ضرورت تدوین : استراتژی هدایت توسعه دربخش شهری – 5

   

 

 

       عناصروملاحظات نظری در تدوین راهبرد هدایت توسعه بخش شهری

        با درنظرداشتن ولحاظ کلیه جوانبی که دررابطه با وضعیت کنونی بخش شهری کشورمطرح گردید   اکنون میباید دورنمای تغییروتحولات اینده بخش شهری ، ویا سیستم وشبکه شهرهای کشور، را مورد بررسی وتامل قرارداد . غرض ازاین بررسی بیش ازهرچیزازمون براورده شدن انتظارات وامکان تحقق انتظارات ما ازنحوه تحولات بخش شهری کشوراست .

       قبل ازهرچیزباید توجه داشت : تغییروتحولاتی که عمدتا"طی سده اخیرخورشیدی دربخش شهری کشور بوقوع پیوست درافکارعمومی برداشتی را شکل داد که ، این تغییروتحولات را کلا" "نا خواسته" و "بی رویه" و"غیرمطلوب " میداند . اکنون اگروضعیتی پیش امده ، بیرویه ونامطلوب باشد ، دراینصورت چه وضعیتی را میتوان مطلوب ومقبول دانست ؟ شناسائی وتعریف وضع مطلوبی که درشرایط کنونی مورد پذیرش افکارعمومی ، خاصه کارشناسان ودست اندرکاران باشد ، چندان اسان نیست . اما میتوان کم و بیش انتظارویا وضعیتی که برداشتهای مختلف تحقق انرا مطلوب می انگارند ، بصورت وضعیت های فرضی مختلف ، تصورنموده ، سپس امکان تحقق ومیزان واقع گرائی انرا با توجه به واقعیات موجودمورد بررسی قرارداد . نخستین وضعیت ویا سناریوایکه میتوان گفت ، تقریبا" همگان انراتائید مینمایند ، نوعی برگشت به حالت فرضا"متعادل ! کم مسئله وتوزیع شده ترویا شبیه انچه سابقا"وجود داشت ، میباشد . یا اینکه برای بسیاری مطلوب این استکه علی القاعده روستاها وشهرها هماهنگ با یکدیگرتوسعه میافتند. ازفروپاشی و درهم ریختن ها ویا انچنان که معروف است ، تخلیه روستاها وبه اصطلاح باد کردگی شهری یا شهرها خبری نبود . بنظرمیرسد این دیگاه "مطلوب بودن" راچنان میداند که ، روستائیان درروستا های خود بمانند ، درعوض کمبودهای رفاهی وشغلی انها برطرف شود. تا اینکه انها نیازی به ترک روستا ها نداشته باشند. یاچنانکه معروف است با "هجوم" ! به شهرمواجه نشویم . اکنون باکمی تامل وتوجه به جوانب وویژگیهائی که تا کنون کم وبیش مطرح گردید ، میتوان گفت : چنین انتظاری با واقعیت ودرواقع با انچه واقعا" قابل تحقق  بوده ، بیگانه است . چون چنین انتظاری این واقعیت را ، که جا بجائی جمعیت ازروستا به شهردر روند توسعهء هرجامعه ای ، هم اجتناب ناپذیربوده وهم جزء لاینفک روند توسعه است ، بکلی نادیده می گیرد  .

     درمقابلء انتظارویا باورفوق با برداشت دیگری مواجه میشویم ، برداشتی که اکثرا"کارشناسان وبرنامه  ریزان وسایردست اندرکاران دراین زمینه به ان باوردارند. این دیدگاه برخلاف برداشت قبلی لزوم گسترش  شهرنشینی وجابجائی جمعیت ازروستا به شهررا پذیرفته وانرا ضروری میداند . بنا براین تا اینجا برخلاف  باورایستا وساده اندیش قبلی برنیازروند توسعه به جابجائی جمعیت ازروستا به شهر ، وهمچنین اجتناب نا پذیری این جا بجائی ، صحه میگذارد . البته این خود گام مهمی درجهت همراهی وتعامل این دیدگاه باروند توسعهء ، درمرحله گذر ازتوسعه نیافتگی است . اما این دیدگاه با شکل تحقق این جابجائی ها مسئله داشته وانرا "بی رویه "و " بی برنامه" میداند ، استدلال این برداشت براین پایه استکه انچه درحال تحقق است – یعنی شهرنشینی بصورت استقرارمتمرکز، فرضا"در پایتخت ویاسایرکلان شهرها - ناخواسته وغیرمطلوب  ومشکل افرین است . ازنظراین دیدگاه علت این وضعیت - یعنی تمرکز بیش از حد ، بی رویه وغیره - فقدان برنامه ریزی وسیاست گزاری هائی استکه استقرارها براساس ان برنامه ریزی و بااهداف ازپیش تعیین شده انجام شوند . استقرارهای جمعیتی – شهرنشینی -  بدون اینکه براساس برنامه ای ، فرضا"      " امایش سرزمین " تحقق یابند ، نتیجه اش تمرکزبی رویه ومشکل افرین خواهد بود .

