بخش سوم – طرح استراتژیک (راهبردی) شهری : نقدها ونظرها

         دربخش اول ودوم این نوشته کوشش نمودیم باختصارمبانی نظری وتفاوتهای طرح جامع شهری  (کمِپرینسیو پلان) را با طرح راهبردی شهری( استراتژیک  پلان) مورد توجه قراردهیم . هم چنانکه ملاحظه شد ، نه طرح جامع ( کمپرنسیو پلان ) و نه طرح راهبردی ( استراتژیک پلان) ، چنانکه برخی  میپندارند ، پدیده های علمی ، جهان شمول وقابل تعمیم برای هروضعیت اجتماعی- یا هرمرحله از توسعه وتحولء حتی دراقتصاد های مبتنی بربازار- نبوده ونیستند . چون برنامه ریزی شهری موسوم به جامع (کُنپِرنسیو) ازنظرمبانی نظری مربوط به دوره خاصی ازانکشاف سرمایه داری انحصاری است که ، از  اوایل سده میلادی گذشته تا اوایل دهه هفتاد ، یادردورانی که انگارهای های حاکم بر اقتصاد سرمایه داری مبتنی برتفکرفُوردیسم- کِینزیَن بود ، رواج داشت. بهمان صورت برنامه ریزی استراتـژیک (راهبردی ) شهری نسخهء شهرسازیء نئولیبرالی، که به موازات بسط وگاه تحمیل نسخه های توسعه اقتصادی نئو لیبرالی درسطح جهان مطرح شده وبمیدان آمد ، نیزیک کشف علمی وقابل تعمیم برای هروضعیت اجتماعی  نبود .

     هدف دراین نوشته دروهله نخست ، برجسته نمودن اهمیت تفاوت میان این وضعیت ها ی تاریخی در، انتخاب اهداف برنامه ریزی است . بنا براین ، هدف مان مشخصا" پرداختن  به بحث هائی دراین رابطه است : هنگامیکه دراین زمینه ها اراده سیاسی درجهت حمایت ازمشارکت همه جانبه مردم درتصمیم گیریها انچنان که باید فراهم نیست. علاوه بران مبتنی برپژوهشهای وسیع وهمه جانبه وضع موجود ،عمل ننموده ، مطالبات اساسی مردم را محورقرارنداده ، برپایه واقعیتهای موجود پدیده ها راخصلت یابی نمیکنیم . اولا"،  بسیاری ازویژگیهای ساختاری تعیین کننده دربرنامه ریزی ها لحاظ نمیشوند وثانیآ"بجای ان، توهمات  و اهدا ف کلیشه ای ، جای مطالبات مردم را گرفته ، انچه را ازجوامع دیگراقتباس میکنیم ، بصورت کلیشه باقی مانده ودرواقع ازتجربه دیگران- انهم درحدی که میتوانند قابل استفاده باشند ونه بیشتر! - بهره نمیبریم.

      امروزه درجامعه ما کاربرد واژه های کلیدی، که درزمینه برنامه ریزی شهری مطرح اند ، بگونه ای رواج یافته اند ، که تفاوت میان «واژه» و« مفهوم» بعضا"بکلی مخدوش ودرهم ریخته بنظرمیرسد. درهر اموری واژه های « جامع» و« راهبردی» بکارگرفته میشوند. انهم به گونه ای که نیت ازکاربرد مورد بحث چندان روشن نیست ! بعنوان نمونهء مشخص : طرح جامع جدید تهران "طرح جامعء راهبردی"  نامیده میشود . درحالی که مفهوم ان مخدوش بنظر میرسد . اگرغرض ازکاربرد واژه جامع وسپس«طرح جامع » مترادف با « کمپرنسیو پلان» است ، دراینصورت "راهبردی" ویا" استراتژیک" که در واقع تقلیدی از «استراتژیک پلان» میباشد ، نمیتواند بصورت مکمل قبلی مطرح شود . چون این یکی بصورت جایگزین وبرای کنارگزاردن قبلی ونه مکمل ان بمیدان امد . بنابراین، اگرطرح استراتژیک شهری جایگزین طرح جامع باشد ، که بادرنظرگرفتن مفهوم مسبوق به سابقه انها ، چنین است ، دراینصورت عبارت "جامع راهبردی"  بنوعی بصورت جمع اضداد خواهد بود ! یعنی : طرح مورد بحث یا «جامع» است ویا « راهبردی»  ونه هردو باهم  . البته درصورتی که ، واژه های فوق در حد« مفهوم » مسبوق به سابقه شان بکارگرفته شده باشند.  اما اگرغرض ازافزودن واژه های فوق مسبوق به مفهوم رایج شان در غرب  نباشد ، که ظاهرا" چنین به نظر میرسد! ( به سبب کاربرد وسیع این دو واژه بدون رعایت مفهوم انها ، چنانکه همه شهرها کوچک بزرگ ازعلی اباد وقیاس اباد گرفته  تا تهران ،  درطرحهایشان ازپسوند" جامع راهبردی" استفاده میکنند .) دراینصورت درطرحء هدف ها ، وسایرپرداخت های هرطرح ، کاربرد  این عناوین درحد واژه ونه مفهوم مسبوق به سابقه شان درغرب ومشخصا" نئولیبرالها ، باید مشهود باشد ،  که متاسفانه ، نیست ! چون هنگامی که به اغلب توضیحات رایج درجامعه درباره طرح راهبردی  ( استراتزیک) توجه مینمائیم ، متاسفانه با به اصطلاح "نظریات"  نئو لیبرال ، مواجه میشویم . 

     احتمالا" میتوان گفت : درجامعه ما چون این مفاهیم وارداتی هستند ، انتظاربیشتری نباید داشته باشیم! یعنی همینطورکه به طرح جامع -  که جامعیت ان در« واقع» عنوانی توخالی است - بسادگی واژه راهبری افزوده شد ، بتدریج میتوان شاهد افزودن پسوندهای دیگر مُد روز نظیر : پایدار ، مشارکتی وغیره هم  ، به " طرح  جامع جدید فعلا" راهبردی وبعدا " با پسوندهای دیگری " باشیم ! 

