بازهم ، انتقال پایتخت .

        بحث انتقال پایتخت باردیگرمطرح شده ، مجمع تشخیص مصلحت هم انرا تصویب نموده ،که باید پرسید : چه تشخیصی ؟ وچه مصلحتی ؟ چون تشخیص این مجمع تااینجا عملا"بلامرجع است . یعنی مبتنی بر شناسائی همه جانبهء مسئله نبوده ، بنا براین ، مجمع برپایه کدام تحقیق ومطالعه ایکه در سطح افکار عمومی وسیعا" مطرح  ، یااینکه قبل از هرچیز ، بازهم درسطح افکار عمومی بگونه ای اصولی ومستدل « طرح مسئله » شده باشد ، مردم را دورزده اینگونه ، مصلحت را انتقال پایتخت دانسته !؟ برچه پایه و کدام  منطق واستدلالی ؟  که جمع با اگاهی کامل وواقع گرایانه ونه جوسازی  با ان موافق باشد . (چون در شرایط کنونی متاسفانه ، برداشت اکثر شهروندان دررابطه با علل مشکلات ، همین تبین هائی  استکه به غلط اشاعه یافته اند . جمعیت بیش از حد ، مهاجرتهای بی رویه  و. . . .

    اگاهی « واقع گرایانه »ازاین جهت ضروری است :  چون مسائل شهری مسائل پیچیده وواقعا" چند بُعدی اند. راهنمای جامعه دراین زمینه – البته درزمینه های دیگرهم - علی القاعده مسئولین ، دست اندرکاران ، پژوهشگران ، حتی گروههای سیاسی وبلاخره ازهمه مهم ترمراکزدانشگاهی که بامقوله شهرومشکلات کلان شهری سرکاردارند ، میباشند . بدین صورت که : این نهاد ها ومراکز باید به شکل گیری خواسته ها ومطالبات واقعی مردم دراین زمینه بگونه ای ، مستدل و مشخص ومسئولانه ، یاری رسانند . یعنی مردم نظر میدهند ، ولی در مقولات پیچیده ای همچون مشکلات کلانشهری ، نخبگان وصاحب نظران میبایست ،مسئولانه و متعهدانه  مسائل پیش رو در این زمینه  را وسیعا" تحلیل نمایند ، تاجمع  امکان اظهار نظر صحیح وسازنده را داشته باشد . حال درشرایط کنونی ، ایا طرف های فوق الذکراقدام قابل ذکری انجام داده اند؟ ویا قدم قابل ملاحظه ای دراین راستا برداشته اند ؟ مراکز دانشگاهی ماتاکنون پژوهش ها وتحقیقات روشنگرانه ای ، جهت راهنمائی جمع  در زمینه علل بوجود امدن مشکلات بخش شهری کشورو طرح مطالبات مردم در این زمینه ها ، بویژه  انچه به پایتخت مربوط میشود را ، داشته اند ؟  واقعا"خیر و یا  نه چندان !

    بنابراین ، جای تعجب نیست که ، درچنین جوی برداشت های مخدوش وسطحی نگر رواج یابد .  وپیشنهادهائی مطرح شود که سالهاست ، حتی درسطح کشورهای درحال توسعه هم ، دیگر انرا جدی نمیگیرند. بنابراین ، باتوجه به وضع موجود- گسترش وسیع مشکلات پایتخت - باید اذعان نمود  : از اینکه بسیاری ازهموطنان دلسوز وعلاقه مند دررابطه با مسئله ء مهمی ، چون سرنوشت تهران اظهار نظر میکنند ، موجب خوشحالی ، مسرت وذوق بسیار است .  امادر مقابل هنگامی که مشاهده میشود ، بسیاری ازاین علاقه مندان ، دست اندرکاران ، مسئولین وغیره تا حد زیادی بدون مطالعه و با سطحی نگری به اظهار نظر میپردازند ، مسرت وذوق پیش گفته تبدیل به تاسف ونگرانی  میگردد.  

