شهرهای جدید در مرزهای جنگ سرد.

 

 

      میشل پرووست  Michelle  Provoost           

             تحلیل گر تاریخ معماری ، دررتردام  هلند .

 

 

       پیشگفتار مترجم .

 

      موضوعات ومطالبی که دراین سایت به بحث گزارده شده ، عمدا"به مقولات شهری وبرنامه ریزفضائی مربوط اند : شهرنشینی معاصر ، وضعیت وامکانات شهرها ، برنامه ریزی وطراحی شهری ، موانع توسعه وتحول شهرها وسایرموضوعات مشابه .

     شهرها ، بویژه کلان شهرهای ما امروزه با مشکلات وکاستی های عدیده ای مواجه اند . شهروندان انتظاررفع ویا حد اقل تعدیل این کاستی ونابسامانی ها را دارند . اما ، معمولا"نه تنها این انتظارات براورده نمیشوند ؛ بلکه ، درعوض مشکلات وکمبودها افزایش هم مییابند ! درچنین وضعیتی طبیعی استکه  میباید  چگونگی  سیاست گزاری ها و محتوای انها را مورد تامل قرارداد .  لذا ، نخستین پرسشی که دراین زمینه  در ذهن خطورمیکند ، این استکه : چرا این طرحها ،  سیاست گزاری ها ،  بدون مشارکت مردم ومبتنی برسلایقی که چندان با منافع وانتظارات مردم همخوانی ندارند ، انهم به صورت کلیشه ای وتقلید ازجوامع غربی ، انجام میشوند ؟  چون در یک روال منطقی ،  هرگونه  سیاست گزاری وبرنامه ریزی  در جامعه ، خاصه مواردی چون برنامه ریزی شهری  ،  نخست میباید طرح مسئله نموده ، وسپس انرا در ابعاد وسیعی در سطح جامعه به بحث گذارد ،  تا طرح مسئله مذکور را اکثریت بپذیرند  .  نه اینکه ، پیشاپیش به سلیقه این یا ان مقام  ، مشاور و یا شورا ، نتیجه گیری نمود  ؛  فرضا" ، تصمیم به ساخت شهر جدید گرفت !  یا اینکه قبل از بررسی وسیع ونتیجه گیری قابل قبول ، نتیجه گرفت که تهران ویا شهردیگرنظیران بیش از < حد > بزرگ است  !  ومرتبا" بزرگ شدن انرا شاهد اورد ! تهران بسیاربزرگ است ! ولی  قصورممتدی که در توسعه ، هدایت وگسترش اگانه ان ( براساس منافع اکثریت مردم ) شده ، بسیاربزرگترومسئله سازتراز بزرگی ان است !  بنا براین ، بازهم بر اساس یک روال اصولی پس از طرح مسئله مورد تائید جامعه  ،  راه حلها را ، با مشاورت ومطابق با منافع وانتظارات اکثریت تدوین وپیشنهاد نمود .

    اکنون پرسش این استکه : چرا دراین امورچنین مسیری را طی نمیکنیم ؟   قبل ازانقلاب چنین مسیری طی نمیشد ، ویا اصولا" نظرجمع مطرح نبود!  بعداز انقلاب چرا با کمی تفاوت کارها را بهمان سبک و سیاق سابق انجام میدهیم  ؟  چرا بجای طی مسیرمعقول ومبتنی بروفاق جمعی  ، همواره بسوی کلیشه کردن وتقلید دیگران سوق داده میشویم ؟  چرا با اینکه میدانیم اینگونه سیاست گزاری ها با واقعیات و انتظارات  مشخص اکثریت مردم همخوانی ندارند وبه راحتی وبه سرعت با بن بست مواجه میشوند ، بازهم این روال را ادامه میدهیم ؟ چرا بااینکه میدانیم دراکثریت غریب به اتفاق کشورهای درحال توسعه ایکه ، به عنوان مثال ، به احداث شهرجدید مبادرت نمودند ، اکنون نادرستی سیاست شان را دریافته اند . یااین که انچه خود احداث نموده ایم  ، به شهادت موافق ومخالف ، تجربه ای ناموفق بوده ، بازهم بدون درنظرداشتن مشکلاتی که برای مردم بوجود میاورد ، احداث انها را ادامه میدهیم ؟ شهرهای جدید به کنار، احداث باغشهر در حریم تهران را پیش میکشیم ،   برنامه ریزی راهبردی ( استراتژیک ) را تقلید  نموده ، انرا به صورت اخرین دست اورد علمی !  درشهرسازی عرضه میکنیم  .  یا به هرحال سیاستگزاریها را به همان روال قبل از انقلاب  ادامه میدهیم . چرا ؟  ایا منافع گروه ویا ذینفع های خاصی در میان است !؟   

       برخی ازمنتقدین میگویند : دراکثرکشورهای درحال توسعه این کلیشه کردن ها جزئی ازیک جریان بین المللی استکه ،  سالهاست درجهت تامین وتحکیم منافع غرب ، با تبلیغات وتمهیدات وسیع نخبگان این جوامع رابه کاربرد نسخه های پیشنهادی خود ترغیب مینمایند . درجامعه حرفه ای ما هم نه تنها ،  این شیفتگی علیرقم انقلاب عظیم ملت ایران ، با کمال تاسف ، به استثنای سالهای دهه اول پس ازانقلاب ، فروکش نکرده وجای خودرا به ریشه یابی مشکلات از طریق پژوهشهای وسیعء وضع موجود ، وسپس ارائه راه حلها والگوهای برگرفته از این پژوهشها ، نداده   بلکه این اواخر، این شیفتگی وکلیشه کردن ها درحال تشدید شدن هم هست ! چرا؟ 

      اکنون جهت بررسی جوانب مختلف وریشه یابی این تقلیدها، همانطورکه دربحث ،  کمبود تحقیق وادامه تقلید ، مطرح نمودیم ، هرکدام از این مقولات تقلیدی ، مانند : شهرجدید ، باغشهر، برنامه ریزی استراتژیک ، توسعه پایدار وغیره را بصورت جداگانه مطرح نموده سعی خواهیم  نمود، درحد توان جوانب مختلف ، مبانی تئوریک  ، میزان موفقیت نمونه های مشخصی ازانها که ، در برخی کشورهای درحال توسعه ، باجرادرامده اند را مورد توجه قرار دهیم .غرض از این بحث تاکید این مهم است که :  بدون وسعت بخشیدن به پژوهش همه جانبه درمقولات مورد بحث ، مشکل میتوان استفاده وبهره جوئی اگاهانه از تجربیات دیگران خاصه تجربیات جوامع پیشرفته غربی را جایگزینی تقلید مداوم از انها نمود .