      نکته دیگری که لازم بیاد اوری است این استکه : هرچند که برنامه ریزی استراتژیک شهری وبرنامه ریزی ونسخه های اقتصادی نئولیبرال هردودارای یک مبنی نظری اند (یعنی برنامه ریزیء مارکت لو ژیکال ) . درسالهای اخیر، با پیش امدن ، بحران نظری دربرداشتهای نئولیبرالی درزمینه اقتصاد ی در همهء جوامع، توسعه یافته وتوسعه نیافته، شاهد نقد وسیعء سیاست ونسخه های اقتصادی نئولیبرالی میباشیم.  بویژه درکشورهای توسعه نیافته ،همچنین درکشورخودمان هم که ، دراثردست بالا پیدا کردن این نسخه های اقتصادی درجهان – مستقیم ویاغیرمستقیم - دچارزیان های بسیاری شده ، شاهد نقدء این سیاست ها ، توسط  صاحب  نظران واهل پژوهش کشورهستیم . که البته جای قدردانی بسیار ازاین عزیزان دارد . اما در مقابل ، درزمینه نقد، مقوله مشخص « برنامه ریزی توسعه» بطورعام وخاصه دررابطه بابحث حاضر « برنامه ریزی شهری » - طرح های جامع ویا استراتژیک شهری- انچنان که باید، با اظهارنظر های «مشخص ومستند» چندانی، مواجه نیستیم ! این نقدها هرگزبمیزان نقد های عمومی که درزمینه اقتصاد وسیاست ارائه میشود نبوده ، خاصه درکشورهای درحال توسعه، نقدهای مربوط به برنامه ریزی شهری ، تا اندازه ای منحصربه صاحب نظران لاتین امریکائی وپاره ای ازپژوهش گران اروپائی وامریکائی شده است . درکشورما بگونه تاسف باری، تقریبا"با کمترین نقد واظهارنظر«خودی» دراین زمینه مواجه ایم !؟  واقعیتی که ازبسیاری جهات ، بگونه هشدار دهنده ای ، قابل تامل است ! فرضا" درکشورما با پشت سر گذاردن انقلابی بزرگ ودرگیری ممتد با گرایشهای سلطه جویانه غربی ، پس ازگذشت سی سال ازانقلاب ، طرح استراتژیک شهری ، تحفه نئو لیبرالها ، حال عمدا"ویاسهوا"! بعنوان اخرین دست اورد علمی روز دنیا ! ؟ انهم توسط برخی مسئولین اجرائی ومشاورین شان ! مطرح میگردد . چنانکه ، باید گفت : قابل تامل بودنش برای ما ، با پشت سرگزاردن انقلاب ، باید معنائی بیش ازسایرجوامع تحت سلطه را داشته باشد !

      دردوسه دهه اخیرکه طرح های استراتژیک شهری بدنبال رواج ویا تحمیل نسخه های نئولیبرالی و همینطوربحث جهانی شدن وشهرهای جهانی (گلوبال سیتی-  ساسکیا سا سِن)، بسط اطلاعات ،ارتباطات ، مسئله ء رقابت میان شهرها مطرح شدند ؛ الگوهای شهرسازی استراتژیک مبتنی برنظریات وپیش فرضهای نئو لیبرالی برای شهرهاویا دقیق ترکلان شهرهای متعددی ، بکار گرفته شدند . هرچند این ایده نخست درایالت متحده شکل گرفت . (ازانجمله در نیویورک وبالتیمور) اما ازانجائی که قصد مان کنکاش درنتایج عملی این الگویء باصطلاح "طرح راهبردی شهری" درجوامع درحاشیه است ؛ وازطرف دیگرچون درجهان توسعه  نیافته لاتین امریکائی ها نسبتا" زودترازسایرکشورهای درحال توسعه این الگورا برای برخی کلان شهر هایشان بکارگرفتند (ازاویل دهه هشتاد ) واکنون میتوانند بیش ازما درباره نتایج این تجربه – طرح استراتژیک شهری - به قضاوت نشسته وحرفی برای گفتن داشته باشند. ادامه بحث را ، با نقدونظرهائی که دررابطه با شهرسازی استراتژیک که درشبه جزیره ایبریک درشهرهای بارسلون ، بیل بائو و لیسبون انجام شده اند ودرواقع امریکای لاتینی ها هم این الگوها را ازبارسلون اقتباس نمودند ، جهت اشنائی بیشتر با نتایج عملی انها ،  پی میگیریم .

  

      از بارسلون تا ریودو ژانیرو ، نقد ونظر

     نمونه معروف تروتقریبا" اغازکننده شهرسازی استراتژیک حتی دراروپا، شهربارسلون دراسپانیا بود . بقسمی که هم بیل بائو درباسک وهم لیسبون درپرتقال وسپس برخی کلان شهرهای لاتین امریکائی، نظیر: سائوپاولو، ریودو ژانیرو ، بوگوتا و...  که این الگورا بکارگرفتند ، درعمل دنباله روی طرح استراتژیک شهریء بارسلون بودند .