     فقذان برنامه ریزی ویا وجود برنامه ریزی "غلط " را علت وضعیت بوجود امده ، ودرنتیجه کار برد  برنامه ریزی را راه چاره ومشکل گشای این وضعیت دانستن ، باوری است که دیدگاه تکنوکراتیک همراه ان به صحنه میاید. با رواج این برداشت ، استدلال وتاکید به اینکه با وجود برنامه ریزی و دراین مورد مشخصا" انچه به " امایش سرزمین"معروف شده ، میتوان روند استقرارهایء درجریان را بدلخواه ومبتنی براهداف ازپیش تعیین شده سامان داد . این دیدگاه درواقع علت همه مشکلات را فقدان برنامه ریزی ویا غلط بودن ان ونه تاثیرغیرقابل انکار ویژگیهای ساختاری ء وضع موجود درابعاد مختلف  اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی میداند .   واضح استکه چنین دیدگاهی بقدری با واقعیت های موجود درتناقض قرار میگیرد که ، سریعا" توهم دیدگاهء تکنوکراتیک وچوبی بودن پای ء استدلال انرا برملا میسازد . تناقض این دیدگاه با واقعیات موجود را باجزئیات بیشتری در« شهرنشینی وشهرسازی درایران. بخش اخر، م. کاظمی همین سایت » قبلا" این چنین ، مطرح نمودیم :

 " . . . هرچند هدف این نوشته ، بحث درمورد چگونگی طرح امایش سرزمین نیست . بلکه هد ف  سنجش و هم خوانی آن با روندهای درجریان  - روند شهرنشینی ودر واقع دراین مورد روند گرایشهای کنونی استقرار جمعیت وامکانات - درقلمرو ملی است.  

     بنابراین ، با توجه به این هدف ، مسئله عمده ایکه مطرح میگردد این استکه : ازیک سو تفکرمتعارف امایش سرزمین   که مبتنی بر الگوی وارداتی ان ، یقینا" با توجه به شرایط خاصء مرحله گذارکنونی ، مارا با چالشهای  بسیار مواجه خواهد نمود .  ازسوی دیگر فقدان طرح وبرنامه ایکه سازمان یابی فضا وهدایت  اگا ها نه استقرارها درسطح ملی را درنظر داشته ، یا اینکه هادی وراهنمای روند توسعه درفضا ویا در قلمرو ملی باشد ؛ میتواند مشکلات ونا هنجاری ها بسیاری را موجب شود.  یعنی عدم توجه به بعد فضائی توسعه در واقع  نادیده گرفتن تاثیر متقابل ابعاد اقتصادی اجتماعی با بعد فضائیء انهاست. بنابر این ، درمرحله گذار، درعمل بر سر یک دوراهی ودر واقع یک « دیلمای » واقعی قرار داریم . بدین صورت که ، بلاخره  باید انچه بفرض ستیران وامثالهم مطرح مینمایند را به اجرا در اوریم  ؟   به  شیوه های سلبی ، اجباری ودستوری درپی تحقق امایش و چیدمان فضائی ان باشیم ؟ سپس هنگام عدم توفیق ، که امری قطعی است ، به روال معمول !  مشکلات وچالشهای مسلم بعدی را به نبود مدیریت کارامد وبهانه های دیگری  نظیر ان حواله  دهیم  ؟  یا اینکه جریان را  بحا ل خود رها نما ئیم  ؟   همانطورکه ملاحظه میگردد در هردو حالت مشکلات ومسئله سازیها تداوم خواهند داشت .  اما انچه رامیتوان بصورت راه سوم مطرح نمود این استکه : اگر« هدایت »  سازمان یابی فضا ،  بگونه ای باشد که  با روند های در جریان در « تقابل » قرار نگیرد ؛ در این صورت میتوان ، تا اندازه زیادی اطمینان داشت ، هدایت مبتنی برهمخوانیء همه جانبه با وضع وروندهای موجود در حال انجام است . در نتیجه ، میتوان از برنامه های ان در امر تحقق توسعه ء مبتنی بر « هدایت فضائیء » برنامه ریزی شده ، سود برد .  اکنون در صورتی که  نیتء طرح ویا هدایت دراین زمینه ، بگونه ای باشد که با روند های درجریان درتقابل قرار نگیرد ، یعنی برنامه ریزی مذکوربا لحاظ همه جانبه واصولی  « وضع موجود» انجام شود ،درنظرداشتن ویاد آوری برخی نکاتی که دراین زمینه اهمیت اساسی دارند ، ضروری میگردد. 