     بحث را با ایده معروف به « شهر جدید » که هم اکنون عدم موفقیت ان ، دراغلب موارداحداث شده ، خاصه  درکشورهای در حال توسعه ،  درسطح صاحب نظران این مقولات مورد بحث است ، اغازمیکنیم .  دراین عرصه میان صاحب نظران و منتقدانی که دراین زمینه پژوهش میکنند ، برداشت های بسیار متنوعی رایج است .  برخی بطورکلی برنامه ریزی فضائی رایج شده در کشورهای حاشیه جهان سرمایه داری : اعم از برنامه ریزی شهری ، منطقه ای ، سرزمینی وغیره را همانند الگو ونسخه های مربوط به برنامه های توسعه اقتصادی ارزیابی میکنند ، که همواره به تحت سلطه ها تحمیل شده است . انها به اینگونه نسخه ها ، بصورت ابزاربسط وتحکیم منافع سرمایداری غرب ، خاصه امریکای شمالی ، مینگرند .  برخی دیگر ضمن پذیرفتن وجود چنین سیاست های تحمیلی ، نبود مردم سالاری ، ودرواقع صاحب اختیاری ( سوبرانی ) کشور ، درنتیجه عدم مشارکت مردم درتصمیم گیری ها ، درکشورهای درحال توسعه را نه تنها بصورت عامل مضاعف ، بلکه علت اصلی پذیرش چنین تحمیل وتقلیدها میدانند . برخی دیگرنیز بعکس ، اصولا" اینگونه نگرش ها ، را بصورت  نوعی باور به « تئوری توطعه »  و سیاه بینی بیش ازحد ، ارزیابی میکنند  ! علاوه بر اینگونه نظریات موافق ومخا لف ، صاحب نظران دیگری براین باورند که اصولا" انچه بعنوان شهر جدید ، عمدتا" پس از جنگ دوم جهانی در کشورهای مختلف چه توسعه یافته ویا توسعه نیافته به اجرا در امدند کلا" ، تجربه ای نا موفق وشکست خورده اند ، انها معتقدند که حتی یک مورد را نمیتوان یافت ، که انتظارات براورده شده باشد ! همانطورکه ملاحظه میشود برداشت ها بسیارمتنوع اند . بنابراین برای پرهیزازانگ هائی چون باور به « تئوری توطعه » ونگرشهای افراطی نظیران ، سعی خواهیم نمود حتی المقدورتنوع عقاید رعایت شود. بدین ترتیب ، اولین بحثی که دراین زمینه مطرح میشود، مربوط به پژوهش گری اروپائی است . مقاله ایست که یک  کارشناس تار یخ معماری ، در واقع ازدید یک اروپائی ، به چگونگی احداث  « شهر جدید »  بطور کلی وبویژه در برخی جوامع در حال توسعه ،پرذاخته است  .

 

     چگونه برنامه ریزی شهریء مدرن بمثابه یک ابزارپیروزی درجنگ سرد به کشورهای درحال توسعه صادرشد.

  مقدمه :  از ایروزینه ( 1 ) از مجموعهء :  شهرهمچون مرحله ای از ارتقاء  اجتماعی

 

 

 

         چگونه برنامه ریزی شهری مدرن همچون ابزار بسط نفوذ سیاسی غرب دردوران جنگ سرد به کشورهای در حال توسعه تجویز میشدند .

        کنستانتین دوکسیادیس ( 2) ، معماری استکه طی دهه های 50 و60 میلادی شهرهای جدیدی را در اغلب کشورهای های خاورنزدیک، میانه ، افریقا واسیا ، طرح نمود . اویکی ازچهره های برجسته سیاست های امریکای شمالی در دوران جنگ سرد بود .  درحالیکه غرب امید به پیشرفت ، دموکراسی القائی  وارزش های بازاردرکشورهای جهان سوم را نوید میداد ، شهرهای جدید دراین راستا احداث میشدند . انهم درحالی که سنن وویژگیهای بومی را رعایت  نمیکردند . امروزه انچه  دکسیادیس  ، در رابطه بازندگی شهری ، درپی دستیابی به ان بود ، کاملا"صورت دیگری بخودگرفته است . اکنون شهرصدر( صدرسیتی ) در بغداد ، بصورت یک مجموعه  الونک نشین عظیمی درامده است .  بعنوان نمونه درانجا  تیفوئید ، هپاتیت وبسیاری از اپید می های دیگر بسیارشایع اند  . شهر بصورت مکانی درامده که دران نوع جدیدی ازجنگ چریکی شهری درحال توسعه و تکامل است . انچه درواقع درباره شهرجدید و دکسیادیس میتوان گفت ، میشل پرووست ،  گفته است  :  "  او - دکسیادیس – همان ایده را درمورد شهرصدر درسر میپروراند که  ،

1-Eurozine         2- Constantinos Doxiadis 

 

 امروزه ، دقیقا" مبتنی بر منطقی مشابه  ، امریکا میخواهد دموکراسی را برای عراق به ارمغان بیاورد  "   

 

  

      میشل پرووست Michelle  Provoost

      شهرهای جدید در مرزهای جنگ سرد .

New towns on the Cold War frontier

      اشاره به شهرهائی داریم که درسالهای 1950- 1960 درکشورهای مختلف ، بصورت جدید احداث  شدند . انچه در این زمینه شگفت انگیزاست ، این استکه : چگونه نیازناشی ازرشد جمعیت ، یک نسخه و الگوی مشابه را برای مکانهائی با فرهنگ و سابقه سیاسی متفاوت ، تجویزمینمود . یعنی همان راهبرد ، روش طراحی که درساخت ، ویل نول(3) ، درحومه پاریس ،  شهرجدید نزدیک لندن ، بخش جدید استکهلم ویا شهر هوگ ولیت ( 4) درهلند ، بکارگرفته شد .  این شهرهاهمه برمبنی باغ شهر ویک سلسله مراتب  منطقه بندی (زونینگ) ،  براساس برنامه ریزی شهری مدرن ، احداث شدند . احداث شهرهای جدید در سال 1940 در لندن شروع شد ؛ بعدا"در برخی کشورهای اروپائی ، بصورت الگوونسخه ای ، جهت پاسخگوئی به گسترش شهریء اروپای غربی ، به اجرا درامدند . اما دراینجا ، مسئله ای که درک ان مشکل است ، این استکه : چگونه همین الگوی طرحریزیء شهری مدرن ، برای کشورهای درحال توسعه تازه ازبند استعمار رستهء افریقا ، خاورمیانه واسیا هم تجویزشدند .  صدورالگوی شهرجدید به این کشورها را فقط میتوان با توجه به زمینه وعقبه سیاسی جنگ سرد ، که دران شرق وغرب هردودرمبارزه ورقابت برای گسترش قلمرونفوذ خود درجهان سوم بودند، درک نمود .  درحالی که تلاش شوروی سابق دراین زمینه انچنان مورد بررسی وپژوهش قرار نگرفته ،  اما درمورد ایالات متحده ، روشن استکه :  برنامه ریزان ، شهرسازان

3- V illes  N ouvelles   4- Hoogvliet  

 

 ومعماران بسیاری را برای همکاری دراین کشورها ، بخصوص مناطق استراتژیکی مانند خاورمیانه  

 ونزدیک ،  دراختیار داشت .  فرضیه ای که دراین رابطه مطرح میباشد ، براین اساس استکه  : برنامه ریزی شهری را بعنوان وسیله پیشبرد سیاست های دوران جنگ سرد ارزیابی مینماید . بدین صورت  که معماری وبرنامه ریزی شهری بعنوان  ابزاری فرهنگی همراه با اهرم های سیاسی سلطه ، عمل مینمود . نمونه زنده برای اثبات این فرضیه را بعنوان نمونه میتوان :  درهمکاری جالب میان ، کنستانتینوس  دکسیادیس ، وبنیاد فورد مشاهده نمود . چگونه بسیاری از منابع مالی جهت پژوهشها وتهیه مدلهای مختلف توسط این بنیاد تامین میشدند.  ایندوهمکاری بسیار فعالی برای توسعه وتدوین این برنامه ها درخاورنزدیک ، میانه وافریقا داشتند . همکاری ایندونشان میدهد که ، چگونه ان باصطلاح < بیطرفی > ایکه درابداع ومعرفی شهرسازی بمقیاس وسیع ادعا میشد ، در واقع همه چیزبود جز بیطرفی ،  یعنی درعمل ، با نویدء  نیل به ازادی ، دموکراسی ، رفاه ، ایده های مربوط به همکاری جمعی و مشارکت ،  فا صله بسیار داشت .