     در بخش قبلی این نوشته به اختصارانچه دربارسلون بوقوع پیوست را مطرح نمودیم . بامشاهده جوانب  مختلفء فرایند اقتباس متدولوژی شهرسازی بارسلون درامریکای لاتین باید گفت : این فرایند همانند تحمیل نسخه های اقتصادیء نئولیبرالی ، بصورت دستوری ، یعنی با توصیه منافع خاص وصاحبان قدرت ، تحقق  یافت . چون ازاواخردهه هفتاد میلادی ، نقد وسیعی را که توسط صاحب نظران محلی درعرصه اقتصاد و متعاقب ان درزمینه برنامه ریزی شهری انجام میشد ، شاهدیم . (شخصا"کم وبیش و درحد امکان ازاواسط دهه شصت میلادی سیرتحول این نقدها ، نخست دررابطه باطرحهای جامع شهری وسپس طرح استراتژیک شهری را ، پیگیری مینمودم )  تقریبا " اکثرصاحب نظران درنقد این الگوها ، به بیگانگی و تناقض انها با واقعیات موجود درجوامع شان اذعان داشتند. درمقابل درسالهای بعد ، طرفداران برنامه ریزی استراتژیک  بویژه انهائی که نظریه پردازوبرنامه ریزطرح استراتژیک شهرسازی دربارسلون بودند هم ،  سعی درتوجیه  ایدهای خود داشته اند.  ازمیان این دست اندرکاران، دررابطه با تاثیرشان درامریکای لاتین ، دوچهره ازهمه برجسته ترند : جردی بورخا Jordi Borja شهرسازاسپانیائی که سرپرست ومشاوراول طرح استزاتژیک  شهری بارسلون بود، دیگری مانول کاستلز  Manuel Castells که درنظریه پردازیها مشاورء جردی بورخا بوده است . مانوئل کاستلز که در زمینه مسائل شهری وبویژه جامعه شناسی شهری بیشتر شناخته شده است ، اهل اسپانیاست. تحصیلات دوره نوجوانی اش را دراسپانیا گذرانده وسپس سالهای  زیادی مقیم پاریس بود . اودر زمینه جامعه شناسی شهری خاصه دررابطه با کلان شهرهای جهان درحال توسعه تالیفاتی دارد. پس ازسالها تحصیل دردانشگاه سوربون وسپس تعلیم دردانشگاهای پاریس عازم کالیفرنیا شد وهم اکنون به تدریس وپژوهش دردانشگاه کالیفرنیا مشغول است .

    طرح استراتژیکی که برای بارسلون دردهه هفتاد تهیه شده بود ، با اغاز تهیه مقدمات برای تاسیسات مربوط به بازی های المپیک 92 تغیرات بسیار یافت . طرح اول شهرعمدتا" برپایه دگرگونی ساختاری شهرتهیه شده بود. پس ازپایان بازیهای المپیک طرحهای جدیدی به ان اضافه شدند . هدف ازاین تغییرات افزایش توان رقابتی شهر، جهت ادغام بیشتردرشبکه منطقه ای ، جامعه اروپا ودرسطح جهانی ، بود .  

       اکنون قبل از ادامه این بحث ضروری است یک نکته مهم یاد اوری گردد : اسپانیا وپرتقال دوکشور شبه جزیره ایبریک ، پس ازپیوستن به جامعه اروپا ، ازمزایای این پیوست بهره مند شدند . ازان جمله : رونق جهانگردی ، امکان ورود به بازار کاری جامعه وبهره وری از مزیت هائی که جامعه اروپا ، با از میان برداشن موانع گمرکی ، برای صادرات محصولات صادرتی ، خاصه فراورده های کشاورزی شان ، نصیب انها نمود . اما ، با تحولاتی که درسه چهاردهه اخیردراروپا و جهان بوقوع پیوست ، ظهور وشکل گیری مکانهای جدیدی ، دراروپا که جاذبه بیشتری  برای جذب سرمایه داشتند . ازانجمله وازهمه مهمتر منطقه ای که به « موز آبی » معروف شده ( منطقه ایکه ازبخش شمالی فرانسه شروع شده ، هلند، بلژیک، شمال ایتالیا ، سوئیس وغرب المان را در برمیگیرد ، منطقه ای که باسرعتی بیش ازسایرنقاط اروپا درحال افزایش تراکم وبسط وتوسعه شبکه های ساختاری مختلف درفضای خود است.) علاوه بران گرایش به تمرکز درمنطقه مذکور-  که حتی برای انگلسنان ، که عملا" بیرون از این منطقه قرار دارد ، هم چندان خوش ایند نبوده و احتمالا" بهمین سبب ودلایل مشابه ان به پول واحد اروپا نپیوست -  موجب شده کشور های ایبریک بنوعی اینده خود را با انزوای بیشتردررابطه با مناطق جاذب پیش گفته ببینند . بهمین سبب کشورهای ایبریک به سرمایه گزاری بیشتردرساختارهای فضائی وارتباطات درون منطقه ای شان متما یل شدند . تا بدین وسیله ازسرعت گیری انزوای مورد بحث حتی المقدوربکاهند . گرایش مذکورپدیده بسیار مهمی است که میباید ، دررابطه باعلت گرایش ایندوکشوربه سیاست های مذکور، درنظرداشت .  

      بهرحال ، چون درشهرسازی استراتژیک بارسلون ، هدفش مشخصا"درراستای جلب سرمایه و ممانعت از انزوای بیشتر بود ، حال این هدف تاچه حد وبه چه بهائی درشهربارسلون براورده شد ، بحثی است که فعلا"خارج ازحوصله این نوشته است . اماعلت انتخاب الگوی شهرسازی استراتژیک برای بارسلون، سپس دنباله روی برخی کلان شهرهای لاتین امریکائی ازاین الگو ناشی ازعلل پیش گفته ، بوده است  . علاوه بران دران سالها (اواخردهه هشتاد) فروپاشی اردوگاه شرق ، یکه تازی نئولیبرالها ، بسیاری ازمسئولین اجرائی این کشورها –  خاصه انچه در این بحث پی میگیریم  لاتین امریکائی ها که باکشورهای ایبریک ارتباط تنگاتنگ اجتماعی وفرهنگی دارند -  را بوسوسه ء توام با توهم انداخته ، بخیال خود به امید جذب سرمایه بسیار ! وبه ارمغان اوردن رونق وشکوفائی برای کلان شهرهایشان به تقلید از بارسلون به شهرسازی راهبردی ویا استراتژیک روی اورند. اکنون مشابه این وسوسه وتوهم رامیتوان، بوضوح دراظهارنظرهای مسئولین شهرتهران ومشاوران برنامه ریزی هایشان ، مشاهده نمود !؟

