنین بسط وگسترش سایرقطب های شهری اصلی کشور راهم  بموازات تهران در اولویت قراردهیم  ، تا این قطب ها در اینده جمعیت وامکاناتشان را به نفع تهران از دست ندهند ،  در نتیجه  ، تقویت  انتگراسیون درقلمرو کلان شهریء  شهرهای بزرگ ،  هم امکان جذب حاشیه نشینان به جامعه کلان شهری ،  بیش از پیش فراهم  میشود  .  وهم به میزان زیادی از قطبی شدن جامعه کلان شهری  کاسته شده   ، زمینه برای توزیع موزون استقرارها بتدریج  فراهم  میگردد.   

       فلاویو  ویلاسا  (13) از صاحب نظران ومنتقد ین  برنامه ریزی شهری در امریکای لاتین میگوید :        " اغراق نیست اگر بگوئیم :  روند شهرنشینی مهم ترین روند اجتماعی در جهان کنونی است .  بنا بر این اندازه گیری وسنجش این روند اهمیت بسیاری دارد . بهمان ترتیب اغراق نیست اگربگوئیم : شهرها بهرصورت در حال گسترش میباشند . بنابر این عرصه  سرزمینی ای ( تریتوریا ل)  که میباید پاسخگوی این روند رو به گسترش شهری باشد ، نمیتواند محدود وثابت  بماند .  درعمل ودر واقعیت ، روند رایج بدین صورت استکه ، شهرها حدودشان قانونا" معین میگردد . تا اینجا ظاهرا" همه چیز منطقی بنظر میرسد . ولی این محدوده گاه بگاه به سبب ضروت های گسترش شهر،  وسیع تر میشود  . بدین صورت محدوده شهردر عمل هیچگاه ثابت ومعین باقی نمیماند  ! . .    "

        همانطور که ملاحظه میشود، گسترش عرصه شهری در شرایط کنونی جامعه ما عمدتا" حاصل گرایش به تمرکزی است که خود معلول ضعف روابط متقابل درون سیستم وشبکه شهرهاست . ضعف وناهنجاری ایکه  اکثرا" پاسخ انرا به اجرا دراوردن امایش سرزمین میدانند .  منتها ، انچه در رابطه با ویژگیهای ساختاری روند های در جریان مطرح میکنیم این استکه :  چنین امایشی – در مرحله گذار - هنگامی قابل حصول استکه برنامه ریزی شهری ، در وهله اول در کلانشهرها زمینه را برای تحقق گام بگام ان  ، فراهم اورد . این مهم هنگامی میسر است که « توسعه » ارتباطهای درون ومیان کلان شهرها ودر واقع تثبیت وتقویت نقش کلان شهرها ازیکطرف وسیستم وشبکه انها از طرف دیگر در اولویت نخست قرار داده ، از اقدام توام با توهمی که بصورت پراکنده نمودن امکانات واستقرارها   ، تحت عنوان عدم تمرکز ، بشیوه های سلبی ودستوری ، در نظر داریم ، خودداری نمائیم .   

        انچه  دررابطه با  موقعیت تهران درسیستم وشبکه ء شهرهای کشور وعلاوه بران نقشی که برای تهران بعنوان نیروی محرکه اصلیء توسعه ، تحول وتثبیت شبکه شهرها ، در مرحله گذار وپشت سر نهادن توسعه نیافتگی ها مطرح میباشد ، بطور مختصر مطرح گردید .   اکنون بادر نظر گرفتن  ویژگیهای مطرح شده   ،  باید دید ، هدایتی که برای تحولات بعدی کلانشهر تهران قابل طرح است ،  مبتنی بر چه طرح مسئلهء مشخص  و کدام اهداف  میتواند  باشد ؟  با توجه به اهم ، ویژگیهای ساختاری روندهای درجریان ،  درمرحله ای که گرایش تمرکزجمعیت وامکانات به سوی کلان شهرها هنوزمتوقف نشده ،  یعنی استقرار ها به مرحله تثبیت فضائی نرسیده اند ،   ، هرگونه جلوگیری از این گرایش ، علرقم کلیه مشکلاتی که بوجود میاورد ، گذشته از اینکه روند توسعه را بشدت دچار اختلال میکند !  مانع ایفای نقش کلانشهرها درتوسعه ء  یگانه کننده ( انتگراتیو )  قلمروهای کلانشهریشان میشود .    

      علاه بر ایفای نقش مورد بحث که تعیین کننده ء اصلی هدفها خواهد بود  ؛  بنظر میرسد هدف گیری ها باید همچنین بصورتی باشند که بحد کافی نقش تعدیل کننده مشکلات وکاستی های عمده کلان شهر را ایفا نمایند . 

