درباره  طرح  " جامع راهبردی":  بخش اول

 

      تاکنون ، کوشش مان دراین سایت براین پایه بوده است که : درحد توان وامکانات به بررسی ، شنا سائی وعلت یابی معضلات ومشکلاتی که بخش شهری جامعه باان روبروست ، بپردازیم . این کوشش را مبتنی به پیش فرضها وباورهائی آغاز نمودیم که برخی ازآنها را ، با پوزش از تکرار، باردیگرجهت یاد آوری مطرح مینمائیم  :

      --  براین باوریم که وضعیت گذشته وحالء روند شهرنشینی درایران ، آنچنان که باید مورد پژوهش قابل استنادی قرارنگرفته است !  بعنوان مثال دراین زمینه ، میتوان ازمقولاتی همچون  : ساختار اشتغال ، جوانب متنوع پویائی جمعیتی ، ویا مقولات دیگری نظیر روند شکل گیری شبکه وسیستم شهرهای کشور ازجهات ساختاری تاریخی ان ، نام برد . همچنین ، عوامل مشروط کننده ای که تحولات سیستم شهرهای کشوربا ان روبرو بوده ویا بسیاری ازویژگیهائ که بتوان :  به استناد انها درمجموع وضعیت کنونی بخش شهری را ازجهات مختلف خصلت یابی نمود نیز قابل اهمیت بسیارند .

       -- بعلت کمبود ادبیات نظری ونظریه پردازی هائیکه ، تبیین همه جانبه ابعاد مختلف جامعه شهری را ارائه دهد : اصولا"درسیاست گزاری ها وتدوین برنامه ویا انتخاب خط مشی وهدف گیری ها ، کمتربا طرح مسئله ایکه واقعا" دربرگیرنده همهء جهات مسئله ویا معضلات پیش روباشد ، روبرومیشویم .

      -- الگوهای وارداتی برنامه ریزی بطورعام وبرنامه ریزی شهری هم بصورت جزئی ازان ، در جامعه ما وسایرجوامع توسعه نیافته ودرحاشیه ای که وضعیتی کم وبیش شبیه مارا دارند ، با فنی ، علمی و یا کارشناسی  تعریف کردن برنامه ریزی ،  بجای اجتماعی وسیاسی دانستن آن  -  انهم بگونه ای که انچه مطابق با برداشتهای تکنوکراتیک نباشد بنوعی ، ایدئولوژیزاسیون ، ویا سیاسی نمودن ! مقوله مورد بحث تعبیرشود - موجب شده : برای وسیله ای همچون طرح جامع شهر، اهمیتی بمراتب بیش از انچه در« واقع » هست  ، قائل شویم . آنهم بگونه ایکه اغلب همهء مشکلات شهری که عمدتا" بعلت عدم تحقق توسعه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی- اداری ، یعنی عدم برآورده شدن مطالبات مردم ،  شکل گرفته اند ، به بود یانبودء طرح جامع شهرونظیران ، حواله داده شوند .  بنظرمیرسد این نحوه روبرو شدن با مشکلات و معضلات - دررابطه بامشکلات شهری - که بطورکلی بخشی ازمطالبات مردم است ،  سابقه ای بیش از این دارد ! باتعاریف انحرافی عمدا"ویا سهوا" این مقولات بگونه ای مطرح میگردند ، که گویا بعنوان مثال : کمبودها ومشکلات شهری ، که دراساس ریشه درعدم تحقق توسعه ازیک سو وتداوم قصوربی پایان دستگاه اجرائی ازسوی دیگردارد را بصورت مشکلی فنی !  مدیریتی ! همچون :  نبود ویا تاخیردرتصویب طرح جامع ویا ضعف مد یریت شهری واشکالاتی ازاین قبیل ، تعبیرنمائیم .  اما انچه دراین رابطه قابل تامل است این استکه : دررواج این نحوه برخورد - یادر واقع در مخدوش کردن واقعیات -  تفکرتکنو بوروکراتیک ، یا اظهار نظرهائی که مسئولین و مشاورین انها مطرح مینماید ، نقش مهمی دارد .  