       با توجه به ارتباط دیرپای فرهنگی میا ن کشورهای امریکای لاتین وکشورهای ایبریک ( اسپانیا و پرتقال) ، درزمینه های مختلفی نهادها وسازمان های همکاری جمعی مشترکی وجود دارد . همین گونه ، درمورد برنامه ریزی شهری استراتژیک هم انتقال تجربیاتشان را ، ازطریق  CIDEU ( مرکز ایبرو امریکائی توسعه استراتژیک شهری ) که جهت همکاری وتبادل تجربه وامکانات دراین زمینه تشکیل شده بود ، انجام میدادند .  شهرداری ء ریودوژانیرو که یکی ازاعضای تشکیلات پیش گفته است ، ازطریق تبادل تجربیاتی که دراین زمینه انجام میشد ، طرح استراتژیک شهری رابرای هدایت توسعه ومدیریت امورشهرریودو ژانیرو برگزید . علاوه بران باید به این مهم توجه داشت که ، CIDEU  بابرگزاری سمیناروکنفرانسهای متعدد ازیکسو به تبادل اطلاعات وتجربیات میپرداخت ( درواقع زمینه سازی میکرد .)  ازسوی دیگر ترتیب ارتباط ، با صاحبان سرمایه فراملیتی وآژانسها ونهادهای بانفوذی همچون بانک اینتر امریکن توسعه   BID، بانک جهانی واژانس اسپانیائیء همکاری بین المللی   AECIرا میداد. خانم  آمندولا    Monica Amendola  استاد وپژوهشگر شهرسازی در دانشگاه نیتروی  Niteroi  برزیل  در بخشی از منوگرافی پژوهشی خود در     PGRJ, Niterói, UFF, 2000.  میگوید :  " . . . مسئولین شهر ریودوژانیرو با بکارگیری طرح استراتژیک برای شهر معتقد بودند که ، این طرح وسیله است برای ایجاد نظم نوین شهری ، که هدف عمده ان ایجاد تحرک وپویائی ورونق اقتصاد محلی وعلاوه بران کاهش تضاد های اجتماعی است ، که انهم بعلت وجود نابرابری میان لایه های مختلف اجتماعی  بوجود امده است . بهمین  سبب تحقق مشارکتی طرح را پیشنهاد نموده ، به باورخود ، به منافع متفاوت ذینع هاهم توجه داشته واین توجه را بصورت نقطه قوت و ضمانت توفیق خود ، عنوان می نمودند.

      بنا براین ، برداشت نئولیبرالی که برپایه ان ، طرح استرتژیک شهری برای ریو در نظر گرفته شد ، دولت محلی را ،  ازیکسو به کاهش اعتبارات در بخشهای عمومی پایه واز سوی دیگرو بجای ان افزایش چشمگیر اعتبارات برای بخشهائی که برای سرمایه گزاران تسهیلات فراهم میاورد، سوق داد. این اقدامات درعمل برخلاف انچه طرح پیشاپیش نوید میداد ، موجب تشدید تضادهای اجتماعی، افزایش بیکاری، حاشیه نشینی ، الونک نشینی وبویژه فزونی چشم گیر جرایم در شهر شد.

      با این وصف ، ایده طرح استراتژیک شهری درریودو ژانیرو که اقتباسی از برداشتها و متدو لوژیء طرح استرا تژیک شهری بارسلون مرکز ایالت کاتا لونیا Catalunha  درا سپانیا بود ، گرفته شد. در شهر بارسلون ، ازانجائی که میزبان بازی های المپیک سال 92 شد ، مارکتینگ شهری بخاطر امکانات بازی های المپیک توانست  : سرمایه های کلانی را فراهم نموده ، طرحها وپروژه های زیادی را که همگی  به تحرک ورونق شهر انجامیدند ، راه اندازی نماید.  بدین صورت ، بارسلون از یک سو با تقویت امکانات جهانگری خود توانست در شبکه توریسم جنوب اروپا ادغام شده واز سوی دیگر باگسترش بخش  خدماتء پیشرفته به شبکه جهانی شده این فعالیت ها بپیوندد. اما همهء اینها به بهای محرومیت وسیع اقشار کم در امد تر شهر، وقطبی شدن بیشتر جامعهء شهری تمام شد. 

      درریو دو ژانیرو که اقتصادش با زوال مداوم حتی در شرایط کنونی با رکود کامل ، بحرانی شدن شرایط محیطی ، زیرساختی ، کاهش رغبت به سرمایه گزاری و ازدست دادن فعالیت ها بنفع شهرهای دیگر ، مواجه است .  مسئولین محلی ان در سال 1990 برای خروج از این روندء روبه تحلیل تصمیم ،  به بکارگیریء طرح استرتژیک شهری بعنوان وسیله ای برای ایجاد تحرک ورونق در شهر ، گرفتند .  همه این سیاست گزاری ها در جهت پیوند شهر، به جرگه اقتصاد جهانی شده ، بود . هرچند درنهایت به چنین هدفی دست نیافتند .

      شهرریو دو ژانیرودردهه های اخیرهمواره با  کمبود های زیادی دررابطه با وضع اجتماعی اقتصادی اش درعرصه ملی ومنطقه ای مواجه بوده . شاخص های اجتماعی اش همواره سیر نزولی داشته است. این واقعیات بروشنی نشان میدهند، چرا مقامات ومسئولین شهرچاره ای ، جزتوسل به طرح استراتژیک شهری  ، به امید غلبه بر مشکلات مذکور ، نداشته اند.

    بعنوان محوروپایه کار، فراهم اوردن تسهیلات براساس توصیه های شهرسازی استراتژیک چند پروژه هدف ، پیگیری شدند . از ان جمله به پروژه بزرگ ء  تله پورت Teleport در بخشء  قدیمی وفرسوده  سیدادِ نُوا  Cidade Noua   در شهر ریودو ژانیرومیتوان اشاره نمود . این پروژه ،  با هدف در ارتباط قراردادن شهر باشبکه اقتصادی جهانی شده ( گلوبال) وافزایش مرغوبیت مکانی واملاک بخش قدیمی که از این پس شهرک ، سیدادِ نُو ا،  نامیده میشد ، تهیه گردید .  اکنون میبایست وضعیت رو بزوال وفرسوده پیشینء این بخش از شهر جای خود را به مکانی پر رونق با فضاهای مدرن بدهد . چند سالی گذشت ، ولی پروژه بواسطه مشکلات متعدد از ان جمله مقاومت در مقابل تغییر قوانین مربوط به کاربرد زمین ، انطور که انتظارمیرفت به اجرادرنیامد. وازان گذشته چندان مورد استقبال دست اندرکاران وسرمایه گزاران محلی  هم قرار نگرفت. لذا، با بالا بردن حجم ساختمانی وافزایش تراکم ان سعی درترغیب سرمایه گزاران نمودند . با همه اینها باوجود حجم عظیم سرمایه گزاری ها  نوسازی  شهرک پیش گفته ، در شهرریودو ژانیرو ، روند ازدست دادن امکانات وکاهش سرمایه گزاری  بنفع شهرهای دیگر ویا روند تحلیل اقتصادی شهر ، هنوزهم ادامه دارد.

