درباره  طرح  " جامع راهبردی"   :  بخش دوم 

 

       در بخش اول این نوشته مسئله طرح جامع شهری ، جامعیت طرح ، برداشت هائی که براساس ان چنین جامعیتی تعریف میشوند ، بطورخلاصه ودرحد کلی، مورد بحث قرارگرفت . برخی ازنکات مهمی که مشخصا" برجسته شدند ، با پوزش از تکرارعبارتند از :

        --  درکشورماهمچون برخی ازکشورهای درحال توسعه که برنامه ریزی شهری را از کشورهای غربی اقتباس نموده اند ، غالبا"برداشتی که ازیک طرح جامع ( کمپرنسیو پلان ) شهری رایج شده  ، بر خلاف جوامعی که این الگوها ازآنها اقتباس میشوند ، ازمنطقه بندی وکاربرد زمین شهری (زونینگ ) فراتر نمیرود . بنابراین ، با چنین برداشتی جزئی ویا ناقص ازطرح جامع ، طبیعی استکه جامعیت ان درعمل منتفی میشود .              

   -- طرح جامعی که با این مشخصات کلیشه ویا اقتباس میگردد ، اگرچه درجوامعی که ازانها اینگونه برنامه ریزی شهری تقلید میشود ، با پیروی ازگرایشات بازار( مارکت  ارُینتیشن ) درحد پاسخگوئی به تقاضای ان ، نسبتا" موفق بوده اند . اما هنگامی که ما بجای استفاده اگاهانه ازتجربیات انها، اینگونه الگوها را کلیشه ویا اقتباس میکنیم ، چون امکان تحقق جامع ان ، به علت وجود مشروط کننده های ساختاری فراهم نیست وبصورت «جزئی » تحقق میابند ، درنهایت طرح به شیربی یال دُم واِشکَمی تبدیل شده بیش ازاینکه واقعا"حلال مشکلات باشد ، خود مزید برعلت گردیده ، موجب افزایش مشکلات خواهند شد . همانگونه که فرضا" طرح جامع تهران از اغاز تا کنون دربسیاری جهات مزید برعلت بوده است!؟

     -- تحقق جزئی ( پارسیال ) طرح درعمل بدان گونه است که ، جزئی تسهیلات ان هم عملا" درخدمت  بخش کوچکی از جامعه -  لایه های مرفه   -  قرار گرفته ، مشکلات ومزید برعلت های ان نصیب اکثریت - بیش از85 درصدی - جامعه شهری میشود . محدویتهای دستوری ان ازیک سو بازارسوداگران   را رونق بخشیده ، با گران شدن املاک و مستقلات شهری برثروت  متمولین افزوده ، ازسوی دیگرکم درآمد ترها را به حاشیه رانده وزندگیء لایه های میانی جامعه را هم مشکل ترنموده است .

     

      -- جامعیت مورد بحث ، تا کنون به هیج وجه امکان تحقق نداشته ، وبصورت حرف و ادعاهای   توخالی باقی مانده  ، در نتیجه ، باعث ازمیان بردن توان احتمالا" یگانه کننده ( انتگراتیو ) طرح گردیده  ، یعنی بجای وصل کردن موجب فصل کردن شده !  بصورت عامل مضاعفی ، قطبی شدن ، چند پارگی ،حاشیه نشینی را تشدید نموده است !  

      تا اینجا میتوان گفت عنوان «جامع » بهیچ وجه پاسخگوی محتوای مفهومی رایج درجوامعی که این الگوها ازانها اقتباس میشوند نبوده است . بیشتر پسوندی است که گوئی محض خالی نبودن عریضه !  بدنبال عنوان طرح آورده میشود . فرضا"، جهت تائید این ادعا ، میتوان نقد گروه اپورازطرح جامع تهران راشاهد آورد که ، انهاهم نسبت به جامعیت طرح جدید اظهارتردید میکنند ! وانگهی اصولا"       « مفهوم» جامع (کمپرنسیو ) بودن طرحها که با آغازطرحهای توسعه درایران رایج شد ، درزمینه های دیگرهم همواره مورد تردید بوده ، همانطورکه  پیش تر مطرح نمودیم حتی مشاورین گروه هارواردء برنامه های توسعه  ، درنقد هایشان ، جامعیت برنامه ریزی های توسعه درایران را کمتر باور داشته اند .