 

         جنگ سرد فرهنگی .

        درفضای قطبی شده ان زمان ، حتی یک موسسه ویا نهاد امریکائی وجود نداشت که در« جنگ با کمونیسم» شرکت نداشته باشد . وزارت خارجه ، سازمان سیا، سازمان ملل ، بنیادهای فورد ،  راکفلر و کارنژی ، ام .ای .تی . دانشگاه هاروارد ، هرکدام نقشی دراین کارزارداشته ، بنوبه خود جزئی ازفعالان جنگ سرد فرهنگی بودند . اخیرا"تصمیم گرفتم بعنوان یک ، گارآگاه تفننی (هوبی ددکتیو) ، دراین شبکه پیچیده ازطریق مصاحبه با افرادمختلف ، جستجوی اسناد ، مراسلات ، میکروفیلمهای موجود، کنکاشی  انجام دهم . دکسیادیس ، که دوستانش دربنیاد فورد ، اورا به نام کوتاه شده اش ، دینوس خطاب میکردند ، یک سیستم غیر قابل نفوذ نظری وطراحی مهندسی بنام « اکیستیس » (5)  ، تحت عنوان دانش استقرار و

اسکان  انسان راتوسعه و تدوین نمود . این سیستم در واقع جایگزین ء علمی وعقلائی شهرهای تاریخی

 

 5- Ekistics

 

موجود باتراکم انسانها ووسایط نقلیه شان میشدند . بجای این شهرها ، دکسیادیس ، شهر شبکه ای ( گرید)     خودرا  پیشنهاد نمود . الگوئی که براسا س ان ازتخریب محیط زیست جلوگیری شده وهمزمان رشد نامحدود شهر، منابع مالی ، تعدد وسایط نقلیه وغیره را تسهیل نموده ، شرایط برای هرگونه توسعه ای مهیا میگردید . بنا براین ، دکسیادیس احتمالا" یکی ازپیشروان طراحیء شهری با عملکرد (فونکسیون) مدرن ، وسیله ای برای ازادی ، صلح وپیشرفت ، مطابق با الگوی غربی ، بود ه است .

     استعداد سیاسی اش موجب شد ، بتواند ارتباط بسیارموثری با شبکه های بین المللی ، نهادهای صاحب قدرت ، مقامات مختلف ایالات متحده ، سازمان ملل برقرارنموده ، وبدین صورت پروژه های مختلفی را باجرا دراورد . اواحتمالا" به تنهائی بیش ازهمه اهل حرفه ایکه درکنگره   سی.آی .آ .ام ( 6)  (کنگره بین المللی معماری مدرن ) شرکت داشتند طرح های شهرسازی مختلفی را باجرا دراورده بود . درعمل ، هنگامی که کنگره بین المللی  سی .آ ی. آ .ام  به اتمام رسید ، اوطراحی بسیاری از شهرهای جدید ، در نقاط مختلف ، ازان جمله : غنا ، زامبیا ، سودان ، لبنان ، پاکستان ،عراق وایالات متحده را بعهده داشت . چگونه ممکن شد یک دفتر مشاورمعماری وشهرسازی ، تهیه این تعداد طرح شهرسازی رابعهده بگیرد ؟   ایا اوموفق وسرامدترین شهرسازان بود ؟ ویا دیگران ناتوان بودند ؟ بعنوان مثال ، لوئیز سرت (7 ) ، حتی موفق نشد یکی از طرحهای شهری خود را در امریکای جنوبی باجرا دراورد . له کوربوزیه  فقفط توانست یک شهرجدید ، چندیکار را بامشکلات فراوان در هند طرح نماید.  روشن استکه  دکسیادیس  نمیتوانسته تشکیلات وسیع اش را براساس قابلیت ومعروفیت حرفه اش بنا نماید ، بلکه همه اینها بسبب حمایتی یود که امریکا نسبت به اوداشت .

    

     رابطه نامیمون .

      بنیاد فورد را در نظر بگیریم : بنیادی که توسط شخص  هنری فورد  درسال1930 تاسیس شد . این بنیاد

6 – CIAM     7- Jose Luis Sert

  در سال 1950 در خارج از ایالات متحده ، بسط داده شد . اهم اهداف این بنیاد توسط رئیس ان  پاول هوفمن  یکی از سازمان دهندگان  ، مارشال پلان ، دراروپا تنظیم گردید . دراین شرایط  بود که هوفمن با  دکسیادیس رابطه برقرار مینماید . بدین صورت که دکسیادیس ازفرصت استفاده نموده ، برای نشان دادن مهمان نوازی یونانیان ، باترتیب دادن مجلس مهمانی همراه با رقاصه های به ظاهر سنتی یونانی از هوفمن پذیرائی  مجللی بعمل میاورد . ضیافتی که نهایتا" نشان دا د ، مخارجی که دکسیادیس برای ترتیب دادن چنین بزمی به عهده گرفته بود ، نتیجه داشت .

     هوفمن  بنیاد فورد را بگونه ای جاه طلبانه ، راهگشای صلح جهانی معرفی مینمود . با این هدف که دنیای بهتری از طریق تربیت وازمیان بردن جهل ممکن است .  انچه او " قابلیت درک وقضاوت انفرادی"  نامیده ، که ازطریق بسط دموکراسی وتمدن غربی میتوان به ان نایل امد . انها می کوشیدند با سرمایه گزاری در نهاد های اموزشی – شامل ساختن مدارس – ومدرنیزاسیون برنامه های کشاورزی ، به این هدف والای خود برسند . هرچند برنامه ریزی شهری بهیچ وجه هدف این بنیاد نبود ، اما بنیاد فورد دران سالها - دهه پنجاه -  پنج ملیون دلاربه تشکیلات دکسیادیس کمک کرد . این کمک بالاترین رقمی بود که یک بنیاد خصوصی  میتوانست به تشکیلاتی کمک نماید . با اعطای این کمک بسیار زیاد ، تشکیلات دوکسیادیس کار روی شهر کراچی پاکستان را درسالهای میانی دهه 50 میلادی اغاز نمود . وبدین ترتیب همکاری او با بنیاد  فورد تحکیم واقعی یافت .   