      نمونه دیگردر این رابطه پروژه تجهیز وجذابیت بخشید ن به بندر ریو وتبدیل ان به یک بندر توریستی بود . تجهیز وایجاد اماکن  فرهنگی- توریستی  با دخالت وتغیرات در شهرسازی ، جهت فراهم اوردن شرایطی که برای پیوند وپیوست ریودو ژانیرو به شبکه  توریستیء گلوبالیزه شده ، ضروری تشخیص داده شده بود . معهذا ، بازهم به علت مشکلات وموانع موجود سرنوشت این هدفء به اصطلاح استراتژیک هم شبیه پروژه تله پورت ، شد .

    بااین اوصاف ، پرسش مهمی که درچنین وضعتی مطرح میگردد ، این استکه :  چرا اوضاع ودر واقع اقتصاد شهر پس از بکارگیری طرح اولء ، استراتژیک (راهبردی ) ، مورد بحث انچنان که وعده میدادند دگرگون نشده ، رونق وتوقف روند تحلیل توان اقتصادی انرا به ارمغان نیاورد  ؟ این واقعیت نشان میدهد : علی رقم تطبیق های مداوم متدولوژیکی ، بین این طرح وطرح اول ، تضمینی برای ایجاد تحرک اقتصادی شهر بوجود نیامده ، مشکلات بزرگ ء آن ، تضادهای اجتماعی اش کاهش نیافته وآینده شهر بیش از پیش با ابهام مواجه است . . . . "

     همانطورکه ملاحظه میشود ، درجهان درحال توسعه ، کلانشهرهائی که طرح استراتژیک شهری را چند ین دهه قبل ازما شروع کرده اند ، درمحیط حرفه ای وکارشناسی شان  ، برخلاف برخی کارشناسان ومشاورین ما که تا این لحظه انرا - طرح استرتژیک شهری را - اخرین دست اورد علمِ برنامه ریزی  شهری !  میدانند ، موج انتقادی وسیعی درجریان است . 

    درمقابل انتقادهای مذکورکه بحث وسیعی را موجب شده با نقد های متقابل دیگر، که سعی در پاسخگوئی  وتوجیه وبیان برداشت های خود دارند  ، نیز مواجه ایم . که در بخش های بعدی در حد امکان این پاسخ ها  را مطرح خواهیم نمود .

     درادامهء پیگیری و توجه به نتایج عینی طرح های استراتژیک شهری ، که دردوسه دهه اخیردرکلان شهرهای جوامع درحاشیه - که ازنظر شرایط ساختاری تاریخی شباهت بسیاری با جامعه ما دارند - باجرا در امده اند . طرحهائی که نتیجه تجربیاتشان هم اکنون توسط صاحب نظران ومحافل دانشگاهی ان جوامع درحال نقد وبررسی است ، با نقدهای بسیاری مواجه میشویم . یکی از برجسته ترین نقد وبررسی ها مجموعه مقالاتی استکه توسط سه صاحب نظروپژوهشگرمسائل شهری فعال درمراکز دانشگاهی  ودارای مسئولیت در برنامه ریزی های کلانشهری  امریکای لاتین ، ارائه شده است . مطالب ونقد هائی که توسط این سه صاحب نظر مطرح شده را بعنوان نقدی متعلق به محافل کارشناسی محلی این جوامع ویا نقدی از زاویه دید (اگر بتوان این عنوان را به ان اطلاق کرد) « درحال توسعه ها »  انتخاب نموده ایم 

     نقدهای مذکور در کتابی تحت  عنوان : « شهرءِ  تفکر یکتا  Unique  ،  وفاق را پایمال میکند » انتشار یافته است.

  مولفین کتاب عبارتند از :  

      * اُ تیلیا آرانتز  Otilia  Arantes  ، استاد فلسفه ء معماری وشهرسازی در دانشگاه سائو پاولو . دارای تالیفاتی در باره شهرسازی ومعماری مدرن در برزیل .

      * کارلوس  واینر  Carlos  Vainer  ، سرپرست انستیتوی برنامه ریزی  وتحقیقات شهری ومنطقه ای در دانشگاه فدرال ریودوژانیرو.

     * اِرمینیا ماریکاتو Erminia  Maricato ، استاد برنامه ریزی شهری دردانشگاه فدرال سائو پاولو ، مشاور وسرپرست بخش تحقیقات وبرنامه ریزیء متروپلیتان سائو پاولو ، درحال حاضرمسئول وزارت امور شهرها در دولت  ،  لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا .

     پیش ازادامه این بحث ، طرح انتقاد ودیدگاهای مذکور و نقدهای متقا بل ، یاداوری یک نکته ضروری است :  امروزه درسطح جوامع درحال توسعه بویژه امریکای لاتین ، تحلیل های نقادانه ای دررابطه با برنامه ریزیء استراتژیک ونسخه های باصطلاح رونق اقتصادیء نئولیبرالی ، بطورعام ونقد شهرسازی استراتژیک ، موضوع این بحث ، بگونه ای خاص مطرح است. هرچند نقد ها درسالهای اخیرلحن رادیکال تربخود گرفته   وبا اینکه در رد کامل برنامه ریزی استراتژیک متحد القولند . معهذا دوگرایش عمده قابل تمایزاند :  تمایزدراین استکه، گروه رادیکال تر، با برنامه ریزی استراتژیک وتفکرات نئو لیبرالیستی تضاد کامل ایدولوژیک داشته ، وخود را دررابطه با برداشتهای نئولیبرالی دریک وضعیت ، انتاگونیک ، دیده اصولا" این تفکرات را ابزار وحتی ترفند جدید برای تداوم سلطه غرب ازطریق دام هائی که چند ملیتی ها وسرمایه مالی جوامع سرمایه داری مرکزی درقالب جهانی شدن دردنیا گسترده اند ، دانسته ، وپذیرش انرا دراساس رد میکنند .  گروه دیگرهرچند ازنظربرداشت های ایدولوژیکی اغلب کم وبیش درطیف گروه قبلی قراردارند ویا اینکه به محافل ملی وطرفدار صاحب اختیاری (سوبرانی ) ملی این جوامع ، تعلق دارند ، بیشتر دلایل خود راباستناد نتایج حاصله ازبکار گیری این برنامه ریزی ها وحقیقتا" ، نتایج بعضا" فاجعه بار ان ، مطرح مینمایند  .