 

         نقد  منتقدین غربی از فقدان جامعیت برنامه ریزی در کشور ما .      

      البته این واقعیت بسیارمهم راباید درنظرداشت که چه نظرمشاورین گروه هاروارد دررابطه  بابرنامه های توسعه پنجساله درایران ، که دردهه چهل خورشیدی مطرح شده ، وچه نقد اخیرگروه  اپور ازطرح جامع جدید تهران ، که هردورا بعنوان دونمونه (هرچند درزمینه وزمانهای مختلف) ازاین نقدها مطرح نمود یم . بلاخره نقد ونظرهای مشابه ان - مشاورین غربی - با توجه به برداشتهای خود به نقد نشسته اند . بدین صورت که فرضا"، درهردومورد پیش گفته ، نتیجه نقد شان چنین استکه : جامعه ما هنوز شرایط لازم ، برای تحقق جامعیتء فرضا" طرح توسعه را کسب نکرده است . یعنی ازنظرانها ، هنوز مااین امادگی را نداریم ! وبه سطح مطلوب نرسیده ایم .  یعنی اگردران سالها وضع بهمین منوال- طبق نسخه های آنها - پیش میرفت ، بعدا"شرایط فراهم میشد !؟  (باتوجه به اینکه نقد مشاورین هاروارد دررابطه به فراهم نبودن شرایط  مذکور جهت جامعیت بخشیدن به برنامه های توسعه ، مربوط به سالهای اغاز برنامه سوم ویا اوائل دهه چهل خورشیدی ونقد اپور درمورد طرح جامع جدید تهران درسالهای اخیرانجام شده است ؛  پرسشی که قابل طرح میباشد ، این استکه : آیا اکنون با گذشت بیش از 60  سال  از برنامه ریزیء توسعه و چهل وچند سال از برنامه ریزی شهری درکشور، شرایط برای تحقق بخشیدن به الگوهائی که از انها اقتباس میکنیم ، فراهم شده است !؟ ویا اینکه : طرح هایمان میتوانند جامعیت شان را تحقق بخشند ؟ ) اما جالب این استکه : بسیاری ازنخبگان وبرنامه ریزان خودی نیز، برداشت منتقدین غربی راپذیرفته ، همواره انرا تکرارمیکنند . انها برنامه ریزی درزمینه های موردبحث درکشورهای غربی- یعنی انچه دردوره های تحصیلیشان اموخته اند - را بصورت مقوله ای علمی وجهان شمول تعریف میکنند !؟  بدون اینکه به این واقعیت محرزتوجه داشته باشند که ، مقولات مورد نظر - برنامه ریزی درغرب - دردوره معینی ازانکشاف سرمایه داری انحصاری وبصورت ابزارهدایت ، کنترل وسازمان دادن « انحصار» دربازارشکل گرفت .  این بدان معنی است که در زمینه برنامه ریزی حال چه برنامه ریزی کلان ویا بخشی هنگامیکه زمینه های تاریخی تدوین وعرضه نظریات وتئوری هائی  که اقتباس میشوند ،  در قالب مقولاتی ، چون : جامعه شناسی برنامه ریزی ، جامعه شناسی واقتصاد توسعه انهم  در رابطه با وضع موجود ما مورد ارزیابی وسنجش مجّدد قرار نگیرند ،  ناگزیر دربست پذیرفته خواهند شد .