      اظهارنظرهای بدون مطالعه وبی توجه به همهء جوانب این مسئله ، نتیجه اش این شده که افکارعمومی هم مملو ازاین برداشت های مخدوش شود . بقسمی که اگر، درشرایط کنونی پیش از یک دوره ء اطلاع رسانی وطرح اصولی ووسیع علل شکل گیری معضلات تهران برای افکارعمومی ، یعنی به بحث گزاردن وسیع ان ، اگر در یک همه پرسی از مردم تقاضا شود نسبت به انتقال پایتخت اظهار نظر کنند ، به احتمال قریب به یقین اکثریت موافق با انتقال خواهند بود! چرا ؟   چون ، مردم ازمشکلات ومعضلات حل نشده تهران به ستوه امده اند ، وخواستار اقدامات عاجل وسریع اند .  اما انچه تاکنون دراین رابطه شنیده اند، بجای علت یابی صادقانه واگاهانه ، با بحث ها واظهار نظرهای بعضا" به اصطلاح  کارشناسانه ، علت این مشکلات را به تمرکز بیش ازحد ، مهاجرت  وبهانه های دیگری نظیر ان حواله داده اند .  بنابراین ،  درعمل عمدا" یا سهوا"مانع برملاشدن علل اصلی این وضعیت که درواقع،«عدم توسعه»،ناکارامدی وقصوردرقصوردستگاه اجرائی و بلاخره « عدم  امکان مشارکت مردم»  در تصمیم گیری ها است ، شده اند . یعنی درعمل  بیش از شصت هفتاد سال است  واقعیت به مردم وارونه جلوه  داده  شده است .

 

  برخی استدلال ها و باور پیشنهاد دهندگان .

 هنگامیکه به اظهارنظرهائی که مطرح میشود توجه نمائیم ، گروهی معتقدند : برخی کشورها ازان جمله  کشورها ی توسعه نیافته که پایتخت انها دچار مشکلاتی چون تمرکز بیش از حد وغیره شده ، پایتخت شان  رابه مکان دیگری انتقال داده اند وازاین کارنتیجه هم گرفته اند !؟ این طرز فکربارها حتی توسط مسئولین تکرار شده است . انهائی که مسئله را اینگونه مطرح مینمایند ، درواقع با بی اطلاعی قریب به محض از کشورهای دیگر ، از چنین تجربیات واهی سخن میگویند . تا کنون دراین کره خاکی پایتختی ، بعلت مشکلات مشخصی که از ان سخن میگوئیم  ، یعنی تمرکز وخاصه مشکلات کلان شهری معاصرکشورهای توسعه نیافته که عمدتا" مربوط به دهه های اخیر است ، انتقال داده  نشده است . در جهان در حال توسعه  تقریبا" همهء کلان شهرها مسائل ومعضلات مشابه دارند ، که ا نهم ناشی ازتوسعه نیافتگی ، ضعف وکاستی های وسیع ساختاری درانهاست . برخی از این کلان شهرهاعبارتند از: درامریکای لاتین-    شهرمکزیکو که محدوده کلانشهری ان دارای بیش 30 ملیون نفرجمعیت است ، سائوپائولو قریب به 28 ملیون ، بوئنوس ایرس درهمین حدودوعلاوه بران کلانشهرهای پرمسئله دیگری مانند : ریودو ژانیرودر برزیل ، بوگوتا درکلمبیا ، لیما در پرووکاراکاس درونزوئلا.درافریقا – قاهره ولاگوس درنیجریه ودراسیا - مانیل ، جاکارتا ، شانگهای پکن وچند  کلان شهر دیگرء چین . بمبئی ، کلکته وبازهم شهرهای دیگری درهند ، بانکوک در تایلند ، داکا در بنگال ، کراچی وراولپندی درپاکستان وتهران واستانبول عمده  کلان شهرهای جهان درحال توسعه اند که همگی با مشکلات کم وبیش مشابه ای مواجه اند. به استثنای چین وهند وبرخی ازکشورهای  توسعه نیافته پرجمعیت دراسیا نظیربنگال اغلب کلان شهرهای نامبرده بین20 تا30 درصد جمعیت کشورهایشان را در محدوده کلان شهری پایتخت خود جای داده اند . وضع همه انها  کم وبیش باهم مشابه است . همه انها  حدود 20 تا40 درصد از جمعیت شان حاشیه نشین هستند ، اغلب انها با انواع الودگی های شدیدء زیست محیطی مواجه اند ، همگی با مشکلات حاد دیگری نظیر : حمل ونقل وترافیک شهری ، امنیت اجتماعی ، بیکاری وسیع بصورت اشتغال کاذب و بیکاری پنهان وغیره مواجه اند . در برخی ازاین پایتخت ها هم سابق براین ، برخی پیشنهاد انتقال شهر رامیدادند ، ولی امروزه در هیچکدام از این شهرها کسی چنین پیشنهادها ی بی پایه ای را جدی نمیگیرد !