    -- دست اندرکاران ، مشاوران ومجریانی که تدوین کننده ویا مجریء  سیاست گزاری وبرنامه ریزی ها هستند ، بعلت اینکه اصولا" با طرح مسئله -  یعنی واقعیات ، معضلات ودرنتیجه مطالبات  مردم دراین زمینه -  بگونه ای مشخص ومورد تائید جمعی مواجه نمیشوند ؛ یا چنین توجه ای به مسائل جزو شرح وظایفشان نیست ! اغلب به جای « طرح مسئله مشخص »  به پیروی ازاهداف وخواسته های دستوری و درعمل اغلب مشتی « توهمات»  سوق داده میشوند . احتمالا"بدین علت ، گوئی در نهایت ، چاره ای جز کلیشه کردن وتقلید الگوها های وارداتی ندارند !؟  برای اثبات این ادعا کافی است به  عنوان نمونه ای حاضر  ،  به چشم اندازتوسعه تهران درطرح جامع جدید ، توجه کنیم  . ایا انچه در این چشم انداز *  مطرح شده هیچگونه ارتباط وهم خوانی ای با مطالبات مردم - یعنی مشکلات ومعضلاتی که درشرایط کنونی مردم با ان در گیرند- میتوان یافت ؟   ایا صادقانه  انچه مطرح شده را میتوان واقعا"، بیش از مشتی توهمات دانست  ؟  توجه نمائید :  تهران شهری دانش پایه  ! هوشمند ! وجهانی و و و .!!    مشکلات ابتدائی شهر ، کمبودها وفوق کاربردء ساختارهای شهری ، قطبی شدن جامعه شهری ، رانده شدن اجباری ومداوم دهک های کمدر امدترازشهر ، رشد حاشیه نشینی وبسیاری ازمشکلات اساسیء  پیش رو که اکثریت جامعه شهری باان در گیرند را رها نموده  ،  درپی دانش پایه و یا جهانی شدن تهران باشیم ! ؟ وصادقانه به این مهم نیاندیشیم که اگر مطالبات مردم درهمه ابعاد زندگی شهری کم وبیش برآورد ه شود ، ویا اینکه در هدایت توسعه وگسترش شهر درجهت  رفع ویا تعدیل کاستی ها حرکت کنیم ، درآ نصورت تهران هم بنوبه خود جهانی خواهد شد ! ونه بالعکس !؟ مشکلات مردم را رها نموده درپی جهانی شدن  تهران باشیم . هم چنانکه    دُ بی درامارات ، با برپا کردن سیرکء برج سازی با پترودلار ، فرضا" به اعتقادبرخی اماراتی ها وظاهر بینان خودی ، در حال  جهانی شدن است   !!؟

  * چشم­انداز توسعه بلندمدت شهر تهران

 

 


  



 چشم­انداز توسعه بلندمدت شهر تهران، که سيماي مطلوب شهر در افق طرح و ميثاقي براي توسعه پايدار کلانشهر تهران و پايتخت کشور است، هماهنگ با چشم­انداز بيست­ساله کشور، مبتني بر آرمان­هاي زير است:

1 : تهران؛ شهري با اصالت و هويت ايراني - اسلامي (شهري که براي رشد و تعالي انسان و حيات طيبه، سامان مي­يابد)
2 :
تهران؛ شهري دانش پايه، هوشمند و جهاني
3 :
تهران؛ شهري سرسبز و زيبا، شاداب و سرزنده با فضاهاي عمومي متنوع و گسترده
4 :
تهران؛ شهري امن و مقاوم در برابر انواع آسيب­ها و مقاوم در برابر مخاطرات و سوانح
5 :
تهران؛ شهري پايدار و منسجم با ساختاري مناسب براي سکونت، فعاليت و فراغت
6 :
تهران؛ شهري روان با رفاه عمومي و زيرساخت­هاي مناسب، همراه با تعديل نابرابري­ها و تأمين عادلانه کليه حقوق شهروندي
7 :
تهران؛ کلانشهري با عملکرد­هاي ملي و جهاني و با اقتصادي مدرن و مرکزيت­ امور فرهنگي - پژوهشي و سياسي در سطح کشور، و حداقل يکي از سه شهر مهم و برتر منطقه آسياي جنوب­غربي

 

       -- به همین سبب استکه ، هنگامیکه با نوشته هاواظهار نظرهای سروران کارشناس ویا دست اندرکار روبرو میشویم ، بجزمعدودی اکثرا"درحال ارائه ومعرفی نظریات وارداتی اند .  طرح جامع راهبردی چیست ؟  آ مایش سرزمین چگونه است ؟  توسعه پایدار کدام است ؟ والخ .   اما ، مسائل پیش رو دقیقا" کدامند ؟ چرا اینگونه شکل گرفتند ؟ علل ساختاری مشخص انها چیست  ؟  چه راهبرد ممکن ومورد تائید همگان را میتوان در شرایط حاضر برای رفع ویا تعدیل انها عملی دانست  ؟  کمتر مطرح میگردد . گوئی همه انها دانسته فرض میشوند ! یا اینکه ، نیازی به بررسی و طرح همه جانبه آن ، در سطح  افکارعمومی ،  نیست !