     ازطریق این بنیاد، دکسیادیس به شبکه وسیع ارتباطات بنیاد فورد پیوست . این شبکه ارتباطات گسترده ای با سیاست خارجی رسمی امریکا داشت . انها هم بنوبه خود به تبادل اطلاعات وامکانات بین بنیاد ، مراکز اقتصادی امریکا وواشنگتون میپرداختند . دانشگاه های معروفی نظیرهاروارد و ام. ای .تی هم بنوبه خود ارتباط مستحکمی با بنیاد فورد ووزارت خارجه  داشتند .  اینها نیز به پژوهش ومشاوره هائی که ازکمک های اعطائی بنیاد استفاده میکردند ، یاری میرساندند .  پژوهشهای این مراکز ، بعنوان مثال هاروارد و ام. ای .تی ، با ایجاد مرکزی مشترک ( جونت سنتر)  برای مطالعات شهری ، ملیونها دلار ازاعطا کنند گانی همچون بنیاد فورد دریافت میکردند.  بدین ترتیب یک روند مبادله سازمان داده شد ، که دران ، اطلاعات ، منابع بین هاروارد ، بنیاد فورد ودولت امریکا ، رد وبدل می گردید .  با اینهمه ، چنین مسائلی نزد  نخبگان امریکائی ، امری عادی وپذیرفته شده ، و مورد تائید بود . چون ازنظرانها هدف ایجاد صلح ونظم برای جهان است ؛ بنابراین کاملا" منطقی  مینمود که : دولت ، یخش خصوصی وسیاست خارجی درچنین اموری با یکدیگر همکاری  داشته باشند . 

   اما ، هنوزهمهء این بحث ها ویژگی اصلی کاراورا بیان نمیکند . یعنی برای توجیه این مسئله ، که چرا اغلب این پروژه ها را به دکسیادیس - نه فرضا" به لوئیز سرت ویا والتر گروپیوس - سپردند ، کافی نیست . این مسئله را باید درهمخوانی پیشنهادهای دکسیادیس با طرزتفکررایج میان نخبگان امریکائی جستجو نمود . چه ویژگی ای کارها وپیشنهاد های دکسیادیس داشت ، که بنیاد فورد اورا برای چنین ماموریت هائی برگزید  ؟   در اکیستیس بعنوان ابزار کارامد در جنگ سرد فرهنگی چه اهدافی پیگیری میشد ؟  پاسخ را میتوان احتمالا" عقلائی شکل بودن طرزکار دکسیادیس در اکیستیس ، دانست . اوبه کارهایش شکلی علمی میداد.  اونتیجه مطالعات اش راهمواره همچون یک مدل عا م وجزئی از یک شبکه ء قابل تکرارهمراه با نمایشگرها (دیاگرام )  وسیستم عرضه میکرد . تقریبا" بصورت یک انسان- کامپیوتری ، کاملا" عملی ، بدون استتیک ویا سلایق وملاحظات شخصی ،  ویا خلاقیت معمارانه  ، عمل میکرد .  خاصه دراین دوران پیش – رایانه ای .

   دکسیادیس بهیچ وجه وسواس وذوق هنری معمارانه نداشت . اودر واقع حقیقتا " یک مهندس بود ، که میتوانست بدین گونه جلب اعتماد نماید .  اکیستیس یک شابلون نظری ، فرضی بود ، بیشتر یک سیستم  ویا مدل علمی بود که به ان ، اطلاعات وداده های محل ویا مکانی داده میشد، سپس طرح پایانی بگونه ای خودکار ، حاصل ان بود .  تماس واشنائی با سیمای محلی وخصوصیات معمارانه ( ارشیتکتورال ) مکان مورد ضروری بود ، ولی نه چندان . چون درانصورت با ویژگیء عام (اونیورسال ) بودن اکیستیس در تناقض قرار میگرفت .

    این اهداف وپرداخت های عقلائی گونه ان  با فلسفه بنیاد فورد همخوانی وهماهنگی کامل داشت .   اهدافی که بر مبنیء اموزش یک انسان غیر- غربی ، از طریق ایجاد اعتماد وپرهیز از خشونت ، میان مردمی منطقی ومقبول ، ارائه میشد . درعمل ، بنیاد با این هدف ، یکی ازارزش های پایه امریکا درجنگ سرد را ، مطرح میکرد ؛ که اخیرا" کارشناس معروف جنگ سرد پروفسور   اود ارنه  وستاد (8)  در اثرش تحت عنوان  ، جنگ سردء گلوبال ، به ان پرداخته است . او اصلی ترین ارزش های امریکائی را ،  ازادی فردی  ، ضدیت با زندگی اشتراکی  ، تمرکز قدرت سیاسی ، باور مطلق به علم وتکنولوژی ، بعنوان مبنای " عمل منطقی " بیان مینماید .  نخبه گان امریکائی پذیرفته اند : " ازادی برای همه کس نیست . بلکه برای کسی استکه ، با داشتن امکانات وتعلیم وتربیت ، مستقلا" الزامات لازمه ، برای شهروند جمهوری بودن ، را دارا باشد . "  لذا مدنیت برابر با عقلائی بودن خواهد بود .  بنا بر این ، وظیفه امریکائی ارتقاء انسان ها دیگر برای  پیوستن به این مدنیت ، تعبیر میشد . اکنون ، هنگامی که به برنامه ریزی شهری بازگردیم ، مشکل میتوانیم ، نظریه ویا تئوری برنامه ریزی شهری دیگری را بیابیم ، که عقلائی بودنش بیش ازاکیستیس باشد .

      اما همان گونه که ، وستاد  ، بیان مینماید : امریکا در مقابل دیلمای  بسیارسختی قرارداشت . از یک طرف روشن بود که : " ارزشها ومعروفیت امریکائی- بازار ازاد ، ضد کمونیست بودن ، ترس ازگسترش قدرت دولت ،  باور به تکنولوژی –  عملکردی حکمت غائی مانند  داشت : یعنی انچه امریکا امروز میخواهد ، دنیای فرداخواهد داشت  ."  از طرف دیگر پرسش این بود که : هنگامیکه امریکا بخود اجازه میدهد ، تا این حد در امور دیگران دخالت نموده وخواسته هایش را تحمیل نماید ،  انوقت دموکراسی ادعائی اش چه مفهومی میتوانست داشته باشد ؟  پرسشی که همواره مطرح میباشد  . بدین سبب است که هنگامی که برنامه های دوگانه وشبکه پیچیده ء ، ان .جی . او . ،  ها ( ساز مانهای غیر دولتی .م ) را مشاهده میکنیم ، نیات نهانی وپشت پرده انها قابل درک میگردد .  چون شیوه ایست که بکمک ان ، نه فقط با ابزارهای قدرت  مانند سلطه گران قدیمی ، بلکه باروشهای غیرمستقیم به شیوه های نرم ء یک جمهوری دموکرات ، کنترل وسلطه را بردیگران تحمیل نموده وانرا تعمیم می بخشید .  

8- Od  Arne  Westad

 

 

 

        سیا وصحنه هنری اروپائی

 بعضی ازمواقع جریانات بگونه ایست که میباید کنترل عملیات در حد امکان پوشیده باشد . نشانه های

 

 ان هنگامی برملا گردید ، که در موقعیت های متفاوتی پرسشی هائی را در زمینه ارتباط سیا با این ماجرا ها مطرح نمودم .   یکی از این پرسشها را بسیار مستقیم وبی پرده  طرح نمودم :  ایا دکسیادیس  یک  مامور سیا بود ؟  پرسش دیگر در مورد  مجسمهء  نائوم گابو (9) در رتردام ، ان مجسمه فلزی و یک اثر ابستره بود ،  درشروع خیابان معروفی در مقابل مرکزخرید شهر که انرا در سال 1950 مارسل بروئرطراحی وباجرا دراورده  بود ،  قرار داشت . با پرسوجوهایم مطمئن شدم  که مخارج طرح ونصب این مجسمه را سیا تامین نموده است . 