       درمورد کتاب مذکورکه چکیده نظریات مطرح شده توسط نویسنگان ا نرا  برای تداوم بحث ء ، نقد ونظرها ، در رابطه با برنامه ریزی شهری معروف به طرح "استرآتزیک شهری" انتخاب نمودیم ، باید گفت : نویسندگان ان صاحب نظران دانشگاهی وحرفه ای اند . استنادهایشان برپایه نتایج عینی فرایند برنامه ریزی ای بوده که ازنزدیک انرا دنبال مینمودند  ،  اغلب سالهای متمادی شاهد تشدید مشکلات وبن بست های این الگوی وارداتی بوده اند .

  

    شهرتفکر یکتا ، وفاق را پایمال میکند:         نوشته ،  ارانتز – واینر -  ماریکاتو

    عنوانء«تفکریکتا،یونیک» دراین کتاب خودمسبوق به سابقه ایست که سایرصاحب نظرانی که درمورد این کتاب به اظهارنظر پرداخته اند به ان اشاره دارند . ازانجمله : João Sette Whitaker Ferreira
در ا ظهارنظرخود در :Correio da Cidadania, no. 217. 28/10 a 4/11 de 2000   
 
در مورد ، شهر تفکر یکتا ، میگوید :  در سال 1995 ایگناسیو رامـــــــونه     Ignacio Ramonet 

  ( روزنامه نگار سردبیر سابق  لوموند دیپلماتیک.م ) برای اولین بار در لوموند د یپلماتیک ، عنوانِ ، تفکر یکتا ( یونیک) را همچون" ترجمان ایدولوژی ای که منافع مجموعه ای ازنیروهای اقتصادی مشخصی ، بویژه سرمایه بین المللی که قصد برتری جهان شمولی را دارند ، مطرح نمود. رامونه از هژمونیزاسیونی سخن میگفت :  که حقی برای رقیب دیگر قائل نبوده ، نیرو وتفکرمقابلی را برنمی تابید . برتری طلبی ، که  با استفاده ابزاری از این ایدولوژی درپی تحمیل منافع خود ، جهت سلطه مطلقء سرمایه  مالی برجریانات  اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی دنیای جهانی شده ، بعد ازفروپاشی شوروی سابق ، بود . مدلی که با قدرت تمام از اغاز دهه 90 با حمایت ورضایت نخبگان ما به اینجا (امریکای لاتین.م) وارد شد. در این زمینه شهرها نه فقط نقشء ورودیء این تحمیل را ایفا مینمودند، بلکه خود میبایست  بصورت وسیله رقابت وانباشت ثروت در اقتصا د نوء جهانی شده عمل کنند .

    متاسفانه برای انهائی که به نقش تاثیر گذار وتغییردهنده ، نقد استاتوت موجود ، باوردارند ، اغلبء تحلیل های مربوط به مقولات شهری درمرحله جهانی شدن که تابه امروزدردسترس است ، نقش پیش گفته برای شهر را تائید نموده ودر واقع بگونه ای غیرقابل بخشش وجبران ناپذیری همراه با ( ویاگرفتار تله ایدولوؤیکی )  نئولیبرالها ، ویاان انچه  را مونه  تفکر( یونیک) اش میخواند ،  شده اند  . اما خوشبختانه در این زمینه استثناهائی هم وجود دارد  « شهرء تفکر یکتا » یکی ازاین استثناهاست  . . . ."

 

     فرانسیسکو دِ الیویرا  Francisco de Oliveira  جامعه شناس واقتصاددان معروف امریکای جنوبی ، هنگام معرفی اثر پیش گفته  ،  « شهر تفکر یونیک ، وفاق را پایمال میکند »  میگوید : " . . . پروژه شهرسازی مدرنیست امریکائی ، عملکردهای شهری را درمخرب ترین قالب ها  بکار گرفته ، با شهرهای عمودی ، درپی به حد اکثررساندن سود در فروش فضا است .

     اثری که در ان  اُتیلیا آرانتز، کارلوس واینر و ارمینیا ماریکاتو ، تاثیر برداشتهای نئولیبرالی در زندگی شهری رابه چالش گرفته وانرا مورد نقد قرارمیدهند.  اثرمذکور انتقادهای شدیدی را ، در مورد شهرسازی  در برزیل که واقعیات مشخص ( کنکرت) جامعه را انچنان که باید درنظرندا شته ، فقط  منافع  اقلیتی از شهروندان را منتفع نموده ، مطرح مینماید. برداشت هائی که برای اکثریت جامعه خصلتی تبعیض امیزویا  انچه ، ماریکاتو انرا « محرومیت  شهری»  Exclusion Urbanistica  مینامد ، داشته است. . ."      

        

1-   اُوتیلیا آرانتز :   یک استراتژی ء  مخرب Fatal !