      بعنوان نمونه ای بسیار نزدیک به ما : در کشورمصرازاوایل دوره رئیس جمهوری سادات تصمیم به انتقال قاهره را گرفتند . قاهره ایکه بیش نیمی ازجمعیت 16 ملیونی محدوده کلان شهری اش محل سکونتشا ن غیر مجاز است . قاهره ایکه بیش یک ملیون نفردرگورستان شهر زندگی میکنند ، قاهرهء متمرکز وبا معضلات بیشمار دیگر ( رجوع شود به مقاله بحران مسکن در قاهره نوشته گونتر مایر وهمچنین مقالات " (1و2) شهرهای جدید مشکل گشا ویا اتلاف امکانات ؟  همین سایت )

      در مصر ، درحد وسط میان قاهره واسکندریه بفاصلهء صد کیلومتری ازقاهره کنونی شهر جدیدی بنام مدینه السادات که میبایست پایتخت اداری سیاسی کشور باشد ، با استقراض وام های مختلف وبکمک وطراحی مهندسین مشاورامریکائی ، ساخته  شد . توجه بفرمائید پایتخت جدید مصر را ، حتی ساخته اند!!  یعنی مسئله نیشابور باشد یا سمنان ، اینجا باشد یا انجا را ، پشت سر گزارده اند . تا انجا پیش رفتند که در سال 2007 دستورانتقال اموراداری وسیاسی کشور به این شهرجدید ، درمجلس مصر تصویب واماده ابلاغ شد. ابلاغیه فقط امضای رئیس جمهور را لازم داشت . ولی در اخرین روزهاِی موعد ابلاغیه ،  رئیس جمهور مصر انرا غیرعملی و غیرمنطقی ومسئله ساز دانسته کلیه مصوبه های انتقال را، باوجود شهر ساخته شده ، لغوکرد !  چرا ؟ خوب ازمصریان وازاقای مبارک جویا شوید !  شهر مدینه السادات که برای 500 هزار نفر ساخته شده اکنون با انواع یارانه ها ، تشویق ها وترفند ها پس از سی سال کمی بیش از 100 هزار نفر ساکن دارد ، دقیقا" شبیه به شهرهای جدیدء روی دست مانده خودمان ! مگر ساختن شهرهای جدیدء خارج ازتهران ، باهمه امتیازات وترفندهای مختلف ، باعث انتقال وسیع جمعیت از تهران به این شهرهای جدید شد ؟

      بنابراین ، باکمی توجه واشنائی مستند باتجربیات دیگران در خواهیم یافت انتقال پایتخت انهم برای رهائی از فزونی جمعیت ، معضلات وتمرکز زیاد در هیچکدام از کشورهائی که بااین مسئله مواجه بوده وهستند ، مطرح نبوده وانهائی که مانند مصریان ساده انگارانه ، امکا نا ت زیادی را با استقراض دراین راه هدر دادند اکنون به اشتباه خود پی برده و متوجه شدند اینکار چاره ازمیان برداشتن مشکلات نیست ! انوقت ما با وجود این تجربیات نا موفق ، انهم در منطقه خودمان - در مصر-  در پی چنین پیشنهادها ی واهی ومنسوخ شده هستیم !