نخست پنداشتم ، این امر بسیار نا خوش ایند است که ، سیا درامورهنری شهری درهلند که بیش همه طرفدار امریکاست چنین دخالت هائی را داشته باشد ؛ ولی بعدا"برایم به اثبات رسید که : سیا در دخالت  وتاثیر گزاری درعرصه هنرهای بصری اروپا بسیار فعال است . (10) فرانس ساوندر 1999 شرح میدهد ، چگونه سیا به دنیای هنر وروشنفکری اروپا ، که بطور سنتی به چپ گرایش داشت ، بصورت یک خطر ذاتی  مینگریسته ، وبدین سبب نگران گسترش ایدئولوژی کمونیستی بود . سیا باور داشت ، برای حفظ فرهنگ اروپا  ، جلب توجه نخبگان روشنفکر اروپا ودور نمودن انها از گرایشهای چپ ازاهمیت اساسی برخوردار است . با این هدف بلافاصله بعد ازاتمام جنگ ، درمیا ن خرابه های برجای مانده ازجنگ دردروازه برلین جنگ فرهنگی میا ن دوطرف  ، با برپائی کنسرت  ، رسیتال ، سخنرانی ونمایشگاه های متعدد ، اغاز شد .

       معماری نیز در این مبارزه در گیر بود : نشریات معروف به   ساختمان در ایالات متحده (11) که در سال 1952 توسط موزه هنرهای مدرن انتشار می یافت  ، جزئی از انتشارات بخش جنگ روانی ارتش

 امریکا بود که در ان معماری پس جنگ امریکا راجهت جلب دیگران به نماش در اورده بود  . این نشریات

9 – Naum  Gabo    10 – Frances  Saunders   11- Built in the USA,

 

 با اشتیاق فراوان توسط نخبگان معماری ان سالها در اغلب کشورهای اروپائی مورد استقبال قرار گرفته بود .چنانکه انها را به فرض در قفسه کتاب هر دفتر معماری هلند دران سالها ، میتوانستیم ببینیم .

 

 

     پولوک( 12) وارزش های امریکائی

    تاثیر گزاری و  مانیپولاسیون  فرهنگی درسال 1950 ، هنگامیکه سیا کنگره برای ازادی فرهنگی را چند سال پس از دکترین -  ترومن واجرای طرح مارشال ترتیب میداد ، درحال نهادی شدن بود . همراه با ان ، بموازات مجموعه سیاست های اقتصادی ، فرهنگی ، سیاست تاثیرگزاری فرهنگی در جهت جلوگیری از گرایش اروپا به طرف دیگر ، اعمال میگردید . نقش کنگره برای ازادی فرهنگی جلوگیری از جریان های روشنفکری اروپا ، که معمولآ" گرایش ودلبستگی به مارکسیسم داشتند ، وجلب انها به "راه امریکائی" بود . در واقع " کارزاری در عرصه تفکر انسانها " ، کنگره مذکور بکمک برخی از فعالان دستچین شده صحنه هنری ، که ازاستالینیسم سرخورده ودلسرد شده ، درپی تحقق اهداف خود بود . انها ، موسقیدان  ، نویسنده ، نقاشان وهنرمندان مشهور وشناخته شده ای ،  نظیر : جرج اورول (13) ، جان پل سارتر (14) وجاکسون پولوک  بودند .  بدین ترتیب ، کنگره فرهنگ وازادی یک یورش وسیع فرهنگی را ، با نشر مجلات به زبان های مختلف درسطح اروپا وجهان سوم ، سازمان داده ، به برپائی نمایشگاهها هنری (عمدتا با همکاری  ومشارکت موزه هنرهای مدرن ) اقدام مینمود .  

     موقعیت جاکسون پولوک ویاران اکسپرسیونیست اش دراین جریانات جذابیت ویژه ای داشت : انها از طرف کنگره برای ازادی فرهنگی ،  باهدف عرضه  تحفه جدید فرهنگی امریکا  ، بگونه ای روشن وهدفدار  درمقابل ذائقه فرهنگی رایج دراروپای غربی ، بکار گرفته شدند . ولی برای کنگره هنر تجریدی ( ابستره )

  12-Jackson Pollock   13-  George Orwell    14- Jean Paul Sartre   15-gum-chewing  16-Chevy- driving

 

اکسپرسیونیستی همه امکانات لازمه ، برای نشان دادن چهره جدیدی ازامریکا به اروپای قدیم ، را داشت.

چهره ایکه بتوان انرا جایگزین تصور سطحی وبی فرهنگ بودن امریکائی ، همچون " مردمی بی فرهنگ ، جونده سقز(15) ، شه وی سوار ( 16)  "در ذهن اروپائیان نموده ، ونهایتا : این ایده را  رواج دهد ، که این فرهنگ ازفرهنگ طرف مقابل شوروی سازنده وسرزنده تر است .

      برای نخبگان امریکائی  نقاشی های پولوک اشاعه دهنده ایدولوژی ازادی واقدامی ازادند . انها بیشکل     

 

  تهی وفارغ از گرایشات سیاسی اند – درواقع انتی تزهنرفیگوراتیو وواقع گرای سوسیالیستی اند . پولوک  تازه بمیدان امده ، نو ، فعال وپر انرژی  جلوه میکرد . درحالیکه هنر واقع گرای سوسیالیستی خشک ، تقلید از قد ما وشیوه های گذشته بود . بدین صورت ، اکسپرسیونیست ابستره ، بعنوان یک ابداع امریکائی صحنه هنری جهان را تسخیر نمود .  تا ان حد که عملا" مرکزقدیمی هنر-  پاریس -  به نیورک انتقال یافت . پولوک شخصیتی بود که میتوان انرا  ، در مقابل نقاشان جوان پیش اهنگ شوروی که با اطاعت کامل زندگی جمعی سوسیالیست را معرفی میکردند ، قرارداد . پولوک یک شخصیت مردانه ، تیپ امریکائی  ، و دائم الخمر بود ، که بخو بی میتوانست یک فیگورهنری پرتحرک را عرضه نماید .

        بنیاد فورد ارتباط محکمی با کنگره برای ازادی فرهنگی داشت ، همواره بین این دو تبادل همکاران انجام میشد ، بگونه ای که میتوان گفت : بنیاد فورد وکنگره برای ازادی فرهنگی بصورت دوسازمان همزاد بودند . سالهای متمادی بنیاد فورد سالانه ده ملیون دلار به کنگره کمک مالی مینمود ، حتی بعضی مواقع اضافه بر میزان فوق نیز به کنگره یاری میرساند . بگونه ایکه بنیاد بصورت عمده ترین یاری رسان وتامین کننده مخارج کنگره برای ازادی فرهنگی  درامده بود .