        --  نخست ، شهرنشینی وصنعتی شدن درواقع روندهای مکمل یکد یگرند ؛ یا اینکه عملا" شا نه به شانه وبموازات  یکدیگردرجریان میباشند . این بدان معنی استکه ، روند استقرار و کاربرد فضا که تعیین کننده کمی وکیفی «هیئت » ویا « شکل بندی» فضائیء شهرننشینی است ، عمدتا " تابع گرایشهائی استکه : روند توسعه اقتصادی ازان جمله توسعه صنعتی در هر مرحله از تحول خود ، دارا میباشد . اکنون درمرحله ایکه روند استقرارها بویژه استقرارهای صنعتی گرایش به تمرکز درفضا را دارد ، بکار گیری امایش سرزمین بعنوان وسیله ای جهت « ممانعت » ازتمرکز، یقینا" با روند های موجود درتقابل قرار گرفته و دچارمشکلات بسیاری خواهد شد . چرا ؟ چون دراین حالت نقش طرح موردنظر، که درواقع باید « هدایت»  مداوم روند توسعهء موجود درجهت استقرارعقلائی جمعیت وامکانات  باشد به عامل جلوگیری ، یا بزعم برخی پیش گیری از تمرکز،  تبدیل خواهد شد .  واقعیت این استکه : چنین انتظاری از طرحی که نقش اش  « هدایت » سازمان یابی فضا بر پایه  امکانات ، و حد اکثر تصحیح ،  روند  توسعه  است ،   بسیار واهی وتوام با بی توجه ای به واقعیت هاست . چون عدم تمرکزمعمولا" بتدریج مرحله بمرحله متناسب وهمراه با توسعه ایکه تحقق میپذیرد ، قابل حصول است  ؛ انهم در صورتیکه واقعا" شاهد تحقق توسعه باشیم  !

دراینجا نکته بسیار مهمی که میباید مورد توجه ویاد اوری قرارگیرداین استکه : انچه درکشورما دررابطه با توان و امکانا ت برنامه ریزی در زمینه های اجتماعی نظیر برنامه ریزی توسعه ، برنامه ریزی شهری ، سرزمینی ، رایج شده عملا " متاثر از برداشتهای است که ، میتوان انرا  کم وبیش ، نوعی تفکر تکنوکراتیک وطنی ( غرض برداشتی استکه که ظاهری فنی کارشناسی  دارد ،  برداشتی که امروزه بطور گسترده ای دربین مسئولین ومجریان کشور رایج شده ) دا نست  .          تفکرساده انگاری که برنامه ریزی را بصورت فن ویا دانشی درنظردارد که بفرض میتوان ازطریق ان اهدافی " از پیش تعیین شده ای "  را تحقق بخشید . چنان که گوئی اهداف  ، خواسته ها وارزوهائی هستند که مشتری ( کارفرما)  به برنامه  ریز ( دارنده چراغ جادو) سفارش میدهد .  بنا بر این حال که چراغ جادودردست است ، سفارش دهنده باید ازفرصت استفاده نموده هیچ خواسته ای را ازقلم نیندازد  !؟ جهت صحت این ادعا ، کافی است به اهداف سایر برنامه ها ، از طرح جامع تهران گرفته تاچشم اندازبیست ساله ویابرنامه های پنجساله توسعه ، توجه نمائیم ! که با چه اهداف وادعا هائی اغاز میشوند ! همواره  شاهد بوده ایم اغازچنین برنامه هائی با اهداف  بزرگی ، در واقع سنگهای بزرگ ! که گویا علامت نزدن هستند !  شروع  میشوند . بعد ازان چند سالی که گذشت ، طبیعی است انچنانکه می پنداشتند - اهداف از پیش تعیین شده !–  اغلب محقق نخواهد  شد .  سپس همانگونه که اکثرا" شاهد یم  : چه کنم ، چه کنم ها وچرا نشد ها  ، شروع میشوند ! 

    -  دوم ،  هنگامیکه مشکلء طرح فرضی ما ، تقابل با روند های درجریان است ؛ یعنی مشخصا" تقابل با گرایش به تمرکز، در حالیکه هدف فرضیء مان ، استقرارفضائی غیرمتمرکزاست ، تنها راهی که باقی میماند تحقق مرحله به مرحله ،  طرح  است . به قسمی که هرمرحله شرایط را برای اعما ل سیاست گزاریهای مرحله بعدی ،  اماده نماید .  یعنی فعلا" باید درهر     مرمحله تا مرز تقابل ونه بیشتر پیش رفت . این فرض بر این پایه است که کلان شهر یا تجمع جمعیتی هرچند درمرحله گذار برای استقرارها صرفه های متنوعی را فراهم مینماید . اما با تحقق تدریجی توسعه صرفه های مذکور، باز هم « بتدریج » ، اهمیت خودرا ازدست داده وبا همان اهنگ به «عدم صرفه » تبدیل میگردند . بنابراین طبیعی استکه ، روال منطقیء اعمال دخا لت های مربوط به طرح مورد بحث ، باید گام به گام وهماهنگ وهمرا ه با روند توسعه باشد .