      تغییر پایتخت  دربرخی کشورهای عمدتا" درحال توسعه  که اغلب درنیمه اول ویا اوایل نیمه دوم قرن گذشته انجام شدند (البته به استثنای قزاقستان که تغییر پایتخت اش در سالهای اخیر انجام شد ) ، همگی بدون استثنا بدلایل امنیتی ومرکزیت دادن پایتخت نسبت به کل قلمروملی این کشورها بود .  کافی است به موقعیت مکانی پایتخت های قدیم این کشورها دررابطه با موقعیت استقرارشان درقلمروملی این کشورها توجه نمائیم . ترکیه ، استرالیا ، کانادا ، برزیل ، قزاقستان وغیره   (رج  شود به : انتقال پایتخت ویا جستجوی راه حل . درهمین سایت )  حتی دراین کشورها هم با انتقال پایتخت انچنان که میپنداشتند ، انتظارات براوره نشد . هرچند که در هیچکدام از این کشورها ، انتقال پایتخت بعلت مشکلات اخیرکلان شهرهای کشورهای درحال توسعه نبود . ازاین گذشته ، جالب اینجاست که : در پایتخت های جدیدء کشورهای درحال توسعه ای که انتقال پایتخت در انها انجام شده ، مشکلات کلان شهری  کمتر از پایتخت های سابق نیست . فرضا درصد  کُجه  کُندو نشینان (خانه هائی که شبانه شاخته میشود ) آنکارا نسبت به کل جمعیت شهرهم اکنون بیش ازهمین در صد در استامبول است .  ویااینکه درصد الونک نشین های شهربرازیلیا با درصد الونک نشین های ریودوژانیرو وسائوپائولو واقعا"دیگرقابل مقایسه هم نیست !؟

    دراکثرجوامع درحال توسعه مسئولین سالهاست در یافته اند که راه حل معضلات کلانشهری شان انتقال ، وپیشنهادهای انحرافی ازاین قبیل نیست . اغلب سالهاست به این درک ونتیجه گیری رسیده اند که:   انتقال یعنی ، جابجائی « مشکلی» که  هنوزحل نشده ، به مکان دیگر ، انهم بعلاوه مشکلات گسترده ء دیگری که درپی خواهد امد .

     امروزه همه میدانند : درتوسعه نیافتگی باوضعیتی مواجه ایم که مشکلات پیش رو هنوز برطرف نشده ، مشکلات دیگری از راه میرسند !   بنابراین وضع موجودی که جامعه شهری باان مواجه است را باید تغییرداد . نه «مکان» آنرا  !  باید قبل از اینکه مشکلات جدید ازراه برسند مشکلات پیش رو از میان برداشته شده باشند !؟

     میبایست ، از ظاهرمسئله فراتر رفته ،  دریافت که برای رفع مشکلات پیش رو باید راه حلء واقع گرا مشخص واساسی داشت . جابجائی جزفرافکنی وتشدید گستردهء مشکلات پیش روحاصل دیگری ندارد . شایدپیشنهاد دهندگان انتقال پایتخت این مسئله بسیارساده را که اقای مبارک هم بلاخره متوجه شد ! هنوزدرنیافته اند ؟ ویااینکه هدف دیگری دارند ؟!  

     مسئلهء بسیار قابل اهمیت دیگر که همواره مطرح میگردد : امکان وقوع زمین لرزه در تهران است . در رابطه با این مسئله بسیار مهم وحیاتی اشاره به چند نکته ضروری است : نخست اینکه درشرایط کنونی انهائی که پیشنهادهرچند مسئله ساز ونابجای انتقال پایتخت را میدهند . خدا وکیلی،  پیشنهادشان بعلت امکان زمین لرزه در تهران نبوده ! لطفا"، صادقانه بامسئله روبروشویم . واقعیت این استکه : انها – مسئولین امور- در تهران با مشکلات زیادی مواجه اند و در پاسخگوئی به مطالبات مردم ورفع این مشکلات درمانده ، وکاملا"کم اورده اند . ایا واقعیت غیراز این است ؟ بنابراین، دریافته اند راه ساده رهائی ازشراین بن بست ، فعلا" میتواند ، انتقال پایتخت  باشد ! خوب بعد چه خواهد شد ؟ میتوان گفت  : بعد خدابزرگ است . بلی خدا بزرگ است . اما باوجود بزرگی وبسیار بزرگی خداوند اینگونه پیشنهادها ، از چاله به چاه  افتادن است ! گذشته ازان اگر بادقت بیشتری به اظهار نظرهای مسئولین شهرداری تهران و یاانهائی مستقیما" با معضلات پیش روی تهران مواجه اند ، توجه نمائیم ، درمیابیم که ، انها هم مسئله انتقال راغیرعملی ونا بجا دانسته ، بتدریج معتقد به توسعه وتجهیز همه جانبه تهران میشوند. دوم - بناهای تهران  هم اکنون اکثرا" در مقابل زمین لرزه مقاوم نیستند  ، درمکان دیگر هم نمیتوان مقاوم سازی در مقابل زمین  لرزه را منتفی دانست . پس انچه واقعا"دراولویت قرارمیگیرد مقاوم سازی است . چون درمکان فرضی دیگرهم باید مقاوم ساخت .  سوم - در جهان مناطق شهری ویاکلانشهرهای دیگری وجود دارند که با خطر زمین لرزه  مواجه اند . از انجمله : منطقه شهری لس انجلس و سانفرانسیسکو در غرب امریکا یا کلان شهرتوکیوبا بیش از 35 ملیون جمعیت ، انهم با سابقه زمین لرزه بسیار شدید در 1923 که بیش   150000 تلفات داشت .   در این دوکشور، هم امکانات ساختن شهرجدید بمراتب بیش از کشور ماست ، هم بسازبفروش های سازمان یافته و"حباب سازشان " قدر تر و بسیار سرمایه دار ومجهز تر از ماهستند ،  وواقعا" از چنین فرصتی باشادی زیادی استقبال خواهند کرد . اما با وجود همه اینها  هیچکدام از این  کلان شهرها  ، انتقال وجابجائی شهر را پی نگرفتند . بلکه راه منطقی را در مقاوم سازی یافتند .