      بازگردیم به دکسیادیس وبرنامه ریزی شهری :  معماری وبرنامه ریزی شهری برای کنگره برای ازادی فرهنگی ، اولویت خاصی نداشت . دکسیادیس به گروه معدودی از معماران تعلق داشت که با کنگره همکاری میکردند . او درسخنرانی مهم اش درسال 1955 درمیلان ازمیان چندین معمار درباره " پیشرفت های اقتصادی در کشورهای توسعه نیافته ورقابت میان نظام های مبتنی بردموکراسی وکمونیست " سخن میگفت . در سال 1960 دکسیادیس عضو گروهی بود که ، در کنفرانسی که در باره کلان شهرهای جدیدعربی همراه با  حسن فتحی (معمار وشهرساز مصری .م) تشکیل شده بود شرکت داشتند  . این کنفرانس توسط سیا تشکیل شده ومخارج انرا بنیاد فورد به عهده داشت .  البته شرکت دکسیادیس دراین کنفرانس را نمیتوان دلیل بران دانست که اوجاسوس سیا بوده است . اما این مشارکت ها ، مبین درجه اهمیت اینگونه کنفرانسها برای سیا وبنیاد فورد وهمچنین اهمیتی که ایندو برای کارهای امثال دکسیادیس  قایل بودند میباشد . من سیا وبنیاد فورد را همیشه بصورت دونهاد همراه ازنظر تفکرحاکم برانها ، ماهیتا" بدون تفاوت میبینم . هردو در امور جاری کاملا" مشابه عمل میکنند . هرچند چنین برداشتی با ریسگ واهمه داشتن از ، تئوری توطعه ، همراه است . من کنگره برای ازادی فرهنگی ، بنیاد فورد ، رژیم امریکا ، لیگ دانشگاه ها ،  وهمینطورسایربنیادهای خصوصی نظیر بنیاد راکفلر، کارانجی همه را در" جنگ با کمونیست " دریک راستا میدانم . انها وظایف وکارها رابین خود تقسیم مینمودند . هر بارفعالیت مشخصی با کارهای بنیاد فورد هم خوانی نداشت ، کنگره ویا تشکیلات دیگر انجام انرا تقبل مینمودند .  سیا با بنیاد فورد برای بحث درباره اقداماتشان نشست های هفتگی برگزار مینمودند .  این دوران برای اغلب کسانی که دراین ماجراها شرکت داشتند ، دورانی بسیار پر خاطره وهیجان انگیز ، توام باماجراجوئی های زیادی است .  عملیات مخفی ، سیاست ها ی پشت پرده ودرخلوت گاهها ، عملیات غیر مترقبه واتفاقی ،  سفرهای بسیار ، همراه  باپول ودر امد زیاد ، وبویژه : باور واعتقاد به اینکه انچه میکنند ، از نظر اخلاقی بحق وقابل تحسین بوده است .  صحنه ها وماجراهائی که بسیاری با منتهای علاقه ارزوی شرکت در ان را داشتند . انها احساس میکردند از بهترین وخوش اقبالترین ها هستند ؛ که بخت شرکت در چنین جریاناتی ، که هدف ان تقویت مبانی وعزت ملتی بزرگ است را داشته اند .

 

 

 

       نظریه جدید برنامه ریزی . 

  د رمیان این مردان دکسیادیس خوش یمن ترین در زمینه برنامه ریزی شهری ، وجاکسون پولوک سرامد در زمینه هنر بود .  درحالیکه پولوک بصورت پادزهر وضد نقاشی واقع گرای سوسیالیستی بود .

کار دکسیادیس هم در واقع پاسخ متقابل  وضد برنامه ریزی ، معماری وشهرساز ی واقع گرای سوسیالیستی بود . شهرهای بعد از جنگ شوروی تا روی کار امدن خروشف در اواخر دهه پنجاه  ، شدیدا" تحت تاثیر برنامه ریزی  استالینیستی بود . بر اساس ان هزاران شهر جدید در سرزمین پهناور شوروی برپاشد . در این شهرسازی معمولا" نمادها وعناصر اشنای تاریخی بکار گرفته میشدند .  منظر ، محورها ، میادین ، بلوک های بسته مسکونی ، بناهای  مونومنتال وبلاخره انواع نمادهای معماری که در چشم افراد معمولی اشنا وقابل شناسائیند .

       در حالیکه پولوک سبک کاملا" متفاوتی را در زمینه نقاشی مطرح مینمود ، خودرااز قالب های سنتی پیکرنگاری رها میساخت ، اکیستیسء ، دکسیادیس هم ، سیستم ونظم جدیدی را دربرنامه ریزی شهری ، ارائه میداد.  سیستمی فارغ از قالب های  طراحی رسمی ، بر اساس سازمان دهی محدوده شهری در شبکه وسیستم های قابل گسترش ، ترکیبات ، کمپوزیسیون های مونومنتال را رها کرده ، بجای انها حجم ها وکمپوزیسیونهای  شماتیک ، قابل گسترش وتغییر نامحدود درعرصه شهری ء مورد نظر را ، ارائه میداد .

شهر پویا ی   دینا پولیس (17) او ویا احتمالا" شهر همگانی اکومنوپولیس (18) شهرجهان شمول ، موجب بهم ریختن همهء مقیاسهای شناخته شده برنامه ریزی شهری میشد . واحد های همسایگی اقتباس شده از باغ شهرانگلیسی  ، امتداد شبکه های بی پایان همراه با مجوعه های قابل تغییرکه بصورت شماتیک طرح میشدند ،  بدون اینکه هیچگونه ارتباط وتوجه ای با استقرارهای شهری موجود داشته باشند . اهمیت ایدئولوژیکی ان دراین واقعیت بود که ، برنامه ریزی  دولتی اشتراکی سوسیالیسمء رئالیستی دیکته شده از بالا ، جای خودرا به انجمن های محلی (کمونیتی ) میداد .  پیش ازاین ایده گسترش شهر بدون محدودیت  ، راه گشای مشکلات پیش رو بود ، ازرشد جمعیت گرفته تا رفع کمبود انرژی ، از الودگی محیط تا کاسنی های اجتماعی واقتصادی . بنابراین ،  همه اینها جمعا" ایده دکسیادیس را وسیله خوبی برای ،  ایدولوژی توسعه امریکائی ، در میاورد .  بنیاد فورد از برنامه ریزی شهری اود ر ( هند ،یوگسلاوی ، شیلی وپاکستان) بعنوان «نان سفید» (19)  یاد میکند . نرم ، با مزه ای ویژه ،  وبلاخره  مورد علاقه همه ،  ویا انچه میتوانست باعث ایجاد تسهیلات برای هر شیوه زندگی باشد ـ کارامدی غربی  وصلح جوئی ـ  کمک به کشورهای جهان سوم جهت نیل به تمدن عقلائی وبدست اوردن خودگردانی (اوتونومی ) ایکه به حق سزاوار انند . بااین اوصاف اغراق نخواهد بود ، اگر بگوئیم : کار دکسیادیس بخشی از فرهنگ واقتصاد امپریالیسم غرب در کشورهای در حال توسعه بود .

17-  Dynapolis   18 – Ecumenopolis   19 – white bread

 

      برنامه ریزی در خاورمیــــــــــآنه .

    خاورمیانه در منطقه ای قراردارد ، که بطور طبیعی در شعاع نفوذ شوروی سابق قرار داشت . بهمین سبب یکی از صحنه های فعالیت های جنگ سرد بود . بدین  ترتیب ، در عمل ، درزمینه برنامه ریزی شهری  بصورت زمین بازی ( پلی گراند ) ویا محل تمرین حرفه ای ودست گرمی معماران وبرنامه ریزان امریکائی در سالهای دهه  50 میلادی درامده بود .  فعالیت های انها معمولا" در قالب برنامه های کمک بین المللی ویا امریکائی ، نظیر: برنامه های بین المللی  کمک به توسعه ویا اصل چهار امریکا  ، بعضا" زیر پوشش سازمان ملل ، وتوسط رژیم های دست نشانده ایکه اغلب توسط ائتلاف انگلیسی ـ امریکائی به حکومت رسیده بودند ، انجام میشد .