        اینکه نخست درغرب  بویژه در امریکای شمالی برنامه ریزی  جامع (کنپرنسیو) رایج وسپس از اوائل دهه 70 بتدریج برنامه ریزی راهبری ( استراتژیک )  در عمل جاگزین ان شد   - علی رغم  جوایز نوبل  بسیاری که به اقتصاد دانانشان دادند وآنگونه که این متاع را بما میفروشند -  اما ، یک کشف علمی نبود ! بلکه تا هنگامیکه توسعه اقتصادی درسرمایه داری مرکزی  مبنی بربرداشت های ، فُوردیسم - کِنزیَن ویا به واقع ، فُوردیسم - تایلورُیسم ، درحال انکشاف بود - در برآن پاشنه میچرخید  -  برنامه ریزی جامع (کنپرنسیو) مقبول بود . اما هنگامیکه نسخه های فُوردیسم - کِینزیَن ، کارائی خود را ازدست داده ، با بحران مواجه شدند ؛ رکود مداوم پایانی نداشت - کم وبیش ازاوایل دهه هفتاد - درنتیجه نئولیبرال   هائی چون ، میلتون فریدمن  وهمفکرانش ، دست بالا را پیدا کردند ، وهمانگونه که شاهد بودیم ، بعدها پس ازفروپاشی شوروی سابق چنان غرّه شدند ، که حتی پایان تاریخ را اعلام نمودند ،  بود که  نظریات  نئولیبرالیستی اشاعه یافت .   درزمینه برنامه ریزی هم ، چه درعرصه سیاست های اقتصادی  و چه چند سالی بعد دربرنامه ریزی شهری که درواقع درغرب متاثرازادامه همان گرایش های حاکم بربازاراست ، برنامه ریزی «استراتژیک » بمیدان آورده شد . بنابراین ، اولین توهمی که قابل طرح است ، جهان شمولی (اونیورسال) بودن این نگرش هاست .  جهان شمولی بر چه پایه ای ؟  برپایه هرج مرج اقتصادی ایکه درجهان بویژه درکشورهای پیرامونی موجب شدند ؟ برپایه مسلط کردن سرمایه های مالی سوداگر برسرمایه تولیدی وبویژه منابع اقتصادی این کشورها وحتی جوامع خودشان !؟ برپایه حباب سازی های پی درپی که موجب به چالش کشیدن وزیرسئوال بردن کل سیستم سرمایه داری درمیان حتی بسیاری ازصاحب نظران غربی شده است ؟ به دو سه دهه گذشتهء کشورهای درحاشیه توجه کنید ، نسخه های نئولیبرالیستی تا چه حد فقر ونکبت رادرانها گسترش داد ند ! یکی از نمونه  های محرزو قابل تامل ان به گِل  نشستن کاملء ! اقتصاد ارژانتین بود . سایرکشورهای توسعه نیافته بویژه امریکای لاتینی ها هرکدام در این زمینه داستان خود را دارند  !!

       تا اینجا دررابطه با طرح جامع شهری وامکان جامعیت ان بطورخلاصه مطالبی مطرح گردید . اکنون با یک جمع بندی و نتیجه گیری اولیه دراین رابطه میتوان گفت :  درجامعه ما وجوامع درحال توسعه ای که مسائل شهریء کم وبیش مشابه دارند ، جامعیت طرح جامع شهری، بویژه درکلان شهرها ، تا کنون ، درحد ادعائی توخالی باقی مانده  و منشاء خیری نبوده است . بنابراین ، اگردرعمل اینگونه طرحها درحد همان منطقه بندی (زونینگ) وکاربرد زمین باقی میمانند وامکان فراتررفتن ازآنرا ندارند ، پس چگونه میتوان ادعا نمود که مزید برعلت ومشکل ساز میشوند ؟    انچه مرتبا " دراین سایت دررابطه باطرحهای جامع شهری مان مطرح نموده ایم .  بنظر ما ، پاسخ روشن است  . انرا میتوان  ناشی از دو گروه علل دانست  .

       نخست : اینکه چون الگوی ها ی اقتباسی براساس عقلائی نمودن کاربردها تهیه میشوند - عقلائی بودنی که مبتنی بربرداشتهای نظری وهنجار هائی ا ست که ، درمرحله معینی از انکشاف سرمایه داری درغرب خاصه در امریکای شمالی شکل گرفته است -   اگرجامعیت  طرح امکان تحقق نداشته باشد ، تاکید میکنم ، اگر جامعیت ان تحقق نیابد ، وطرح درحدء منطقه بندی وکاربرد زمین( زونینگ )  باقی بماند وامکان فراتر رفتن را نیابد ؛ در اینصورت ضوابطی که اعمال میکند بدون پشتوانه باقی مانده  ، در نتیجه مشکل آفرین میشوند !  بدین سان که روند معروف به عقلائی نمودن  کاربرد فضای شهری ، اقتباس شده از جوامع سرمایه داری غربی ، هنجارها (نُرم ) هائی را اعمال مینمایند  که احتملا"  10تا  15 درصد جامعه شهری ما - درمرحله گذارازتوسعه نیافتگی - درشرایط حاضراز نظر امکاناتی  که دراختیاردارند ، یعنی ازنظرسطح زندگی و توان اقتصاد ی شان ، شرایط ء هماهنگی با انها را کم وبیش دارند . درنتیجه اعمال هنجارهای مورد بحث برای بیش از85 درصد مابقی شهروندان حاصلی جزسخت ترشدن شرایط شان نخواهند داشت . ( بعنوان شاهدی پیشِ رو طرح جامع تهران از اغاز تولدش تاکنون   بیش از انکه  بعنوان مثال : مشکل دیر پای مسکن را ذره ای تعدیل نماید به صورمختلف  موجب تشدید وبحرانی تر شدن ان  شده است .)  بهمین سبب است که درسالهای اخیر بسیاری از صاحب نظران جوامع در حال توسعه معتقد به  تجدید نظراساسی درالگوهای وارداتیء برنامه ریزی شهری اند . اکنون ،  در صورت  تحقق جامعیت  طرح که درنهایت میتوانست حاصل اش بنفع اکثریت جامعه شهری باشد ،  با عدم تحقق ان  شاهد تشدید مشکلات در زمینه های مختلف زندگی شهری هستیم .   