   - - سوم ، هنگامیکه نتایج مثبت یا منفی تمرکز ویا عدم تمرکزرا درمقابل هم قرارمیدهیم ، درواقع مزایای شهرکوچک ویا متوسط را با کلان شهر مقایسه میکنیم . کلان شهرازیکسو ویژگی عمده اش ، که بصورت مزیت ان باید مورد توجه قرارگیرد ، عرضه وسیع ترفعالیت های حرفه ای وامکانات دیگرنظیران است .   از یک دید کاملا " اقتصادی ،  یا ازنظرایجاد روابط درون بخشی اقتصادی ، بسیار کارامد تر بوده در    نتیجه ، هم برای عرضه کننده ، ازراه رسیده نیروی کار( مهاجرین)  ، هم بنگاه اقتصادی ، جاذ بیتی بیشتر از شهر متوسط ویا کوچک را دارد . البته این جاذبیت ، در توسعه نیافتگی ، درمرحله گذار، هنگامی که  فعالیت ها ، هنوز انچنان توسعه نیافته اند که قادربه برقراری تعادل نسبی میان عرضه وتقاضای نیروی کارباشند ،  یا اینکه سیستم وشبکه شهرها  توسعه شان بحدی نرسیده که نقش یگانه کننده ( انتگراتیو) خودرا ایفا نماید ،  فزون ترخواهد بود .  ازسوی دیگر  ، در مقابلء مزیت هائی که کلان شهردر این مرحله بصورت صرفه های ناشی ازتجمع جمعیتی عرضه میدارد ،  بامشکلات ومعضلات ناشی از ان نیز روبروهستیم . مشکلاتی که بصورت ناتوانائی تجمع های جمعیتی –  کلان     شهرهای جوامع در حال توسعه –  در پاسخگوئی به نیازهای اساسی شهروندان بموازات افزایش جمعیت کلان شهر ، بوجود میایند  .  مشکلاتی چون :  گرانی مسکن ، اشتغال  ، کمبود ویا فوق کاربرد زیر ساختها وسایر تسهیلات وتجهیزات شهری ، مشکل ترافیک وجابجائی های درون کلانشهری ، امنیت ، الودگی های محیطی و مهمتر از همه  قطبی شدن جامعه شهری ،  ودرنتیجه گسترش فقروحاشیه نشینی ، که شاهد انیم . اما همان گونه که دربخشهای قبلی یاداوری نمودیم علت اینکه مشکلات ، به جای  اینکه  از میان برداشته ویا تعدیل شوند ، فزونی میابند ، عدم تحقق توسعه ونه تمرکز وافزایش میزان جمعیت است  !  ولی باهمهء اینها درعمل  انچه پیش روست ،  یعنی انچه در معرض دید عموم  قرار دارد ،  مترادف بودن افزایش جمعیت و تمرکز درکلان شهر با  افت  کیفیت زندگی  ، فزونی کلیه  مشکلات ومعضلات فوق ، درشهراست  .  حال هرچند ، افزایش جمعیت وتمرکز در شهر در واقع  معلول بقای توسعه نیافتگی باشد !   این وضعیت کم وبیش ازاوایل دهه هشتاد میلادی میان صاحب نظران واهل تحقیقی که تحولات وهمچنین مشکلات ومسائل کلانشهرها ومجتمع های شهری روبه گسترش جوامع درحال توسعه را پیگیری مینمودند اختلاف نظرها ئی بوجود اورد. چون غالب صاحب نظران« توسعه گرا » نظیر پژوهشگران  گروه یا جریان سپال  (9) ، ( مرکز تحقیقات علوم انسانی وابسته به کمسیون اقتصادی امریکای لاتین ، همتای ، اکافه ، دراسیا که ازسالهای دهه چهل با پیش گامی ، رائول پره بیش ( 0 1) ،  اقتصاد دان ارژانتینی طی چندین دهه باپژوهش وتحقیقات وسیعشان ،  بصورت عمده ترین جریان تاثیر گذار وتولید کننده ادبیات تئوریک ، در زمینه های علوم انسانی در شبه قاره امریکای لاتین ، بوده اند. )  انها مشکلاتء ناشی ازتمرکز وتجمع وبزرگی کلان شهرها را نفی نمیکردند ، بلکه به یا د اوری جوانب مثبت ان درامرتوسعه صنعتی ، درکانتکس توسعه نیافته نیز میپرداختند . اما ازاواسط دهه هفتاد میلادی ، تداوم مشکلات وعدم توانائی کلان شهرها به ازمیان برداشتن معضلات وپاسخگوئی به نیازها وکاستی های روبه گسترش از یکسو  وافزایش مشکلات وتخریب های وسیعی که در عرصه محیط زیست در جهان بوقوع میپیوست از سوی دیگر ، بتدریج برداشت هائی را مطرح نمود که ، نسبت به تداوم گسترش کلان شهری ، بصورت تجمع های وسیع ، موضع انتقادی داشتند . هرچند این نگرش جدید منکر ، مزیت ها ئی که تجمع جمعیتی برای تحقق توسعه صنعتی فراهم میاورد  ، نبود  ؛  ولی به هر حال انرا بیش از حد دانسته وخواستارچاره جوئی های جدی  بودند . ضایعات محیط زیست ، کاستی ها ومعضلات تجمع جمعیتی وافت کیفیت زندگی کلان شهری ، دست بدست هم داده  بتدرج از اواسط دهه هشتاد میلادی « توسعه پایدار » ویادر مورد شهر« توسعه پایدار شهری » را مطرح نمودند .  مقوله ایکه در فرصتهای بعدی میتوان  روند شکل گیری ان را باجزئیات بیشتری مورد توجه قرار داد . 