 

       انتقال پایتخت تشدید مشکلات

      اما چرا انتقال پایتخت  ، مسئله ساز وبزعم ما  در تقابل کامل با روند توسعه ودر نتیجه منافع اکثریت جامعه است ؟ همانگونه که در بخشهای دیگر این سایت مسائل تهران وبطور کلی بخش شهری را ازجوانب مختلف مورد توجه قرارداده ایم . بخش شهری جامعه ما درشرایط کنونی درمرحله گذارو یا : تداوم شهرنشینی تا تثبیت فضائی استقرارها واکولوژی کار ،  صنعتی شدن وگذاراز توسعه نیافتگی  ، مرحله بسیار ویژه ای را میگذراند . بنابراین درچنین شرایطی تهران وسرنوشت ان را نمیتون جدا ازبخش شهریء کشور دانست . تهران در واقع نیروی محرکه ء کلیه روندهای در جریان در بخش شهریء در حال تکوینء کشوراست .

 

      سیستم وشیکه شهرهای ضعیف وتوسعه نیافته .

     اما این روند ها یعنی روند شهرنشینی ، صنعتی شدن وتوسعه یافتن  که همگی در جامعه ما مراحل تکوین ساختاری ویا ساختارگیری خودرا میگذرانند - انهم با کُندی ، درهم برهمی وندانم کاریء غیر قابل تصور- نحوه استقرار فضائیشان ازجهات کیفی وکمی در گستره روابط وتاثیر متقابل شبکه فضائی وسیستم شهرها  تحقق مییابند .

     بعلت بقای ویژگیهای ساختاری وضعیت توسعه نیافته ما ، تاثیر ویا ارتباط متقابل سیستم شهرها وشبکه فیزیکی فضائی ان بگونه ایست که استقرارها گرایش شدید به استقرار متمرکز (رج . به ، تمرکز راهکارهای تعدیل وکاهش ان . همین سایت )  داشته وبا پدیده تمرکز دراستقرارشان و یا  با تمرکز فضائی ، مواجه اند . این پدیده چون « ذاتی » این مرحله ازتوسعهء ماست ، را نمیتوان از ُطرق سلبی ودستوری،   وبابرنامه ریزی های" تخصیصی " که در کشور انجام شده ومیشود، بدلخواه سمت وسوی دیگری داد .  بهمین خاطراست که : درچنین شرایطی طرحهای امایش سرزمین ء « متعارف» را ناکارامد ومزید بر علت میدانیم . ( عدم توجه به این پدیده - ویژگیهای ساختاری این مرحله ازتوسعه - یکی ازعلت های مهم ناکامی برنامه های توسعه ماست . چون بی توجه ای به انها همواره اهداف برنامه های توسعه را در تقابل با روند های در جریان قرار داده است. )  بنابر این  ، اگربا توسعه روز افزون ، مطلوب ومداوم مواجه بودیم ، به تدریج ومتناسب با توسعهء فرضی که حاصل میشد ، پدیده تمرکزهم رفته رفته تعدیل یافته استقرارهای فضائی به استقرار های غیرمتمرکزتر گرایش پیدا میکردند .  چنین وضعیت فرضی ای  ، طبیعی استکه که بصورت ایجابی وگرایشی که حاصل تاثیر متقابل سیستم شهرهای کشور برشبکه فضائی ان بود ، تحقق میافت  . چگونگی نتیجه تاثیر متقابل مذکور بستگی به میزان توسعه واقعی در کشوردارد . اگر توسعه واقعا" تحقق یابد ، دراین صورت حاصل طبیعی ان تعدیل مشکلات مورد بحث ازجمله تمرکز خواهد بود. اما اگر در واقع توسعه ای درکار نبوده ویااینکه تحقق اش بسیار محدود باشد ، که عملا" اینگونه بنظر میرسد . درانصورت اقدام به جابجائی ، که در واقع بصورت ایجاداختلال درنقش تهران بعنوان نیروی محرکه تحولات در سیستم وشبکه شهرهای کشور عمل میکند ، همین توسعه محدود راهم خنثی نموده وبر مشکلات جاری بشدت خواهد افزود .