 کرونولوژی و تلخیص از  روزا  ریبیرو    Rosa Ribeiro       

    برای تعریف وجستجوی جایگاه این الگوی  جدید - شهرسازی استراتژیک-  در تاریخ شهرسازی وبرنامه ریزی شهری ، آرانتز دوره بندی شهرسازی را از قول شهرساز ایتالیائی ژوزپه  کارلوس  ونوتی Giussepe Carlos Venuti     مطرح مینماید . آرانتز دراغاز دلایل تغییردرروند  

برنامه  ریزی شهریء ایالات متحده در دهه 70 را به تفصیل مطرح نموده ، میگوید : ونوتی این روند را نسل سوم شهرسازی دانسته  ، اضافه میکند : اما انرا نمیتوان بصورت گسست ازشهرسازی نسل دوم (عقلائی Racionalization نمودن فضا ی شهری بدون کنترل گسترش ان ) دانست . انچه اکنون تغییر یافته ، یا درواقع به ان اضافه شده ، عناصر جدیدی هستند که درقالب مدیریت بنگاه گونه شهر ، «ترغیب شهری »  که موجب ، تعریف دوباره شهرسازی وتبدیل ان به برنامه ریزی ء ایجاد تحرک ویا پذیرش شهر بمثابه ماشینی برای رشد اقتصادی شده است ، قابل تعریف اند .

    نخستین تناقضی که نویسنده به ان اشاره دارد دراین رابطه استکه درعمل ، این برنامه ریزی شهریء " نو" –  معروف به راهبردی (استراتژیک) – علاوه برتحرکء دوباره ایدولوژی مدرنیست ء طرح  ، بُعد فرهنگیء جریان ماقبل خودرا که اصولا" درتقابل با این ایدولوژی مدرنیست است ، نیز با خود همراه مینماید .  لذا ، با این مسئله مواجه میشویم :  " ایا سیاست های شهری ایکه مبنیء هویتی دارند را میتوان ، راهبرد گونه (استراتژیکال ) برنامه ریزی نمود ؟  مقولاتی همچون محاسبه (اسپونتانیتت )  ، اشتقاق یگانگی  یا اصالت ء یک انتخاب راسیونل که منجر به درنظرگرفتن ، مسائلی همجون  مخارج/ بهره وری، کیفیت/ بها وغیره  ، باشد .

      این ادغام فقط با مخدوش نمودن شمول"فرهنگ" درنسخه وتجویزهای طرح استراتژیک میسرشد . فرهنگ هنگامیکه به یک تصویر Image خلاصه وتبدیل شد . یا اینکه  بدین نحو معرفی ویا برداشت شود ، عملکردء شکل دهنده جمع را ایفا نموده وهمزمان با ان بصورت جاده صاف کن توسعهء  سیستم دادوستدیء  که مسئول عرضه همین فرهنگ (که اکنون بیک تصویر تبدیل شده ) که به بازارمحلی وبین امللی عرضه میگردد  ، در میاید .  بدین ترتیب ،  بمثابه " اتکا ولنگرهویتیء شهرسازانه جدید" در امده و تناقض دوم را بوجود میاورد .  اُ تیلیا با یا دآوری اینکه ، فرهنگ" که دردوران صنعتی شدن بصورت حوزه ء مستقل ارزشها ی ضد بازار، تجلی یافت .  اکنون بگونه بی مانندی تحت انقیاد  سیستمی که انرا بدین گونه بکارگرفته ، درامده ودرخدمت منافع ان قرارگرفته است . بلاخره وبا این وصف ، اُتیلیا همراهی افسونگرانه فرهنگ وسرمایه را   Culturalisme   Market  " فرهنگ گرائی بازار " میخواند .       

سومین تناقض برنامه ریزیء استراتژیک شهری این استکه : دولت که قبلا  "درزمینه تنظیم وکنترل  وبکارگیری فضاهای شهری، برای مقابله با سوداگری فعال بود ؛ حال بر اساس نسخه جدید ، برخلاف   

 قبل به سوی ازمیان برداشتن موانع وتشویق وتثبیت سوداگری سوق داده میشود .

     ایده اولیه برنامه ریزی استراتژیک شهری ، دردهه 70 میلادی درایالات متحده با جایگزینی  متدولوژی وروش بنگاهداری دربرنامه ریزی شهر، باهدف تبدیل شهرها به " ماشین تولید ثروت " ، امید دادن به  شهروندانی که در شرایط بحرانی بسر میبردند ، اغاز شد .  پس از مرگ  مارتین لوتر کینگ در سال 1968 شهر بالتیموربا شورشهای متعددی که ریشه درشرایط نامناسب اقتصادی ، بیکاری وسیع وخاصه تعصبات نژادی که بررنگین پوستان تحمیل میشد ، مواجه گردید . چاره ای که برای تضمین "حاکمیت پذیری" درشهر توسط مسئولین ونخبه گان بنگاهدار، اندیشیده شد " مهار " تظاهرات فرهنگی رنگین پوستان ، ازطریق "بکارگیری" ظواهر فرهنگی آنان وارتقاء ان بصورت جزئی از، هویت / تنوع نژادی ، بالتیموربود : "جایگزینی    Espetaculo Urbanoنمایشء شهری ،  بصورت شکلی ازمقاومت یا جشن انقلابی مردمی ویا همچون شکلی ازکنترل اجتماعی درامد ."  نتیجه عملیات یعنی ، مارکتینگ نهادی شده یک نمایشء کم وبیش دائمی ایکه درمجموعه احداث شده   Harborplace  هاربُورپِلِیس  ( مرکز بزرگ خرید ، نمایش ، نمایشگاه وتفریحات مختلف در شهر بالتیمور )  بر پا شد ، چنین برداشت میشد که ، گروه های نژادی با فروش فرهنگ قوم خود ، علی رقم نبود تقاضا  برای نیروی کار، میتوانند کسب در امد کنند .    

    بدین ترتیب ، یک نمونه کاملا"موفق اقدام شهری که هم زمان به دوهدف رسیده بود، حاصل شد  :  نیروی معترض جمع شهری ( بدون اینکه درعمل مشکل اجتماعیشان حل شود )  را خنثی نموده ، بالتیمور را بصورت یک شهرامریکائی که در تجارت وبنگاهداری ورونق شهرموفق عمل نموده است است معرفی نمود !