 

       طرح جامع شهری :  ضرورت واهداف ان  

         نکته مهمی که میباید مورد توجه قرارداد این استکه : اصولا" ضرورت داشتن طرح برای شهر، حال جامع ویاغیرجامع ان ، چگونه درجامعه ما شکل گرفت ؟ یا اینکه درواقع چه فرآیند وسرگذشتی داشته است ؟    

         اگر به سالهای دهه 20 و30 خورشیدی برگشته ،  شرایط ونیازهای شهری دران سالها را مورد تامل قراردهیم . میبینم ، دران سالها هرچند مردم شهری ما با مشکلات بسیاری روبرو بودند ، ازان جمله :  نبود رفاه نسبی، تهیدستی وعقب ماندگی ، کمبودهای وسیع بهداشتی ، اموزشی وغیره . ولی این مشکلات بصورتی که بتوان گفت : مشخصا" برخی کمبود ویا تنگناهای شهری را موجب شده اند ،  دران سالها هنوز انچنان محسوس نبود .  یعنی بخش قابل اهمیتی ازمطالبات مردم راتشکیل نمیداد .  چگونگی گسترش شهررا درواقع تفکیک کنندگان زمین ، زمین داران وبنگاههای معاملات املاک تعیین میکردند . ساخت وسازهای عمده شهردربخش عمومی را معدودی مهندس ، که انهم اکثرا"مهندسین ساختمان بودند باجرا درمیاوردند . سایر ساخت وسازها نیزتوسط صاحبان املاک  ، معمولا" بدون خدمات مهندسی وبا روشهای سنتی ، انجام میشد . تعداد مهندسین معماربسیارکم وهنوز تشکیلاتی بصورت مهند سین مشاوروجود نداشت . اما دررابطه با  پژوهش های اجتماعی اقتصادی ، ویا انچه به مقولات علوم انسانی وبخش شهری جامعه مربوط میگردد، وضع بسیارحقیرانه ترازبعد مهندسی ومعماری ان بود . دران سالها تقریبا"شاهد هیچ گونه پژوهش وتحقیق جامعه شناختی حتی درحد حضور- اظهار وجودء  - علوم انسانی دراین زمینه نیستیم . مردم هم آنچنان در پی تامین حداقل ضروریات ادامه بقای خود بودند که ، مسائلی ازاین دست جا ی چندانی در مطالبات شان نداشت ؛  یا اینکه هنوز در این سالها جائی نداشت !

      چنانکه در مبحث شهرسازی وشهرنشینیء  دهه های اخیرایران مطرح نمودیم :  دراین سالها با تغییر وتحولاتی که دراثر پویائی جمعیتی ، گسترش شهر نشینی درحال بوقوع پیوستن بود ؛ رفته رفته مشکلات ومعضلات شهری هم درحال پیدایش بودند . اما درمقابل این تحولات ، بعلت عقب ماندگی شدید وکمبود متخصصین واهل پژوهشی که ابعاد وضعیت درحال شکل گیری را ازجهات اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی- اداری ،  فیزیکی - فضائی  مورد مطالعه وپژوهش قرارداده ، دورنمای پیش رورا برای افکارعمومی ، از یک سو ودست اندرکاران ، مسئولین ومشاورین از سوی دیگر کم وبیش ، ترسیم نمایند ؛ اظهار نظرهائی که دراین زمینه  مطرح میشدند ،  بسیار سطحی ودرحد قیاس ظاهریء شهرها بویژه تهران با مراکزشهریء  فرضا" اروپائی بود .  قیاسی که انهم بیشترتوسط مهندسین معمارازفرنگ برگشته که دران سالها تعداد شان درحال افزایش بود ، مطرح میشد . انها معمولا"ظاهرومنظرشهررا نامطلوب وتوام با هرج ومرج و بدون حساب وکتاب ، البته حساب وکتابی که دردوره های تحصیلی شان خاصه درفرانسه وایتالیا اموخته بودند ، میپنداشتند !  بدین ترتیب مشکل شهری ، انهم عمدتا " تهران نداشتن طرح ویا درواقع فقدان نقشه ای بود که پیشا پیش گسترش شهردران مشخص شده تاساخت وسازها منظبط انجام شوند!  اما درمقابلء نگرانیء این نخبگانء متخصص ، مسئولین اجرائی دراین امور، بتدریج درحال غافل گیرشدن بودند . انها زیاد دغدغه ظاهرِ شهررانداشتند ؛ بلکه مرتبا" درپاسخ گوئی به نیازهای شهریء شهروندان جدید ، کم می آوردند!  علاوه بر ان چون ، نه اخذ عوارض ومالیات چندانی وجود داشت ونه اینکه مردم توانائی پرداخت انرا داشتند  ، صندوق شهرداری همواره خالی وبدون امکانات مالی برای دستکم  پاسخگوئی  به نیازهای فیزیکی وزیر ساختی روبه افزایش بود . نیازهای شهری که به ابعاد دیگر زندگی شهری مربوط میگردید ، واقعا" میتوان گفت : دران سالها وحتی در شرایط کنونی ، چندان قابل تحقق نبودند.     