        بنا براین ،  درادامه سنجش میزان انطباق برنامه ریزی سرزمینی  یا نسخهء مطرح شده ان درکشورما  « آمایش سرزمین   »  باروند شهرنشینیء در جریان ، در خواهیم یافت :  چنین برنامه ای باید ،  از یک سو مرحله به مرحله ا عمال گردد ،  واز سوی دیگر در متدولوژی ها ی اقتباسی ان چنان تجدید نظر وتعمیق تئوریک انجام شود که قادر به رصدء  همه جوانب وجزئیات ویژگیهای ساختاری- تاریخی ء روندهای در جریان ، باشیم .  "  

         بنابراین با توجه به دیلمای مورد بحث : یعنی اینکه نه میتوان وضع را به حالت خود رهانموده ونه با اعمال سیاست های سلبی ومطرح نمودن الگوهای کلیشه ای بن بست ها ومزید برعلت شدن ها را گسترش داد ، باید در پی تدوین راهبردی باشیم که ازعوارض فوق درحد امکان مصون باشد .

      همان گونه که ملاحظه شد توسعه درجریان، درمرحله گذرازتوسعه نیافتگی کشور ما، دارای ویژگیهائی است که ، بهیچ وجه نباید ازنظردورمانده ویا اینکه دست کم گرفته شوند . ویژگیهائی که به برخی ازانها میتوان ،  با  پوزش ازتکرارها مجددا"، اشاره داشت :  

     --- روند توسعه کشورما ازگذشته تا به امروز، بصورتی نبوده که بتوان روی تحقق ممتد وبی وقفه ان حساب کرد .

     ---   برنامه های توسعه ایکه دراین شصت هفتادسال گذشته باجرا درامدند ، انگونه که میبایست توسعه ای را بهمراه نداشته اند . البته اگرتفاوت میان « توسعه» و«سازندگی» را همواره درنظرداشته ، اندو را یکی ندانسته واجرای این یاان طرح فیزیکی مرتبا" بجای توسعه مطرح نگردند !

    علاوه بران وفقه درروند توسعه راهمواره  شاهد بوده ایم .  واقعیت این استکه ، بطورکلی روند تحقق توسعه با کُندی بسیاری مواجه بوده است . بقسمی که گوئی گاه بصورت یک گام به پیش ودوگام به پس در جریان باشد .

    ---  از انجائی که همچون اکثرکشورهای توسعه نیافته ای که مردم در تصمیم گیری ها مشارکت چندانی ندارند . متاسفانه ، مسئولین اموردراین زمینه ها هم ، بیش ازاینکه خبره کار باشند وخود را مسئول ومتعهد ، به طرح مسئله ای مبتنی برپژوهشهای همه جانبه ، تائید ومقبولیت اگاهانه افکارعمومی ودرجهت پاسخگوئی  به مطالبات برهم انباشته شده مردم بدانند، باید متعهد به وفاداری به حکومت وفرمانبرداری از سیاستهای جاری ان باشند . حال اگرچه ، این سیاست ها بدون مشارکت مردم ، و بصورت سلبی و دستوری اعمال شده ،  در نهایت نتیجه شان به انواع مزید برعلت ها بیا نجامد .   

     ---  سیستم وشبکه شهرهای کشورهنوزتوسعه نیافته باقی مانده و باکاستی های بسیار مواجه اند .                 توسعه  نیافتگی وکاستی های مذکورنتیجه تداوم وضعیتت اقتصادی ، اجتماعی – جمعیتی وسیاسی جاری است .  تاثیرعملکرد سیستم شهرها برشکل گیری فضائی شبکه شهرها بگونه ایست که : شهرها د ر مراتب مختلف چنان با کاستی مواجه اند که بعضا" قادربه اعمال حداقل نفوذ ویا تقویت یگانگی(انتگراسیون) نقاط شهری وروستائی حول خود ، ودر مورد شهرهای بزرگ منطقه کلان شهری خود ، نیستند .  

       ---  امروزه هرچند پویائی ورونق وامکان جذب جمعیت وفعالیت درتهران وسایرقطب های شهری اصلی متمرکز شده و بیش ازسایرمراتب شهری است ؛ ولی بخش اعظم رونقی که دراین شهرها البته با توجه به عقب ماندگی سایرمراتب شهری میتوان مشاهده نمود ، مربوط به رونقی است  که گردش سرمایه سوداگرموجد ان است. انهم بقسمی که نمیتوان، ازان انتظارزیادی جهت کمک به تحقق توسعه واقعی داشت .