        دوم  - علاوه بر مشکل افرینی ناشی از تحقق نیافتن جامعیت طرح و ازان مهمتراین که : چون  دستگاه اجرائی بگونه ای دستوری اهدافی را پیشا پیش برای طرح تعیین نموده ، ویادرعمل ، به طرح تحمیل مینماید . اهدافی که بیشترخواست دستگاه  اجرائی ونه نیازهای معمول ومتعارف طرح است . اهدافی که ریشه در ناتوانائی ودرماندگی دستگاه اجرائی دارد . اهدافی که بدون در نظرگرفتن محدودیت های ویژگیهای ساختاری وضع موجود تعیین میشوند . اهدافی که نه تنها باروند های درجریان تعاملی ندارند بلکه باانها اکثرا" در تقابل کامل اند . مانند  : جلوگیری وممانعت از گسترش شهر،  تعیین سقف جمعیتی برای شهر ، دورکردن واحدهای صنعتی به خارج ازمحدوده مشخصی از شهرو یا درواقع دورکردن فعالیت های تولیدیء ضعیف وناتوان ما ازتسهیلاتی که ، دراین مرحله ازتوسعه ، تجمع جمعیتی  برای انها فراهم میاورد ، ایجاد شهرهای جدید با فاصله ازکلان شهرکه اغلب روی دست میمانند و یا مانده اند ! وبلاخره بسیاری ازفرمایش وخرده فرمایشهای دیگر ، که علی القاعده ربطی به جامع بودن ویا نبودن طرح شهر ندارند! یعنی میتوان طرح شهررا با هدف هدایت توسعه شهرتهیه نمود ، بدون اینکه ، تحمیل های فوق رابران افزود !  اینها  اهدافء در واقع تحمیلیء مضاعفی هستند که ،  بیش ازبرآورده  نشدن جامعیت طرح ، انرا به بن بست ونا کارامدی میکشانند . تا جائی که میتوان گفت درصورتی که : دستگاه اجرائی این خواسته های معمولا"درتقابل با روند هایء درجریان را پیش نمی آورد ، بجای ان امکانات وفرصت های موجود را صرف مشارکت دادن مردم درسیاست گزاری وتصمیم گیری ها میکرد ، علی رقم ضعف جامعیت طرح ، انهم به سبب کاستی های مذکور،  مشکلات ومعضلات تا حد زیادی تعدیل میشدند ! 

 

 راهبردی برای هدایت توسعه بخش شهری ، یا برنامه ریزی راهبردی ؟   

      اکنون باتوجه به اینکه پسوند "جامع" درعمل  توخالی باقی میماند ؛ چه شد که بدنبال پسوند جدیدی بنام راهبردی رفتیم  ؟  ایا این پسوند هم مانند پسوندء «جامع »  بازهم محض خالی نبودن عریضه است ؟  کدام پژوهش همه جانبه  از وضع موجود، که قابل دفاع ومورد تائید افکارعمومی  باشد ،   وسپس طرح مسئلهء مشخص بر امده از چنین پژوهش وتحلیلی ،  برنامه ریزی راهبردی (استراتژیک) رابرای هدایت شهری درشرایط موجود جامعه ما تجویز نموده است ؟  