      در اواسط دهه 70 نوعی برنامه ریزی  که نخست  Harvey Moloth انرا حمایت نمود وسپس توسط Peter Hall توسعه یافت ، درپی" تاکید براین باوربود که فرهنگ میتواند ، یک عنصر وداده ضروری برای ائتلاف طبقات اجتماعی ، منافع درگیر درجامعه ومسئول ماشین شهری رشد " : منشاء " غرورمدنی " ویا "وطن پرستی توده ها " وسرمشقء برنامه ریزی استراتژیک ، باشد.

      بنابراین ،  در چنین وضعیتی ، دردفاع ازحفظ واشاعه "فرهنگ شهروندی"  انواع اقداماتی که خصلت نخبه گرا دارند ، مقبول خواهد بود .  از نظر نویسنده انچه را میتوان هدف  واقعی برنامه ریزی استراتژیک به حساب اورد ، علی رقم طرح عناوین ظاهرسازانه ای که به این اهداف اطلاق میشود ، نظیر : حیات دوباره دادن ، احیای ارزش ها ، بازیافت ، بازسازی بخشهای فرسوده ، نوسازی ، ارتقاء کیفی وغیره ، درواقع هدف : طبقه متوسط سازی ورواج ارزش های طبقاتی ان است . علاه بران لازم است در نظرداشته باشیم که واژه استراتزیک منشاء نظامی داشته وازان حوزه اقتباس شده است. دراینصورت ،  مفهوم اولیه اش که ضرورت جدال بین متخاصمین است را همواره همراه دارد . 

        بنا براین دراین استراتژی ، یعنی فتح دوباره مرکز شهرتوسط نخبگان ، مشخص خواهد شد در طرف مقابل این تخاصم ، درمبارزه اجتماعی کنونی ، چه کسانی قرار دارند : 

          در این کارزار شهری ،  درطرف مقابل این تخاصم کارگران مستاصل ومحروم ،

          مهاجرین خانه بدوش وغیره قرار دارند . یعنی درنهایت همه ء طبقات اجتماعیء خطرناکی

          که بتوانند خواب فاتحین دیروز را آشفته نمایند . (....)  هنگامی که فرهنگ بصورت

          کالای اصلی ، دادوستد شهرهائی که درراه دگرگونی ساختار اجتماعی اند ، در آید : بیش

          ازپیش محرزخواهد شد که فرهنگ یکی ازابزارهای توانمندء کنترل شهری،  برای دگرگونی

         های ساختاری  ، که جهت تحقق وتحکیم سلطه جهانی ضروری است ،  خواهد بود .

       اوتیلیا ، باردیگربراصل مطلب  تاکید دارد  :  غرض "دو وضعیت فرهنگی است " : یعنی بحث استراتژیک فرهنگ مقاومت ، در مقابل(  استا توت  موجود وخردگرائی  مدرنیست )  " فرهنگی کردن بازار ، "  همانطورکه در برداشتء دانیل بل  Daniel Bell  در" تناقضات فرهنگی سرمایه داری " در 1976  به علائمی که ، امکان رسیدن به وضعیتی که شهرها دراثربحران ناشی ازشوک میان فرهنگ (مقاومت) ونظام ماتریالیست - کاپیتالیست ، دران سالها غیرقابل اداره شوند ، نیز اشاره شده بود .

       درک اینکه بحران سرمایه داری طنین فرهنگی هم دارد ، باعث تطبیق زیرکانه درعملکردهای نظام شد:  " فرهنگ متخاصم " میبایست در نظام ارزشهای دادوستدی بازارمستحیل شده  ، همچنین مدعیان و مشوقان " طبقه – تهدید " هم بواسطه های فرهنگی مبدل شوند . بنابراین ، حاصل کار دگردیسی Metamorfose  استراتژیک جامعه مزدبر (حقوق بگیر) به جامعه فرهنگی بود : در نتیجه پست ماتریالیسمء  دارای مطالبات دراواخر دهه 60 به همکار سرمایه داری که اکنون فرهنگ گرا  Culturalista   شده ، بدل گردید.  

   اکنون معماران وهنرمندان  بزرگ که گوئی نمیتوانستند ، فرصت فرهنگ تکریم وخضوع درمقابل طبقه مسلط را ازدست بدهند ، همچون طراحان مشاوران وبرپا کنند گان اثارعظیم این تحکیم قدرت  ، اکنون  صحنه ارائی شهر نمایش   Cidade Espetaculo را بعهده گرفته اند . اُوتیلیا دراین رابطه به نمونه هائی اشاره دارد.  از پاریس گذشته انرا(جایگزینی دولت – سوسیال  به دولت – اینترپرایز کولتورال ) مینامد ؛  بارسلون ( ایده های طرح راهبردی  ، پلان استراتژیک ، بهره گیری از فرصت ها ئی همچون یک رویداد جهانی  ، المپیک 92 ، موجب پیشرفت تبلیغاتی در شهرها شد )  ؛ بیل بائو ( هرچند پارادوکس : هویت  ضروری برای توفیق شهر، در ماورای سرزمین تجلی یافت .  یک امریکائی طرح موزه  Geery سمبل موجودیت جدید کشور باسک را ارائه داد ؛ لیسبون ( رویداد و بازهم رویداد در پایتخت     " همیشه نا موفق " اروپا درنیل به خود باوری خلاق  : گوئی همه چیزبرای تائید ان است که ، پرتقال بلاخره پرتقال است ) ؛ وبلاخره برلین (پایتخت توانای اروپائی ، که اکنون انتگره شده  ، شهر با یک درهم برهمی  ارشیتکتورال ء بی مانندی در حال بازسازی است .) 

      اوتیلیا ، نوشته اش را با این هشدار پایان میدهد که، ازنظر یک کشور توسعه نیافته ، ما با اعمال سیاست وراه کارهای برنامه ریزی استراتژیک شهری، با مشکلات بمراتب بیشتری مواجه خواهیم شد : بگونه ای که ، با اعمال چنین سیاست هائی توسعه نیافتگی مان راتشدید نموده وانرا بسط خواهیم داد . یا اینکه با مدرنیزاسیونی بدون توسعه ویا بدون  هموژنیزاسیون ا جتماعی مواجه خواهیم شد .

  ادامه در بخش چهارم              اذر    1388          مهدی کاظمی بیدهندی