      ---  درشرایط کنونی کاستیهای ساختاری قطبهای اصلی شهری ، که امروزه کلان شهرشان میخوانیم ، بحدی وسیع است که مشکل بتوانند درمنطقه اسمی کلانشهری شان درحداقل ممکن نقش کلانشهری - یعنی بیش ازهرچیزودروهله اول ، بعنوان عامل یگانه کننده ( انتگراتیو)  منطقه کلانشهریشان - ایفای نقش کنند .  با این وصف ، باکمال تاسف وتعجب درچنین شرایطی ، وبا وجود چنین ضعفی ، بجای اینکه جوانب مختلف این ضعف ساخناری با حساسیت لازم مورد توجه قرارگرفته ، یافتن راهکارهای رفع موانع ویاتقویت نقش افرینی این کلان شهرها هدف باشد ، شاهد مطرح شدن ایده های غریب وواقعا"درتناقص باضرورت های این مرحله از توسعه ، یعنی جلوگیری ازگسترش این کلان شهرها میباشیم ! انهم درحالی که به احتمال زیاد- البته بنظراین سایت -  درسالهای اینده با امکان ازدست دادن جمعیت وامکانات این کلان شهرها بنفع منطقه کلانشهری تهران مواجه خواهیم شد .

    ---  واقعیت دیگری که دراین رابطه باید باحساسیت زیادی باان روبرو شد ، این استکه : باوجود همه این ویژگیهایء وضع موجود، انچه درکل همواره شاهد انیم ، ازیکسوکم توجه ای بسیار، درطرح ونقد ویژگیهای این مرحله ازتوسعه ، وازسوی دیگرطرح بی وقفه الگوهای وارداتی انهم بدون اینکه شاهد حداقل نقدوازمون  انها با شرایطء وضع موجود ما ن ، باشیم  .

        توجه نمائید : بعنوان مثال چهل وچند سال در گیر تهیه طرح " جامع" برای شهرهای کشوربودیم بدون اینکه درهیچ موردی ازبه اصطلاح "جامعیت"  طرح خبری باشد . زمان وفرصت های بسیاری با نابسامانی ومسئله سازی وچه کنیم ، چه نکنیم  گذشت ، بدون اینکه شاهد نقد مشخص واسیب شناسی این نا کارامدی ها باشیم ! بعضعا" پنداشتیم مشکل ازطرح نیست واز اجراست ! از ضعف مدیریت است ! برنامه ریزی غلط ! است ، و یا انواع نتیجه گیری های موهوم دیگری که گهگاه مطرح میشوند !

      بعد ازانقلاب ، باتعجب بسیار تقریبا ، همان شیوه وکارقبل ازانقلاب را ادامه دادیم . تا اینکه به اصطلاح با اخرین دست اورد " علمی! "  - یعنی طرح استراتژیک شهری - مواجه شدیم .  انرا به پسوند قبلی طرح در واقع چسباندیم !  و طرح  را " جامع راهبردی " خواندیم!؟ واکنون درانتظار نتیجه واهی ان نشسته ایم . برای تهرانی که جهت نقش افرینی ونیروی محرکه توسعه کشوربود نش ، باتوجه به شرایط  پیش رو،    انتظارات زیادی ازان است ، سقف جمعیتی ! تعیین نموده ، حریم شهری بوجود اوردیم ، خواستار ایجاد باغ شهردرحریم ان  میشویم !؟    توسعه شهری پایداربه میدان امد ، اکنون همگی طرفدار انیم .                             انچه مطرح میکنیم  این استکه : ما با هیچکدام ازاین الگوها ی وارداتی، ایده های مطرح شده ، بعنوان تجربهء حتی ارزنده سایرجوامع ، البته به استثنای برنامه ریزی استراتژیک شهری که مخرب بودنش حد اقل درکلان شهرهای جهان درحاشیه دردوسه دهه گذشته به اثبات رسیده ، مخالفتی نداریم ، بلکه انچه خواهان به بحث گزاردن انیم این استکه : این کلیشه ها ، طرح ومعرفی انها  به عنوان اخرین دست اوردهای "علمی!" روز دنیا ، در مقابل کدام طرح مسئله اصولی خصلت یابی شده وضع موجود جامعه شهری کشور ارائه میشوند ؟  کدام طرح مسئله ایکه مقبول همگان باشد ؟  فرضا"، تهیه کنندگان طرح جامع اول تهران ، بخش شهری جامعه  ، شهرنشینی وسایر ویژگیهای ساختاریء ان زمان را تحلیل همه جانبه نموده بودند ؟ ایا واقعا"چنین مطالعاتی را انجام داده و دراختیار داشتند ؟ اصولا" به انجام ان باور داشته وانرا ضروری میپنداشتند ؟  یا اینکه لزوم ، جامع ویا کمپرنسیو بودن طرح ، انهم مطابق با الگوئی که مهنسین مشاور و همکارامریکائی اش ارائه دادند ،  نتیجه تحلیل همه جانبه وضع موجود ،همراه با مقبولیت و پشتیبانی افکار عمومی بود ؟  پاسخ کاملا"روشن است واحتیاج به ارائه شواهد بیشتر نیست .