        در چنین وضعیتی ، درسال های پایانی دهه سی خورشیدی مشکلات شهریء درحال افزایش  و به موازات ان به شرح پیش گفته ،  لزوم تهیه طرح برای شهرهم درحال مطرح شدن بود .  بنابر این ، تصمیم به تهیه طرحی برای تهران که بعدا" به  طرح  «جامع » معروف گردید ، با این امید که پاسخگو و رافع مشکلات شهر تهران خواهدگردید ! اوایل دهه چهل جدی شد .

 

         چرا نخست پسوند  « جامع »  و اکنون  « راهبردی» به طرح افزوده شد ؟

        پرسش اینجاست که چرا درآغازطرح شهرباپسوند «جامع» همراه شد ؟ ایا غرض ازطرح جامع همان نقشه ویا طرح شهربود ؟  یعنی هرطرح شهری بگونه ای خودکارپسوند جامع را باخود دارد ؟

        بطورکلی درزمینه برنامه ریزی شهری درکشورهای سرمایه داری غربی وبه تبع ان، دنباله روی کشورهای پیرامونی ازانها ، عمدتا"با دومکتب برنامه ریزی فضائی مواجه میشویم ؛ یکی مکتب ، برداشتها والگوهای انگلوساکسونی ودیگری نسخ فرانسوی دراین زمینه است . دربرنامه ریزی شهریء کشورهای انگلوساکسون درهمه ابعاد وسطوح برنامه ریزی انچه بیشتررایج  گردید، « کمپرنسیو» پلان بود . که  در ایران واژه «جامع » برای ان انتخاب شد . حتی درزمان تهیه برنامه سوم توسعه ، توسط سازمان برنامه ومشاور خارجی ان ( گروه هاروارد )  هم ، بحث جامع بودن ویا نبودن برنامه سوم توسعه ، بشدت مطرح بود . درحالی که مشاورین خارجی برنامه  - گروه هاروارد -  شرایط را برای « جامع»  دانستن ، یا اینکه برنامه  بگونه تهیه شود که در بر گیرنده همه جوانب باشد را چندان کافی و آماده نمیدانستند . اما مقامات  مسئول  ومشاورین داخلی شان ، با نوعی احساس کسرِ شاَن ، کوتاه نیامده خواهان"جامع بودن"  برنامه سوم  بودند ! ( رجوع شود به برنامه ریزی در ایران . از تاس .اچ .مک لئود . سرپرست اجرائی گروه مشاوران هاروارد در تهیه برنامه عمرانی سوم . نشر نی )  

       در مقابل  نسخه فرانسوی برنامه ریزی شهری  ، که از نظرهدف گیری وانتخاب مشی وشرح وظایف با ، کمپرنسیوپلان ، درتئوری تفاوت هائی دارد ، پلان « دیرکتور» نامیده میشود . مبانی نظری و ایدولوژیکی هرکدام درکلیه سطوح خرد وکلان برنامه ریزی سمت وسوی خاص خود را دارد . درمکاتب ، انگلو سا کسونی ، اصولا" برنامه ریزی درامور مورد بحث همسو با ضرورت های بازار ویا براساس مارکت اُرینِتیشِن است . درحالیکه درنسخه فرانسوی دربرنامه ریزی فضائی ( البته در واقع بیشتر در تئوری) موضوع ویا سوژه اصلی ، انسان ساکن در فضاویا محیط زندگی وفعالیت اش ، است . به همین سبب اغلبء برنامه ریزان آموزش دیده در کشورهای انگلوساکسونی، مکاتب فرانسوی را توام با حاشیه روی دانسته  ، الگوهای برنامه ریزی انگلوساکسونی را سرراست ترمیدانند واغلب انرآ ترجیح میدهند .