       برای روشن شدن بهترمسئلهء تمرکزاگرفقط یکی ازموارد موثر دراین پدیده را ، فرضا"  : تحولات دهه ها اخیردرساختاراشتغال و سازمان یابی کاررامورد توجه قراردهیم ، میبینیم : بدلایل کاملا" مشخص  دراثرتحولات جاری در ساختار اشتغال وسازمانیابی تولید وکار، ازانجمله  بعنوان مثال : افزایش وسیع تولید کارگاهی نسبت به تولید سازمان یافته تر .افت تعداد کار گران درکل نیروی کاراز 40 درصد سابق به 25 درصد کنونی ( رج  شود به کار وطبقه درایران .نعمانی- بهداد) افزایش درصد بیکاری پنهان ، اشتغال کاذب وخودگردان درکل نیروی کار، وویژگیهای دیگر ان ، بوضوح در میابیم : در شرایط کنونی،  روند تمرکزو یااستقرار متمرکز در فضا ، بجای تعدیل درحال تشدید شدن است . همین یک شاخص نشان میدهد برخلاف انچه میپنداریم همانند قبل از انقلاب ، توسعه انچنان که باید تحقق نیافته ، وما کما کان توسعه را با سازندگی  (باجرادر اوردن پروژه های عمدتا" فیزیکی  ) وازجهت دیگر رشد اقتصادی انهم در اثر افزایش در امد نفت ! ، یکی میگیریم .

 

   نقش کلان شهر تهران بعنوان نیروی محرکه عمدهء یگانه کننده (انتگراتیو) سیستم شهرهای کشور

 باردیگر باید این موضوع مهم را یاد اورشد . که هدف جستجوی راهکارهائی استکه  بتوان به کمک انها توسعه راتحقق بجشید . بنابراین قبل از هرچیز هدف توسعه راباید پاسخگوئی به مطالبات مردم ودر نتیجه ازمیان برداشتن معضلات وکاستی های وضع موجود  بدانیم . بنابراین ،همه چیزبستگی دارد به اینکه  چه راه حلهائی را پیشنهاد کنیم که وضع موجود مان را در جهت وضع موعود توسعه یافته تر مرحله به مرحله هدایت نماید .

     اکنون اگرباکمی تامل به بعد فضائی توسعه ودر واقع توسعه ایکه در کشور ما باهمهء محدود کننده های ان قابل تحقق است ، یا اینکه به واقع امکان تحقق دارد ، توجه نمائیم . میبینیم : توسعه درجریان باهر تعبیر وهر تحلیلی که ، ویژگیهای ساختاری ومشروط کننده های ان را در ابعاد مختلف اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی وفیزیکی فضائی اکولوژیکی ، درنظربگیرد، وبرداشت ها یمان مبتنی برتحلیلی ساختاری تاریخی و سنتتیک از وضع موجود باشد . دراین صورت بوضوح مشاهده خواهد شد که ، کلان شهرها یا قطبهای اصلی منطقه ای  وتهران بعنوان قطب ملی  ، در این توسعه نقش یکتا واساسی دارند .

   اکنون باتوجه به واقعیت محرز فوق ، پاسخ  ویا مشی قابل دفاع دراین زمینه  را میتوان دردو پرسش پی درپی جستجونمود .