      همانگونه که ملاحظه میگردد ، فهرست ویژگیهای وضع موجود وعلاوه بران تناقضها وسیاست های دستوری وسلبی ای که درچهار پنج دهه گذشته دراین زمینه - برنامه ریزی دربخش شهری کشور-  اعمال شدند ، که اغلب بصورت عوامل مشروط کننده هرگونه تصمیم گیری عمل میکنند ، بسیار طویل ترازانچه بطور مختصربدان اشاره شد، میباشد .

       اکنون باتوجه به ویژگیهای مورد بحث وهمان گونه که قبلا" مطرح نمودیم ، لزوم « یکی» دیدن کل بخش شهری کشور ، دراین مرحله ازتوسعه ، مرحله ایکه درواقع شهرنشینی ما ازنظر« کمی» ، یا کمیت جابجائی جمعیت وامکانات ،  و ازنظر«کیفی»  ، میزان توسعه ودرنیجه تثبیت نسبی روابط درون ومیان جزء سیستم هایء  سیستم شهرهای کشور ، هنوز مراحل تکوین وتثبیت خود را میگذراند . دخالت  وتاثیر گزاری بر پدیده های این وضعیت ، جهت نیل به اهدافی مشخص که انهم باید درجهت پاسخگوئی به مطالبات مردم باشد ، مشروط  به رعایت همه جوانب وسپس ، پذیرش تحققء احتمالی وانهم «به تدریج» ان میباشد .        بنابراین ، باتوجه به ضرورت های مطرح شده استکه نیازبه تدوین یک راهبرد (استراتژی) راهنما گونه ، خط دهنده ودرواقع هماهنگ کنندهء برداشت ویا خواسته هائی که مبنی ویا پیش فرضء هربرنامه ریزی ، دخالت ویا سیاست گزاری دراین زمینه است، میباشد . انهم درصورتیکه با یک جریان مداوم پژوهشی همراهی وتقویت شود . راهبردی که تکلیف این حلقه گمشده یعنی امکان مداوم سنجش وازمون ودرواقع نقد انچه را مطرح میکنیم ، پیشنهاد میدهیم ، کلیشه میکنیم ، ویا میپنداریم که فرضا" اخرین دست اورد علمی است ( چنانکه بفرض ، بعضی از کارشناسان ما ، برنامه ریزی استراتژیک شهری را اخرین دست اوردعلمی!  معرفی میکنند ) را ، فراهم ا ورد .

 

     آزمون وسنجش راهکارهای پیش رو

      بدون اینکه  توجه همه جانبه مان را به وضع موجود رها نموده ودرعالم تجرید درپی کلیشه هائی به ظاهرعقلائی جداازتوجه به کلیه ویژگیهای ساختاری وضع موجود باشیم . نخستین مشکل بسیار تعیین کننده پیش رو، که میتواند منشاء بسیاری ازکاستی ونارسائیهای بخش شهری ماباشد ، ضعف وعقب ماندگیء کنونیء سیستم وشبکه شهرهای کشوراست . این وضعیت ویا این ضعف وعقب ماندگی را میتوان بگونه ای مشخص تر، ضعف ایفای «نقش شهری» شهرهای ما دانست . البته بویژه درشهرهائی که ما امروزه انها را کلان شهرمی نامیم . بعلت تداوم این ضعف ، مشکلات مختلف پیش رو، ازتمرکزگرفته تا سایر کاستی های ساختاری ، به نوعی بااین عقب ماندگی وضعف ساختاری مربوط بوده وناشی ازانند. بنابراین ، وبدین علت استکه : معتقدیم درمرحله گذرازعقب ماندگی کنونی، هنگامیکه مسئله هدایت توسعه شهرمطرح میگردد ، میباید برخلاف برداشت های متعارف ، کل بخش شهری را یکی ویا یکجا دید .  یکی دیدن مورد بحث اولین نتیجه عملی اش این استکه ، نشان میدهد : انچه درشرایط موجود درحال اجراست ، بعلت تقابل ویا قصد مقابله با روند های درجریان ، درقالب جلوگیری وممنوعیت های سلبی ودستوری مختلف ، مثلا" جلوگیری از گسترش شهر، یا اقدام دیگر مشابه ان ، راه  بجائی نخواهد برد . یکی دیدن بن بست ها ومزید برعلت شدن ها را هویدا میگرداند . یکجادیدن کل بخش شهری نشان میدهد :  سیاست گزاری های جاری در این زمینه ، همانند سیاست گزاری ویا طرح و برنامه های قبلی بسرعت دراثر رویاروئی با معضلات متعدد ازنفس افتاده وعدم کارائی اش هویدا خواهد شد . بنابراین ، براین باوریم که :  پیش ازاینکه سیستم وشبکه شهرهای کشور،  با افزایش «نقش شهریء» شهرها یشان ، به حد اقل تثبیت ساختاری نرسیده باشند ، ناپایداری وعدم ثبات کنونی ادامه داشته ودرنتیجه سیستم وشبکه شهرهای کشورامادگی لازم جهت اعمال سیاست گزاری هائی که هدف شان ارایش عقلائی استقرا رها به گونه ای توزیع شده درقلمروملی است ، را به هیج وجه نخواهند داشت !   تا انجائیکه ، که این واقعیت را میباید بعنوان ویژگیئ تعیین کننده بسیارمهم این مرحله ازتوسعه کشوردر بخش شهری در نظر داشت .  واقعیتی که این سایت انرا یکی از تعیین کننده ترین مشروط کننده ساختاری درتوفیق برنامه ریزی ویا به بن بست کشاندن برنامه وسیاست گزاری ها در این زمینه میداند .