          درجوامع درحاشیهء لاتین امریکائی دراوایل نسخه فرانسوی برنامه ریزی شهری ویا پلان دیرکتور رایج شد ( بعنوان مثال ، آلفرد اگاشه ، شهرساز فرانسوی در سال 1930 پلان دیرکتور شهرسائو پائولودر برزیل را تهیه نمود )   ودرکشورهای خاورمیانه وسایرجوامع وابسته به انگلوساکسونها « کمپرنسیوپلان » ویا انچه  در ایران «طرح جامع » نامیده شد ،  رایج گردید .    

    همانگونه که میبینیم درهردوبرداشت پسوند های «جامع » ، « ماستر»   ویا در فرانکوفیلها « دیرکتور » فقط درحد یک « واژه » باقی نمیمانند ؛  بلکه هرکدام « مفهوم »  یعنی اهداف وباورهای خاص خود را دارند . یکی طرح را ابزاری هم سوودرجهت کمک به شکوفائی بازارمیداند ، دومی سوژه کارخود را انسان ساکن عنوان میکند  .   

       حال باهر تعریف وهر تبیین یک طرح شهری را درکجا ودرچه شرایطی میتوان «جامع» نامید ؟ یعنی فرضا" هنگامیکه گروه مشاوری انرا تدوین نمود ویا این یا ان ارگان ، شورایعالی ونظایر ان طرح را جامع خوا ندند ! در ان صورت طرح « جامع » خواهد شد ؟   ویا اصولا عنوان «جامع » بقول ، فلاویو  ویلاسا ،  شهرساز صاحب نظر برزیلی که میگوید :  "  طرح جامع (کمپرنسیو پلان) شهری و یا نسخه فرانسوی ان  ( پلان دیرکتور)  در جوامع توسعه نیافته ، توهمی بیش نیستند  !  وهیچ وقت به اجرا در نیامده ووجود نداشته اند !" ویلاسا معتقد است : " دراغلب کشورهای لاتین امریکائی ، طرح جامع شهری ( دربرزیل  پلان دیرکتور) با طرحهای مربوط به منطقه بندی وکاربرد زمین ( زونینـــگ ) یکی گرفته میشوند ! "    مشکلی که در کشور ماهم صادق است . در کشور ما این اختلاط  گاه در تعاریف رسمی طرح جامع هم قابل مشاهده است ! به تعریف وزارت مسکن وشهرسازی متولی این امور توجه فرمائید :     

 

تعریف وزارت مسکن وشهرسازی از طرح جامع شهری :

 

 طرح جامع :
تعریف : تعریف : طبق بند 2 از ماده 1 قانون تغییر نام وزارت آبادانی و مسکن به وزرات مسکن و شهرسازی و تعیین وظایف آن (مصوب 16 تیر 1353) طرح جامع چنین تعریف شده است :طرح جامع شهر عبارت است از طرح بلند مدتی است که در آن نحوه استفاده از اراضی و منطقه بندی مربوط به حوزه های مسکونی ، صنعتی ،بازرگانی ،اداری ،کشاورزی ،تاسیسات و تجهیزات و تسهیلات شهری و نیازمندی های عمومی شهری ، خطوط کلی ارتباطی و محل مراکز انتهای خط (ترمینال ) و فرودگاه ها و بنادر و سطح لازم برای ایجاد تاسیسات و تجهیزات و تسهیلات عمومی مناطق نوسازی ، بهسازی و اولویت های مربوط به آن تعیین می شود و ضوابط و مقررات مربوط به کلیه موارد فوق و همچنین ضوابط مربوط به حفظ بنا و نماهای تاریخی و مناظر طبیعی تهیه و تنظیم می گردد.
طرح جامع شهر بر حسب ضرورت قابل تجدید نظر خواهد بود .با توجه به تعاریف مذکور ویژگی های اساسی طرح جامع شهری را چنین می توان برشمرد:
الف ) طرح جامع ، طرحی است کالبدی فضایی که بهره گیری از تحولات اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی جامعه شهری ، به بهبود سازمان فضایی شهر و رفاه اجتماعی مردم می پردازد.
ب ) طرح جامع از نظر زمان میان مدت و به لحاظ مقیاس برخورداری کلی است،سیاست های کلی توسعه شهر را تا مدت ده سال تعیین می نماید .
پ ) در طرح جامع نه تنها خود طرح بلکه منطقه آن نیز مورد توجه قرلر می گیرد.
ت) طرح جامع وسیله ای است برای سهل کردن تصمیم گیری و سیاست گذاری و نقش هدایتی آن از جنبه های با ارزش طرح است.