     جهت پاسخگوئی به سوالهای متنوع وتقریبا" بی شمارپیش رو میبایست بحث حاضر را ، درزمینه های مختلف ، دامن زد .  منتها ، قبل از هرچیز باید در نظر داشت که درغرب بطورکلی برنامه ریزی راهبردی  (استراتژیک ) بجای برنامه ریزی های جامع  (کمپرنسیو) بمیدان امدند یعنی با توجه به پشتوانه نظری انها برداشت های  فُوردیسم - کِینزین صحنه را به برداشت های نئولیبرال واگذارنمودند . بنابر این هر چند عنوان بحث ما "طرح جامع راهبردی" است . اما ا ز انجا که چنین عنوانی فعلا" در کشور رایج شده ، ماهم این عبارتء رایج شده را برای عنوان بحث خود انتخاب نمودیم . فعلا" از پرداختن به این بحث که اصولآ" طرح استراتژیک  بجای طرح جامع ویا کمپرنسیو ونه تکمیل کننده وتداوم ان به میدان امد ، خود د اری مینمائیم .  

       در سالهای دهه 70 میلادی با بحرانی که در رابطه با الگوی فُوردیسم- کِنزیَن  پیش آمد ودرنتیجه  ظهورالگوی های نئولیبرالیستی دراقتصاد سرمایه داری را شاهد بودیم ، برنامه ریزی شهری استراتژیک  برمبنیء برداشتهای نئولیبرالی مطرح گردید . بدین صورت که مبتنی بر نظریات نئولیبرالی برنامه ریزی شهریء راهبردی ( استراتژیک) شهررا بعنوان یک « ماشین تولید ثروت » درنظرمیگرفت. اکنون  پیش از

اینکه تفاوت میان ، «راهبردی» جهت هدایت تحولات بخش شهریء جامعه ، بر پایه پاسخگوئی به منافع ومطالبات جمعی را با آنچه که بعنوان  «برنامه ریزی راهبردی » مطرح شده ، بررسی نمائیم ؛ ضروریست  به زمینه های فکری ونحوه شکل گیری این برداشت ها و سپس نقدی هائی که دراین سالها ( از اواسط دهه نود سده گذشته به بعد) بویژه توسط صاحب نظران جوامع درحال توسعه که برنامه ریزی راهبری دراین کشورها گشایشی به همراه نداشته  ، خاصه در زمینه توسعه اقتصادی فاجعه افریده ، بپردازیم .

      

        مبانی نظری برنامه ریزی راهبردی شهری .

     قبل ازادامه این بحث ، دونکته مهم دررابطه با روال کاربرنامه ریزی درکشور رامورد توجه قرار میدهیم :  نخست ازانجا درامورمربوط به برنامه ریزی فضائی ازانجمله شهرسازی ومقولات نظیران ، همانگونه که بارها مطرح نمودیم  ، شدیدا" دچارکمبود پژوهشها ونظریه پردازی ودر نتیجه ادبیات نظری قابل کاربرد ، میباشیم . منابع نظری ای که وضع موجود را تبیئن نمایند آنچنان که باید در دست نیست . دانشگاهها ومراکز آموزشی ما هم در این زمینه چندان فعال نیستند .  بگونه ای که گوئی اصولا" اهل چنین فعالیت هائی نباشند !؟  علوم انسانی  ، خاصه اقتصاد وجامعه شناسی ماهم انچنان با محدویت های مختلف مالی وسیاسی مواجه است که ، بیشتر مترصد حفظ جایگاه  وموجودیت خود اند تا توجه وسیع وهمه جانبه به مسائلی که دراین زمینه- بخش شهری جامعه - فعلا در ان دچار کمبود است  .  در نتیجه شناختمان ، ازعلل شکل گیری معضلات وروندها و ساختار های موجود  ومقولات مربوطه ، در« سطح» باقی میماند . واقعیت این استکه ، انچه دراین زمینه  - برنامه ریزی فضائی ومقولات دررابطه باان - درکشورما رایج شده است ، برداشت های وارداتی اند .  اما  با مجود این ، پیشاپیش میپذیریم که این امر بنوبه خود میتواند امری طبیعی باشد ؛ اما   به شرطی که بجای کلیشه کردن ، راه وروال خودرا داشته باشیم و از تجربیات دیگران ، نه کلیشه بلکه استفاده کنیم ! درچنین حالتی  ، یا اگر این چنین میبود ؛ میبایست درمقابل نظریات وارداتی دراین زمینه ها  «نقد خودی» را میداشتیم .  فرضا" ، برنامه ریزی استراتژیک که مبتنی بر برداشتها ونسخه های نئولیبرالیستی است را کلیشه میکنیم وانرا بعنوان اخرین دست آورد علمی* مبتنی برمتد های پیشرفته جهانی و مدروز دنیا ، معرفی کرده ! بدون اینکه ، دررابطه  بامسائل ومشکلات نابود کننده ایکه این نسخه های تحمیلی دراکثر کشورهای درحاشیه بویژه در زمینه توسعه اقتصادی ، بوجود اورده اند ؛ اشاره چندانی داشته  باشیم.  