     در ایران تحت حاکمیت شاه محمد رضا پهلوی ، ویکتور گروئن مامورتهیه طرح جامع تهران شده ،  شرکتهای دیگری ازهمین سنخ مشغول تهیه طرح های شهرهای جدید در سایر نقاط کشور بودند .  رژیم عراق  به سرکرد گی ملک فیصل ، والتر گرپیوس ،  له کوربوزیه ، جینو پونتی ، الوار التو و فرانک لوید رایت را بکار گرفته بود . در اینجا باگروه  هاروارد (هاروارد کنکشن ) هم  مواجه میشویم : دعوت از همهء معماران معروف ودستچین شده ، توسط نفوذ فرزند یکی از مقامات مهم حکومتی ، که خود از هاروارد فارغ التصیل شده واستاد سابقش والترگروپیوس بوده ، ترتیب داده شد .

     برنامه اینگونه کمکهای امریکائی دران سالها بیشترروی کشورهای عراق ، ایران ولبنان متمرکز بود .  با اینهمه ، انها شرایط وپیچیدگیهای جوامع این کشورها را دست کم میگرفتند .بدون اینکه با زبان انها اشنائی داشته باشند ،با کاستی دانش واطلاعات لازم از فرهنگ ورسوم اجتماعی انها ، هرچند انگیزه داشتند ، ولی تلاشهایشان حالتی مبتدی وغیر حرفه ای بخود میگرفت ، اغلب اهدافشان تحقق نمی یافت   .  در ایران یک گره پنج نفره برنامه ریز امریکائی ، هنگامیکه در سال 1957 به ایران امدند ، با مشاهده اوضاع ، بسیار دلسرد و متعجب شدند .  چون بنظرشان شهر تهران ، انچنان که باید یک کلان شهر نبود . تهران فاقد یک سیستم حمل ونقل مطمئن  ، مراکزخرید  ، اموزش لازم و. . غیره بود . انها برای ارتباط وهمکاری با مجریان مشکلات فراوانی داشتند .همواره با سلسه مراتب اداری دست وپاگیر مواجه بودند .  این موانع انها رانسبت به ادامه کار مایوس ونا امید مینمود . یک گروه مشتاق از انها برای امور برنامه ریزی شهری به غرب کشوربه شهرسنندج در کرد ستان اعزام شده بود .  انها با جدیت بسیار موفق شدند در این شهر، در محلی ، یک دفتر کوچک برنامه ریزی شهری احداث نموده وجند نفری را نیز برای اداره ان اموزش دهند .

 اما پس اینکه دوسه هفته جهت شرکت در یک مراسم عروسی از منطقه خارج شده بودند ، هنگام بازگشت ،   اطلاع یافتند تاسیات ایجاد شده در اثر یک طوفان از بین رفته وافراد شاغل در ان نیز به جای دیگری منتقل شده اند . خلاصه این نمونه ایست از تفاوت میان غرب ،  برنامه ریزی عقلائی اش ، که میخواهد همواره انها را بدیگران ویا درفضاهائی باویژگیهای متفاوت ، تحمیل نماید .

   هنگامیکه اینگونه تلاشهای  ساده انگارانه ( نائیو) را با انچه دکسیادیس پیشنهاد میکرد مقایسه نمائیم کار امدی وقابلیت اومشاهده میشود . بویژه درعراق  ، جائی که از او برای طرح مسکن ملی وعمدتا" در شهر بغداد دعوت به همکاری شده بود . دکسیادیس قابلیت اجرائیش را در انجا بنمایش گزارد . اوتوانست درعمل با اقدام شخصی اش، وزارت مسکن وبرنامه ریزی عراق را تاسیس وانرا سازمان داده  ، معماران وکارشناسان بسیاری را برای اداره امور ان اموزش دهد . در حالیکه  دفتر گروپیوس  که با کوشش بسیار موفق به ارائه طرح دانشگاه بغداد شده بود ، فقط موفق شده بود یکی از برجهای این مجموعه را پس از گذشت بیست سال به اجرا در اورد . فرانک لوید رایت نظاره گر ان بود که ، چگونه انقلابیون ، هنگام سقوط حکومت فیصل ، طرحها ونقشه های مربوط به پرژه عظیم اپرای بغداد را ازپنجره به خیابان پرتاب میکنند . ولی دکسیادیس با چنین مسائلی مواجه نشد : گروه وتیم همکاران  مولتی دیسیپلینراو  به نوشتن گزارشهای خود ادامه میدادند  . او ده ها هزار واحد مسکونی را طرح نموده وحتی موفق به اجرای بسیاری از انها هم شد .  بدین ترتیب تاریخ رسمی معماری نشان میدهد ، چگونه معماری سطح بالای اساتید بزرگ ، نظیر گروپیوس  و رایت  با بی مهری مواجه میشود ، اما درمقابلء این غقلت وبی مهری ،  دوکسیادیس موفق میشود .

   امروزه همگی سرانجام کارهایش را درتصویرهای  سی. ان .ان   میبینیم .  از اواخر سالهای دهه 50 ، دکسیادیس مجموعه های زیادی در عراق ، در شهرهائی که امروزه نامشان مشهور شده ، باجرا در اورد .  در موصل ، بصره ، کرکوک ، وشمار بزرگی از این واحد های مسکونی در بغداد باجرا در امدند .  در ساحل شرقی رود دجله تکرار بی پایان محلات مربع شکل هرکدام شامل مجموعه های مسکونی ، در تصویر های ماهواره ای بسهولت قابل  شناسائی است .    مجموعه ها فضای وسیعی را در بر میگیرند که شهرک صدر ویا صدر سیتی نامیده میشود. صدرسیتی همانگونه که اگاهیم امروزه مکان پرمخاطره ایست . این مکان نا امن امروزه بصورت مرکز تامین نفرات برای ادامه مبارزه در امده است  . صدر سیتی امروز دژ مبارزه با امریکاست . مکانی که در ان بیش دوملیون جمعیت ، اکثرا" شیعه عراقی ،زندگی میکنند . شهرک صدر شامل مجموعه وسیعی از واحدهای مسکونی کم ارتفاع ولی باتراکم بسیار زیاد است.  کوچه های تنگ ، ارتباطهای درون محله ای  ، الونک های بتونی ،  واحدهای مسکونی کوچک  که بصورت ردیفی ساخته شده اند .  صدر سیتی حتی این افتخار راداشته که بصورت یک بازی یارانه ای هم در اید .