 

 

 

 همانگونه که ملاحظه میگردد درتعریف رسمی وزارت مسکن وشهرسازی هم ، کم وبیش « طرح جامع» بامنطقه بندی کاربرد زمین ( زونینگ ) یکی گرفته میشود ! 

      دراکثرسازمان های مربوط به هنجارها (نُرم های) فنی کشورهای درحال توسعه ای که ، با معضلات شهریء کم وبیش مشابه با شهرهای ما مواجه اند ، مانند : آ. بی .ان . تی  سازمان نرم های فنی برزیل 1991 .    پلان دیرکتور(نسخه فرانسوی طرح جامع) چنین تعریف شده است : 

 

       "  پلان دیرکتور شهر ، ابزار پایه ، روند برنامه ریزی شهری ، برای اعمال سیاستهای توسعه شهری  مبتنی برهدایتء  تصمیمات وگرایشهای بخش های خصوصی ودولتی در این زمینه است . "

 

      ازاین گذشته در رابطه با تعریف مشخص طرح جامع ویا تبیین جامعیت ان باید گفت تعاریف بسیاری تاکنون مطرح شده اند که برخی هرچند به تعاریف شان شاخ وبرگ های زیادی میافزایند ، ولی درنهایت تعریف انها از طرح جامع شهری ، ازتعریف منطقه بندی ( زونینگ ) شهری فرا ترنمیرود . معدودی ازاین تعاریف بگونه ایست که درانهامقوله منطقه بندی ( زونینگ) شهرازطرح جامع تفکیک شده ،  طرح جامع بصورت مقوله ای علاوه بر ویا فراتر ازمنطقه بندی ونحوه کار برد زمین تعریف میشود .  اینگونه صاحب نظران ، جامعیت داشتن طرح شهررا به اختصار چنین تعریف میکنند: طرح جامع وبرنامهء ای است که  مبتنی بربرداشت وتشخیصی (دیاگنوستیک) علمی ازوضع موجود درابعاد اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی- اداری ، فیزیکی - فضائی شهر، شهرستان ومنطقه مربوط به ان ،  برای امکان ارائه پیشنهادهائی جهت توسعه اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی-اداری  وفیزیک- فضائی اینده ، دررابطه با کار برد زمین ، شبکه های زیرساختی وعناصربنیادی ساختار شهری ،  تهیه میشود .  پیشنهادهائی که میتوانند کوتاه ، میان ودراز مدت باشند .   بنابراین ، طرحی را میتوان جامع دانست که پیشنهادها وراه کارهایش واقعا" ابعاد مختلف مورد بحث را شامل شود  ؛ هرچند حاصل نهائی ان عمدتا" دربعد فیزیکی شهر تحقق یابد.    . غرض این استکه : هنگامی طرح را میتوان « جامع » نامید که : بموازات وهم اهنگ با هدایت ها دربعد فیزیکی در سایر ابعاد هم به همان میزان شاهد تحقق اقدامات وبرنامه ریزی های مربوطه باشیم .                                                                        