 

*-  به گزارش  ايسنا، معاونت شهرسازي و معماري شهرداري به دليل شرايط حساس و اهميت فوق العاده طرح تفصيلي کلان شهر تهران در نظر دارد تا غرفه اي واحد و مجزا را در فضاي دومين جشنواره انتخاب برترين هاي پژوهش و نوآوري در حوزه مديريت شهري، به معرفي و ارائه طرح تفصيلي و طرح جامع اختصاص دهد.
طرح هاي جامع و تفصيلي شهر تهران پديده هايي جديد و نوآورانه محسوب مي شوند که بر مبناي متدهاي پيشرفته جهاني طراحي و اجرا شده اند.
برنامه ريزي و اجراي منطبق با طرح هاي راهبردي و ساختاري روز دنيا و دوري از فضاي سنتي و منسوخ طرح هاي کالبدي، برجسته ترين ويژگي  طرح هاي جامع و تفصيلي شهر تهران است.

 

       دردوسه دهه اخیرشهرهای مختلفی درجهان  ، سیاست گزاری های شهری خود  ، بویژه برنامه ریزی برای کلان شهرها ، را مبتنی برالگوی نئولیبرالیستی که به برنامه ریزی راهبردی ( استراتژیک ) شهری معروف شده ، قرار دادند . برخی ازاین شهرها بعنوان مثال دراروپا عبارتند از: پاریس ، لندن ، برلین ، بارسلون وبیل بائو در اسپانیا و  لیسبون در پرتقال وغیره  ، دربرخی از کلان شهرهای امریکای لاتین وسایر شهرهای جهان در حال توسعه  . نمونه های بارز این شهرها  که درپی ایجاد تسهیلات وسیع برای جلب در واقع سرمایه سوداگر بین المللی بوده اند ، میتوان  بانکوک در تایلند (ر.ج به شهرنشینی وتوسعه نیافتگی . همین سایت ) و ازکلانشهرهای لاتین امریکائی ریو دو  ژانیرو وسائو پائلو در برزیل را  نام برد .

     اکنون باید با تامل ودقت ، پرسید چه شد که بسیاری بدنبال برنامه ریزی استراتژیک شهری رفتند ؟ ایا برنامه ریزی استرتژیک شهری کشف علمی ء جدید ی بود ؟  پاسخ روشن است : بهمان نیت وهدفی که  نسخه های نئولیبرالی در سیاست گزاری های اقتصادی- اجتماعی را پذیرا شدند  ! بهمان عللی که  دردوسه دهه  پایانی سده گذشته نسخه های نئولیبرالیستی توسعه بنوعی همه گیرشد  ! دلایل واهدافی که ، میباید در هر کشوروهروضعیتی با توجه به شرایط ویژه ان مورد توجه قرارگیرند . برنامه ریزی شهری استراتژیک فرضا" دربرلین شرایط و نتایج وانتظارات خاص خود را دارد . ازان جمله مشکلات عمیق  توام با بیکاری مداومی که بخش مربوط به المان شرقی سابق با ان مواجه است . وضعیتی که کاملا" بفرض با  شرایط ونتایجی که برنامه ریزی استراتژیک شهری  در بارسلون بوجود اورد وحتی به تشدید بیکاری در اسپانیا انجامید ( هم اکنون اکتبر 2009 در صد بیکاری در اسپانیا قریب به 20 در صد است! یعنی بالاترین در صد بیکاری در جامعه اروپا  ) کاملا" متفاوت میباشد .