   مشکلات ء  فرضا"، کلانشهر تهران را امروزه میتوان  بصورت سه مشکل اصلی و یا بااهمیت تر برشمرد : الف)  مشکل  مسکن  ،  ب) مشکل حمل ونقل ویا ترافیک داخل وخارج شهر وبلاخره ج )  مشکل کاستی های فیزیکی- ساختاری وزیر ساختی شهر . انچه مطرح است ودر عمل تعیین کننده میزان کار امدی وموفقیت طرح خواهد بود  ، مشخصا" ، بطور روشن وبدون اما واگراین استکه : اگر مشی وهدف گیری ها  یاسیاست گزاریهایء  پایه طرح بگونه باشد که موجب تشدید مشکلات سه گانه فوق گردد   درانصورت میتوان گفت :  طرح به بیراهه میرود  ، مزید برعلت شدن ویا عدم توفیقش اش حتمی است !؟   لذا با بررسی کمی وکیفی حجم کاستی هائی که مشکلات سه گانه فوق مطرح مینمایند در هرزمان وهر لحظه میتوان میزان  کارامدی وتوفیق ایندهء طرح را  سنجید .    بنا براین  ، همچنانکه ملاحظه میشود ، انتظار این نیست که طرح جامع شهر ، فرضا"  مشکل مسکن را حل کند ولی اگر سیاست گزاری هاوتعیین اهدافش بگونه ای باشد که موجب تشدید مشکل فوق شود در ان صورت مسیری که طرح می پیماید مسیری استکه با منافع اکثریت در تضاد بوده ونهایتا به بن بست کشیده میشود . در جائی خواندم که یکی از مسئولین این امور گفته بود   :   شهرسازی را فدای مسکن نکنیم !  این برداشت ویا ا ظهار نظر به خوبی گویای بی راهه رفتن هدف گیری ویا تعیین اهداف دستو ری ایست که با واقعیت ها بیگانه اند . چون در این مورد باید پرسید : بنظر ایشان شهرسازی چیست ؟  که انرا نباید فدای مسکن کرد .  

    در این زمینه بسهولت قابل در ک است  این استکه : هنگامیکه در شرایط کنونی گرایش جابجائی های جمعیت به سمت مرکز ادامه دارد ، جلوگیری از گسترش شهر نه تنها مشکل مسکن را تعدیل نمی کند , بلکه بشدت بر ان میافزاید .

    جالب است که ، برخلاف انچه ظاهرا " برخی میپندارند ، جلوگیری از گسترش فیزیکی شهر تهران (هرچند دیری نخواهد پائید که چنین سیاستی اثرش راخود بخود  از دست بدهد ! ) بازهم نه تنها از مشکل کنونی ترافیک  نخواهد کاست ، بلکه اگر ساختار اشتغال واکولوژی کنونی کار را از نظر ساختاری در رابطه با تاثیرات اعمال محدویت کامل بر گسترش فیزیکی شهر مورد مطالعه قرار دهیم ، بسادگی میتوان تاثیر منفی انرا در تعدیل مشکل ترافیک  مشاهده نمود . در مورد مقوله سوم ، یا بهسازی ورفع کاستی های ساختاری- فیزیکی شهر هم مشکلاتی که پیش روست کاملا شبیه به دومقوله دیگر است . یعنی بفرض برقراری جلوگیری از گسترش فیزیکی شهر ، بجای هدایت سازندگی ها بسمت  انتگراسیون وبسط همه جانبه قلمرو   کلان شهری - قلمرو ای که داخل وخارج  محدوده رادر بر  گیرد -  بصورتی در اثر ان  بتدریج بتوان مانع تشدید قطبی شدن جامعه کلان شهر شد . با وجود محدویت گسترش فیزیکی شهر هر اقدامی که در راستای بهسازی وبالا بردن ظرفیت ساختارهای فیزیکی انجام شود ، از یکسو حداقل به  همان نسبتی که بهسازی فرضی ما  ایجاد تسهیلا ت  میکند ، بهمان نسبت ویا بیشتر سرمایه سوداگر را وارد این معرکه مینماید ، که نتیجه اش ، بازهم  جز تشدید قطبی شدن جامعه  شهری و راندن  خانواده های بیشتری به حاشیه نخواهد بود .

 

                          بهمن 1387           مهدی کاظمی بید هندی

 

 

9.                 Cepal: Comisao Economica para a America Latina

10.            Raul Prebish

11.            «  گجه کوند و»    معضل شهرهای بزرگ ترکیه  . همین سایت

12.            بحران مسکن در قاهره ، با وجود هزاران واحد مسکونی خالی . همین سایت

13.            Flavio Vilaca : Ilusao do Plano Diretor