Kuma War : Mission 16,  Battle in  Sadr City

   

 

              برنامه ریزی بعنوان یک راهبرد ( استراتژی ) سیاسی   

  صدر سیتی ، بخشی از کار دکسیادیس  در ماستر پلان بغداد میباشد ، که توسط او بر پایه اکیستیس طرح  شده است .  طرح  بر مبنی تکرار محلات  همشکلی است که بصورت اجزای  یک شبکه  شطرنجی  طراحی شده اند . مشابه همین محلات مربع شکل را دکسیادیس دراسلام اباد پاکستان درشهر ، تما (19)  درکشورغنا ویا شهر خرطوم در سودان  نیز طرح شده اند . دکسیادیس بخش قدیمی وتاریخی بغدادرا دردریک شبکه شطرنجی محصورنموده ، انرابه دوطرف رود دجله / فرات متشکل از 40 بخش  هرکدام با مساحت حدود دوکیلومتر مربع  ، گسترش داد .  همینطور این محلات مربع شکل را با خیابان های عریضی از یکدیگر مجزا نمود . هربخش از این محلات به قسمت های  کوچکتر وبا تعداد واحد های مسکونی کمتری تقسیم میشدند  . هرکدام از این مجموعه های همسایه مجاور یکدیکر از طریق راه های ارتباطی داخل محله ای به محورهای عریض بین محله ها  متصل میشدند  . مرکزمحلات را کمپوزیسیون مدرنی ازساختمانهای

 

 تجاری ، خدمات عمومی ومسجد را تشکیل میداد . خانه های ردیف ساز چنان کنار هم استقرار یافته اند ، که در هرمجموعه دارای یک محل گردهم ائی ،  میدانی برای گفتگو وکپ زدن ، داشته باشند . نوعی تقلید از عادت مردان عراقی ، همواره درمکان گرد امده وبه گفتگو میپردازند .  هرچند این  واحه ها را میتوان از نظرعناصرمحتوای ان معرف  کاراکتر کل مجموعه دانست  ، اما بهر حال گسترش بغداد از یک سیستم کلی که دکسیادیس برای ان اند یشیده بود ، البته با در نظر داشتن هوای گرم بغداد ، تبعیت میکرد .  معماری  ان هم حالتی عمومی داشت  ؛  یعنی ، انچه بصورت معماری مدرن رایج است  ، به اضافه برخی عناصر ظاهری که در نمای ساختمانهای عمومی بکار گرفته شده اند  .  عناصری که اغلب با  موتیوهای عربی ویا عربسک   ، بصورت  پانل ، درنماسازی بناها مورد استفاده قرار گرفته  ، عناصری ، هرچند که با مصالح محلی ساخته شده بودند ، ولی با هویت وفرهنگ محلی ارتباط چندانی نداشتند . اصولا" فرهنگ محلی برای دکسیادیس  اهمیت چندانی نداشت .

    کارویژه دکسیادیس ، که مورد حمایت وتوجه حامیان امریکائیش بود ، ساختمان مرکزاداری واداره شهر (کمونیتی بلدینگ) بود  این بنا میبایست معماریش بگونه ای باشد که شهروندان نسبت به ان احساس بیگانگی

 نداشته باشند ، درضمن این احساس را داشته  باشند که با شرایط زندگی شهری کاملا" نوینی روبرو 

  19 - Tema

 

میباشند .  چون بیگانگی مردم به سرخوردگی انها وبازگشت به کمونیزم ویا رجعت به سنت های کهنه (ارکائیک) ، خرافات وخشونت  ، میانجامید  .   

        از این جهت ما میتوانیم ، شهر طراحی شده توسط دکسیادیس : با مقیاس شهری  کوچک شده اش ، میدان های  گپ زنی اش ،  خیابان های کوچک درون محلات اش  ، را همچون « رها شدن از ماشین » بدانیم  . رهائی ایکه جزئی از بسته ء  مدرنیزاسیون ، برقراری نهادهای دموکراسی ، اصلاحات اقتصادی مبتنی بر بازار ازاد بود .  دربازنگری این تحولات ، یک چیز را با اطمینان میتوان مطرح نمود : برنامه ریزی  شهری درعراق ، ایران و یا پاکستان ، ان نتیجه ایکه امریکائی ها انتظارش  را داشتند ، نداشت :     تفکر دموکراتیک تثبیت شده ایکه میبایست راه را برای اعمال سیاست خارجی غرب هموار نماید ، بجائی نرسید .

       طبیعی است که : در وضعیت های مورد بحث ،  طراحی شهری با ترکیب  ( لی اوت ) باز ، که بگونه سنبلیک معرف جامعه باز است ، که بزعم انها میبایست درعمل به ان بیانجامد ، به چنین هدفی دست نیافت .  شاید هم بدین علت که : بهر حال نمیتوان پیش بینی کرد ، چه میزانی از انتظارات در طرحریزی شهری در عمل قابل براورده شدن است    .

 

        نشانهء شکست

        وقت ان است که وضعیت کنونی عراق رابا زمان جنگ سرد مقایسه کنیم . باردیگر امریکا کوشید تمایلات خودرا برعراق تحمیل کند – این بار ، همانگونه که  نائومی کلین (20)  تحلیل نموده  : ایده نومحافظه کاران اقتصاد بازار ازاد  بود . حتی مقامات رسمی سابق که بعضا" جزئ تصمیم گیران سیاسی دهه 50  بودند ، همچون پرفسور تاریخ  ویلیام پولک (21) ، اکنون هشدار میدهند  ، مبادا بار دیگراشتباهات ان سالها را تکرار کنیم  : تحمیل ساختارهای ، ایده ها ، تشکیلات وطرحهائی که طالبی نداشته وبافرهنگ بومی این جوامع هیچ سنخیتی ندا رند .  پولک بگونه ای ساده و روشن میگوید : این فقط امریکا نیست که میخواهد راهش را خود تعیین نماید وهمینطور میتوانیم اضافه کنیم : این فقط امریکا نیست که میخواهد  در مورد معماری اش خود تصمیم بگیرد . معماری وبرنامه ریزی شهری ، چنانکه بنیاد فورد میپندارد « نان سفید» این بنیاد نیستند .  انها یک کارفنی  :  بدون مفهوم ذاتی ، یاسلیقه ای ویژه نیستند که ما چگونگی انرا تعیین کنیم  ؛ بلکه بالعکس، انها مفهوم ونماد مشخصی از هر جامعه اند .  با اینهمه هنگامیکه در باره شهرسازی دکسیادیس داوری میکنیم ، در نهایت به این نتیجه میرسیم : هرانچه در پس این ایده ها قرار داشته باشند ، باز هم بسختی میتوان در شرایط کنونی ، دورنمای مثبتی را برای اینده عراق ترسیم نمود . 

    مسلما" اگر بخواهیم شهرسازی بغداد را با شهرهای اروپائی مقایسه کنیم  ، باتوجه به اینکه اندو بایگدیگر تفاوت کلی دارند ، مقایسه ای بسیار نادرست خواهد بود . اما با این همه یک چیز در هردووضعیت مشابه است . در اروپاهم ، هدف سیاسی فرهنگی ایکه  مبتنی بر ان  یک پروژه تکنوکراتیک بتوانند جهت صنعتی واستانداردیزه کردن شهر -  هدفی که شهرهای جدید بتوانند عملکردشان را همچون وسیله ای برای ، امانسیپاسیون  ومدرنیزاسیون ،   -  داشته باشند . در اروپا هم  ، این  ایده ال ها انچنان که در برنامه ریزی ها پیشبینی شده اند ، محقق نشد . 

       بنابراین با قبول این فرض ، یک چیز کاملا" روشن ومسجل میگردد  : در وضعیت کنونی ، انچه همهء معماران واصحاب برنامهریزی شهری بر ان اذعان دارند ، این استکه : شهرهای جدید احداث شده پس از جنگ دوم ، در همه جا بطورکامل با شکست مواجه شده ، تنها حاصل انها  مشتی راهبرد های بی حاصل و نا کارامد بوده است  . انچه در سطح اکادمی هم اکنون گرایشهای پژوهشی بسیاری را در جهت علت یابی این ناکامی ها شکل داده است .

20 – Naomi  Klein    21 – William Polk

 

First published in Lettre Internationale (Denmark) 11 (2006) (Danish version