 

        ایده برنامه ریزی شهریء راهبردی ( استراتژیک) براین پایه است که میتوان نظم جدیدی در شهر براساس قواعد بازار برقرارکرد .  این نظم جدید درپی آنست  که ضروریات ومنطق بازارنقش تنظیم کننده رقابت میان شهرهائی که انها هم همین اهداف را پی میگیرند ، ایفا نماید .  بنا براین میباید شرایط لازم برای تحقق چنین هدفی را ازطریق تغییرات وسیع اماده ساخت . تغیرات باید درجهتی هدایت شوند که به فضا ومکان های شهری جذابیت لازم ، جهت ترغیب صاحبان سرمایه برای سرمایه گزاری ، درمکان های شهری مورد بحث ، را بدهد . « تفکر» نئولیبرال  با تعیین  چگونگی سیاست گزاری ها ، اینده شهررا درجهت براوره شدن وپاسخ گوئی به اهداف فوق ، ترسیم مینماید . در چنین دور نمائی  فعالیت بخش دولتی وسیاست گزاری های اجتماعی - اقتصادی شهر به حداقل رسیده صحنه گردان وسیاست گزاران واقعی درعمل بنگاهها ی سرمایه گزارکه در جهت توسعه ویا ابتیاع فضاها ومکان های شهری به میدان میایند  ، خواهند بود . چنین گرایشی دراداره شهر ، مشروط به افزایش روند خصوصی سازیء بنگاههای دولتی ، تجدید نظرمداوم ویادرعمل کاهش امکانات بخش عمومی دررابطه با حفظ استاندادهای متعارف تامین  حقوق اجتماعیء شهروندان ، میباشد.  دستگاه اجرائی شهرتضمین کننده منافع بنگاهها ، ازطریق انعطاف پذیرنمودن  قوانین ومصوبات مربوط  به کار برد زمین وتغیرات همسو باگرایشات بازارخواهد شد. بگونه ایکه قوانین مربوط به کاربرد زمین درجهت ایجادجذابیت بیشتروجلب نظر بنگاهها مرتبا" تغییر یافته تا ازاین طریق شهرهرچه سریعتر درسیستم جهانی سرمایه واطلاعات ادغام شود.  براساس این الگو دردنیای جهانی شده (گلوبال)  که دران بارقابت بسیارمواجه ایم ، شهرهائی میتوانند دوام بیاورند و به بقای خود ادامه دهند که اماده پذیرش تغییرات وجهت گیری های فوق باشند.  

    بدین ترتیب ، این نظم جدید - برنامه ریزی راهبردی شهری - همانطور که گفته شد  اداره ومدیریت شهر را بصورت یک بنگاه بزرگ در نظرداشته ، کوشش خواهد شد هر چه بیشتر با تغییرات وایجاد تسهیلات  بنگاه های فراملیتی به ورود در این صحنه ترغیب شوند .  در چنین حالتی اطلاعات نقش مهمی در روند نواوری بنگاهها ایفا خواهند نمود . توفیق دربرقراری این گرایشها وتداوم ان به سرعت دادن به فنون ارتباطات بستگی خواهد داشت . در نتیجه ، چنین گرایشی فضای رقابت میا ن شهرها راشکل داده ، دراین جهت دستگاه اجرائی وبرنامه ریزی  شهروفضای انرا بسمت ، ساختارگیری جدید ویا تجدید ساختارهای موجود همراه ، هماهنگ وهم سو با مقتضیات بازار خارجی  ، هدایت خواهد نمود . اعمال وپیگیری چنین سیاستهائی استکه ، بتدریج جاذبیت برای سرمایه گزاری های بنگاههای بزرگ را بوجود خواهد اورد  . بلاخره ، در چنین وضعیتی « منطق بازار» بر« منطق شهر» چیره  شده ، عملا" ، اختیار شهر، وسیاست گزاری های بعدی ان همچون تضمینی برا ی حفظ منافع مورد بحث ، در اختیار بنگاه ها قرارخواهد گرفت .

     هماگونه که پیش تر مطرح گردید ، ایده طرح استراتژیک شهری بسته به وضعیت های مختلف شهری وهدف گیریها ، نتایج مختلفی داشته است .  درکشورهای لاتین امریکائی عملا " بکارگیری طرحهای شهری استراتژیک ، تحت تاثیر ومشابه طرح استرتژیک شهری ایست که درشهر بارسلون مرکز ایالت  کاتالونیا در جنوب اروپا  با هدایت وطراحیء  ، جردی بورخا ، وهمکاران ومشاورین اش در کشوراسپانیا  باجرا در امد ، بوده است .  از انجا که در اغاز دهه 90  اسپانیا میبایست برگزار کننده بازی بازیهای اُلمپیک 1992در شهر بارسلون باشد ،   سرمایه واعتبارات زیادی برای این امر در نظر گرفته شد .