      ازانجا که درکشورهای پیرامونی ، به علت وجود کاستی هاو بویژه موانع ساختاری ، شرایط بگونه ای است که  معمولا اجرای الگوهائی  که مدعی جامع بودن هستند ، بصورت کامل -  هدایت توسعه  درهمه ابعاد زندگی شهری  - فراهم نیست .  درنتیجه درعمل اغلب این طرح ها بصورت جزئی (پارسیال) قابل اجرایند .  جزئی بودن اجرای طرح درواقع بصورتی استکه ، معمولا"ازحدء تهیه نقشه های کاداستر شهری و به اجرا دراوردن منطقه بند ی ( زونینگ ) وبرخی از پروژه های مربوط به ساختار ویا زیر ساخت های فیزیکی شهر، فراتر نمیروند  !  بهمین سبب صاحب نظرانی که دراین کشورها روند اجرای اینگونه طرحها را پیگیری مینمایند ، اجرای انرا جزئی ( پارسیال ) دیده ومعتقندند « جامعیت » طرح هیچگاه وجود نداشته و بهیچ عنوان شرایط برای تحقق ان فراهم نبوده است . اینگونه منتقدین از انجمله  ، فلاویو ویلاسا شهرسازبرزیلی ، همانطورکه قبلا" مطرح گردید : جامع بودن اینگونه طرحها را درچنین وضعیتی-  که شرایط لازم که ، انهم عمدتا "سیاسی است ، فراهم نمیباشد -  یک توهم ( ایلوژن ) میدانند.

          اگردرشرایط موجود درجوامعی نظیرجامعه ما در« عمل» تحقق جامعیت طرح توهمی بیش نیست . اما به عکس مزید برعلت شدنهای الگوهای کلیشه ای ، مسئله سازیشان ، متاسفانه برخلاف جامع بودنشان توهم نبوده و«عین»  واقعیت است !  چرا ؟  ازآنجائی که طرح جامع مورد بحث الگوئی وارداتی ایست ، درجوامعی که اینگونه الگوها ازانها اقتباس میشوند ، همواره نسبتا" طرحهای موفقی هستند . چون دران جوامع از یک سو  شهروندان ازامکان مشارکت درتصمیم گیریها ودرواقع تعیین چگونگی قالب ومحتوای سیاست گزاریها برخوردارند ؛ وازسوی دیگراقتصاد مبتنی بربازارمدتهاست دراین جوامع مرحله تکوینی خودرا پشت سرگزارده ،  توسعه درزند گی اجتماعی  - همچنین توسعه وتحول شهری ء مورد بحث - در ابعاد متفاوت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی -اداری وفیزیکی - فضائی نسبتا" هم اهنگ وبموازات یکدیگرو بروال جوامع سرمایه داری ، بوقوع میپیوندند .  وضعیتی که ، جوامع نظیرجامعه ما ، بفرض که انها را بصورت اقتصادهای مبتنی بربازاردرنظر بگیریم ، « فعلا" » با ان فاصله بسیاردارند . درشرایطی که ما درکشورمان با ان مواجه ایم ، همان گونه که سالهاست شاهدیم ؛ طرح جامع کلیشه ای که  برپایه  الگوئی  به "اصطلاح" عقلائی ، یا چنانکه برخی معتقدند بر پایه اصول علم ! برنامه ریزی تهیه میشود ، معمولا" بخشی که مربوط به سیمای فیزیکی شهراست ، یعنی منطقه بندی و کاربرد زمین (زونینگ)  ، انهم با اما واگرهای بسیار، کم وبیش به اجرا درمیاید . کاداستر شهری هم که درچنین شرایطی نقش عمده اش سروسامان دادن به جمع اوری عوارض ومالیات های شهری است نیزتهیه  میشود.  سایر پیشنهادها که به ابعاد دیگر زندگی شهری  مربوط میگردند  ، وتوفیق طرح  به تحقق انها بستگی دارد ،امکان تحقق نداشته درسطح حرف ووعده های توخالی باقی میمانند .    