      نخست اینکه : درقالب برنامه ریزی فضائی و یاسازمان یابی فضا ، چه تعریف  قابل پذیرشی از نقش مورد بحث میتوان ارائه داد ؟

   دوم اینکه بفرض ارائه تعریف مذکور ، کلان شهرهای ما در شرایط کنونی  تا چه حد قابلیت ایفای چنین نقشی رادارا میباشند ؟

      درمورد نخست شناسائی ء نقش کلانشهرها درروند توسعه جاری  ، در واقع نقشی که باروندهای در جریان بجای تقابل در تعامل باشد . نه نقشی که همواره قصد داریم بگونه ای دستوری وبخیال خود از طریق به "اصطلاح اهداف از پیش تعیین شده !" برای انها تعیین کنیم ،  مشخصا" تابع نیازهای ساختاری این مرحله از روند توسعه پراُفت وخیز مان خواهد بود . چگونگی وضرورت چنین نقشی را در واقع امکانات واحوال روند توسعه جاری تعیین خواهد نمود، نه این یا ان  شورا ، ارگان وغیره . همانند اهدافی که هم اکنون درسند چشم انداز بیست ساله تعیین شده  ، که بواقع  جز مشتی توهمات چیز دیگری نیست ، و راه بجائی نخواهد برد .

    بنابراین باتوجه به روند توسعه در جریان و کنکاش در چگونگی روابط متقابل میان سیستم در حال تکوین شهرها- انهم با کندی وموانع بسیار- با شبکه شهرهای کشور- که شبکه ایست عقب مانده وباکاستی های بسیار –  در خواهیم یافت که اولا" امکانات ونیروی محرکه لازم جهت تحقق توسعه عمدتا" سمت وسویشان  به سوی استقرار، تداوم فعالیت در کلان شهرهاست . بنابر این نقش اساسی ومهمی که در شرایط موجود ، تکرار میکنم ، در شرایط موجود ، باهمه امکانات وکاستی هایش پیش میاورد ونه توهمات بی پایانی که دست اندر کاران ومسئولین ما مرتبا"مطرح مینمایند ، عمدتا" یگانه کردن ( انتگراسیون )  نقاط شهری ء قلمرومنطقه ای این کلان شهرها خواهد بود  . بدون چنین انتگراسیونی  که میبایست بکمک پویائی ونیروی محرکه کلان شهر ها خاصه کلان شهر تهران بوقوع بپیوندد ، تحقق توسعه  در کشورسرابی بیش نخواهد بود .

    دوم اینکه بفرض نقشی که در این مرحله میباید برای کلان شهرهایمان قائل باشیم .  قابلیت کلان شهرهای ما برای ایفای نقش کلان  شهری درقلمرو منطقه ای شان ، از جهات اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی-نهادی ، بگونه اسف باری ضعیف وعقب مانده است . واقعیت این استکه کلان شهرهای ما از ان جمله تهران ، حتی درمقایسه با کلان شهرهای جهان درحال توسعه عقب مانده ودچار کاستی های بسیا رند .  کافی است امکانات کلان شهری ( متروپلیتان ) یک یک انها را در نظر بگیریم وبا کلان شهرهای کشورهای در حال توسعه مقایسه کنیم تا اسف باری وضعیتشان بهتر هویدا شود . ماشهرهای بابیش از یک میلیون جمعیت داریم ، درمقایسه باشهرهای کشورهای توسعه یافته گاه امکانات ساختاری وسهولت های شهری شان از شهر های 40 تا 50 هزار نفری هم کمتر است  . این وضع واقعا" نگران کننده است . چون ادامه این وضع  به تمرکز پیش رو هر زمان شتاب بیشتری  خواهد داد . حال توجه نمائید با وجود چنین وضعی وضعف شدید  استاتوت متروپلیتان کلان شهرهایء ما ، با تعجب بسیار در عوض تمرکز همه جانبه دستگاه اجرائی وبرنامه ریزی فضائی روی توسعه وبسط کلان شهرها درمنطقه متروپلیتان شان ، با پیشنهاد انتقال پایتخت و اجرای طرح شهری به اصطلاح هم جامع وهم راهبردی تهران ، مواجه ایم .؟ !

    مهدی کاظمی بیدهندی   بهمن     1388