        طرح استراتژیک شهربارسلون در اسپانیا

          سرمایه گزاری واعتباراتی که میبایست درشهربارسلون جهت برگزاری بازیهای مذکور اختصاص داده میشد ، بازاریابی وتبلیغات وسیعی که در این زمینه باید انجام میشدند  ، همزمانی با اوجگیریء رواج ایده های توسعه اقتصادی نئولیبرالی ،  فروپاشی نظام های سوسیالیستی وسردرگمی بسیاری از نظریه پردازها ، احساس  حق بجانب بودن نظریه پردازان سرمایه داری  وهمینطور سعی اکثر کشورها برای جلب سرمایه های بین المللی برای پایان دادن به رکود همه جانبه ایکه  در ان سالها با ان مواجه بودند ، نسخه ها  وشرایطی که ارگانهای مالی بین المللی عرضه میداشتند ، همگی دست بدست هم داده زمینه لازم برای بکارگیری ء برنامه ریزی استراتژیک توسعه شهری در بارسلون را فراهم اوردند .

    پروژه هائی که قرار بود در شهر بارسلون در قالب طرح راهبردی ( استرتژیک ) شهر باجرادر ایند ، به برنامه ریزی در رابطه با سرمایه گزاری در زیر ساخت های شهری (  تله کمونیکاسیون ، بهسازی شهری ، حمل ونقل ،استرحتگاه ، تفرج گاههای تفریحی وتوریستی وهمینطور خدمات هتل داری، بانکداری ، مطبوعات ورسانه های همگانی ) مربوط میشدند . اینها همه باهم شرایطی را فراهم مینمودند که ، بتوان  تسهیلات لازم برای توان مقابله با رقابت خارجی دربازار بین الملی  را بدست اورد . پیشرفت تکنولوژیکی موجب تحرک بیشترشهروندان وعرضه  اسان وروان تر کالاوهمینطورافزایش وسایط نقلیه با سرعت بالاو توسعه ساختارهای منطقه ای مورد استفاده سیستم حمل ونقل  و ارتباطات (کمونیکاسیون ) شدند .

    بنا براین ، با تغیر وتحولات مذکور، اینده شهر بارسلون تحت هدایت  کاربران وبنگاههای جهان گردی مربوطه وسرمایه گزاران مورد بحث قرار گرفت .  بطور کلی شهربارسلون باهدایت ها وسرمایه گزاری هایش به صورت یک شهرتوریستی در امد .  

     در نتیجه این تحولات  جامعه شهرهم مصون نمانده دچار تغییرات ساختاری وسیعی  در جهت  نوعی نخبه گرائی ( اِلیتیزه شدن ) گردید . ساختارهای اجتماعی ازان جمله ساختاراشتغال شهر درجهت جوابگوئی به نیازهای جهانگردی وسایرخدمات جدید دستخوش تغیرات شدند . شهروندان متعلق به گروههای خاص اجتماعی و یا شهروندان نخبه ترمربوط به خدمات بانکی ، توریستی ، اطلاعاتی ، خدمات فنی مشاوره  وبرنامه ریزی، بگونه محسوسی افزایش یافته سایر شهروندان رده های پائین تر باحجم  وسیعی بتدریج از از شهر رانده شدند .

 

      مدل بارسلون برای نظم وسامان دادن به فضای شهری مبتنی برانچه معروف به منطق بازار( مارکت  لوژیکال) میباشد . منطقی که شهررا بصورت تضمین وودیعه ای برای سرمایه گزاری ، در اختیار سرمایه های جهانی قرار میدهد .

       بنا براین، وبا این وصف در نهایت  ، طرح راهبردی ( استراتژیک ) شهر بارسلون در جنوب اسپانیا  با تغییراتی که درشهر بوجود اورد ، توانست :  ادغام شهررا درشبکه سرمایه گزاران وبنگاه های بزرگ ، که مارکتینگ شهری را بصورت اهرمی برا ی ایجاد نظم جدیدی به بهای محرومیت ودفع بخش وسیعی ازشهروندان بکار گرفت  ،  تحقق بخشــــــــــــــد   .

         ادامه در بخش  سوم .          مهدی کاظمی بیدهندی          آبان    1388