    بنا براین ،  چنین وضعیتی بوجود اورنده همان مشکلات وتناقص هائی است که ، ما در این سایت انرا  تحت عنوان « مزید برعلت شدن طرح  »  ، بارها  مطرح نموده ایم .  مشخصا" بدین علت که : چون طرح بر مبنی الگوی وارداتی تهیه میشود . یعنی برداشت ها از چگونه بودن طرح پیشا پیش مشخص است.  الگوی انتخابی حاصل تجزیه وتحلیل همه جانبه وضع موجود نیست . بلکه اطلاعات و داده های اماریء وضع موجود درالگوی مورد بحث لحاظ  شده ، انهم با این انگارکه هرچه این اطلاعات وامارها ریز تر ودقیق تر باشند ؛  طرح در شرایط مطلوب تری قرارمیگیرد . غافل ازاینکه مشکل اصلی چنین الگوی کمبود دقت امار واطلاعات نیست، بلکه  کلیشه ای بودن ان است !؟   سپس در چنین شیوه کاری ، انچه بصورت اهداف از پیش تعیین شده اضافه میشود معمولا" خواسته هائی است که مسئولین امربه ان اضافه میکنند.  مثلا" ازان جمله  :  پیشنهاد «دستوریء »  جلوگیری ازگسترش شهر ! ویا احداث شهر جدید ! انهم در صورتیکه در جوار شهر اصلی نباشد .  پیشنهاد ها وخط دهی هائی ازاین قبیل که بیشتر به پاک کردن صورت مسئله ویا دورکردن ان میماند ،  تا خواسته ای منطقی و نتیجه طرح مسئله مشخصی ، که رفع یا تعدیل مشکلات وکمبودهای شهری را هدف قرارداده باشد . با این وصف  ودر نهایت ،  گذشته از اینکه طرح پرتناقض و بنوعی بصورت جمع اضداد درمیاید .  چون امکان تحقق همه جانبه مبتنی برالگوی اقتباسی را ندارد ومعمولا" درحد تعیین منطقه بندی باقی میماند . ولی محدودیت وممنوعیت های متنوع ان که  بتصویب رسیده و به اجرا درمیایند ، موجب مشکلات فراوانی  برای مردم شهرمیگردند  ، بدون اینکه تحقق پیشنهادهای طرح در ابعاد دیگر مانع از ظهور مشکلات پیش گفته شوند . اما  درصورتی که بفرض امکان  تحولات در سایر ابعاد وجود داشت ؛ در ان صورت ، شرایطی پیش میامد که محدودیت های مذکور نظیر : محدودیت گسترش فیزیکی شهرومانند ان ،   بصورت ابزاری جهت کمک به تحقق پیشنهادهای دیگر باشد  . یعنی دراین صورت : از «کنترل ومحدویت ها » بصورت ابزاری برای نیل به هدف مشخصی استفاده میشد .  نه اینکه کنترل ومحدویت درجای هدف اصلی قرارمیگرفت !؟  اما چون چنین نمیشود ودراین شرایط امکان چنین تحققی فراهم نیست ؛ درنتیجه همه محدویت ها تبدیل به مزید برعلت شده ومشکلات شهر را بگونه فزاینده افزایش میدهند .

 بعنوان مثال : اقتصاد مبتنی بربازارجامعه ما با مشارکت وسیع بخش دولتی دران اکنون به علت ویژگیهای ساختاری - تاریخی ان با مشروط کننده ها وموانع ساختاری ای روبرواست که روند توسعه اقتصادی اجتماعی وبلاخره سیاسی انرا با چالشهای جدی مواجه نموده است .  اکنون هر تحلیلی که نسبت به این وضعیت داشته باشیم ؛  نهایتا با این واقعیت روبرو میشویم که در وضعیت پیش رو، سرمایه سوداگر هژمونی وسلطه  بی مانند وغیرمتعارفی را بر اقتصاد ما  پیدا نموده ، که از نظر میزان سلطه گری ورانت خواری در شرایط کنونی احتمالا" با هیچ  جامعه دیگری ، قابل مقایسه نیست . یعنی هر چند در کلیه اقتصاد های سرمایداری ، توسعه یا فته ویا عقب مانده ود رحال توسعه ، با سرمایه های سوداگر ، سرگردان ورانت خوارمواجه ایم  . اما وضع ما ، یا نسبت سرمایه سوداگر با سرمایه های تولیدی ومولد در جامعه ما بگونه ایست که میتوان در مقایسه با دیگران فر ضا" وضعیت مارا بصورت « فوق» سوداگری ویا« فوق» را نت خواری تعریف نمود  . اکنون در چنین شرایطی طبیعی است که  سرمایه سودا گر همچون  بختکی  بر شهر چیره شود و درواقع بصورت یکه تاز ومتقاضی اصلی در اید . در اینجا پرسش نهائی ما این استکه در چنین وضعیت کاملا" استثنائی وظیفه برنامه ریزی شهری  درهدایت توسعه شهری چیست ؟   پیشنهاد ها وراه کارهائی که سلطه بختک پیش گفته را تشدید نماید ؟ همچنانکه طرح جامع تهران هم اکنون بدین گونه است !  ویا اینکه با هدایت ها مبتنی بر منافع جمعی هرزمان بیشتر دررهانیدن شهر از سلطه این بختک - که علت اصلی همهء معضلات شهری را باید حاصل سلطه ان دانست -  اقدام نمود ؟    

       ادامه در بخش بعدی .                  مهدی کاظمی بیدهندی       مهر ماه 1388