 

     تقویت وتثبیت نسبی سیستم وشبکه شهرهای کشور بمثابه عمده ترین هدف راهبرد پیشنهادی .

     بدین ترتیب وبا این وصف ، پرداختن به این وجه ازوضعیت سیستم وشبکه شهرهای کشورهدف اصلی راهبردی استکه سعی دربررسی چگونگی ان داریم . اکنون نخستین مسئله ای که دراین رابطه قابل طرح است  ، حد وحدود واقع گرایانه این تقویت ساختاری فرضی است . یعنی چه ، چرا ودرچه محدوده ای باید اقدام به تقویت مورد بحث نمود ؟  درصورتی که شرایط برای تحقق چنین تقویتی فراهم باشد . ایااین تقویت در مرحله کنونی باید کل سیستم وشبکه شهرهای کشوررا همزمان شامل شود ؟ یعنی درتبینی بسیارکلی ، باید انچه برنامه ریزی های متعارف امایش سرزمین درصدد نیل به آنند را خواستارشد ؟  یا اینکه توجه به کل ان با مشروط کننده های ساختاری این مرحله بسیار ویژهء توسعه درتقابل قرارخواهد گرفت ؟ براین باوریم هربرنامه واعمال سیاست ها ایکه بخواهد ، درشرایط کنونی ویا دراین مرحله گذار از توسعه نیافتگی پیشاپیش ، برای کل قلمرو ملی ویا کل شبکه شهرهای کشور ، تعیین تکلیف نموده ، و استقرارها را موظف به رعایت هنجارهای ، منظبط کننده خود نماید ، صرف نظرازاینکه این هنجارها مبتنی برچه برداشتهائی باشند ، بسرعت با روند های درجریان درتقابل قرار گرفته وبه بن بست کامل خواهند رسید !  بااین استدلال استکه : برخلاف  بسیاری که امایش سرزمین متعارف ویا "ستیران" گونه را راه حل میدانند ، معتقدیم :  باید توجه داشت علاوه برناکامی، درنتیجه  تاثیرگزاری ویژگیهای ساختاری این مرحله از توسعه ، چنین طرحی بسرعت مشکلات را تبدیل به معضل نموده وموجب هدررفتن  امکانات وفرصتهای بسیاری خواهد شد . اما چرا ؟ وبا چه دلیلی چنین ادعائی را مطرح مینمائیم ؟  چون ازانجا ئیکه روند های ناشی ازتحرک اجتماعی، ویژگیهای ساختاری اقتصادی اجتماعی وسیاسی کنونی بصورتی است که موجب تداوم وتشدید تمرکزاست ، نیروهای شکل دهنده وبوجود  اورنده این روندها بمراتب قویترترو تعیین کننده  ترازعواملی هستند که درمقابله فرضی مان بکار میگیریم . بگونه ایکه درصورتی که قصد چنین مقابله راداشته باشیم به سرعت اهداف تعیین شده ، حالت توهم گونه ای بخود گرفته ودرعمل نیل به انها دست نیافتنی خواهد شد . دراین مورد کافی است به طرح های دردست اجرا که در این زمینه ها باجرا در امده اند تاملی منصفانه وواقع گرایانه داشته باشیم !     

       بدین ترتیب جزئی ازبخش شهری که تقویت سیستم وشبکه شهرهایش دراولویت قرارمیگیرد ، مرتبه ای ازشهرها خواهند بود که هم اکنون جابجائی ها وگرایش استقرا رها درجهت استقرار درانها است . مرتبه شهری مورد بحث ، درکشورما کلان شهرهائی هستند که بعلت ضعف ساختاری وسیع واقعا"قادربه یگانه کردن (انتگراسیون) نقاط شهری واقع درحوزه نفوذ خود ،  درحد اقل لازم ، نیستند. این ضعف تا اندازه زیادی حتی درمورد تهران، بعنوان مرکزاصلی تاثیرگزارودارای ارتباط متقابل عمده باهمهء شهر های کوچک وبزرگ کشور نیز، صادق است. لذا ، معتقدیم تا رویکرد اصلی روی تثبیت «جایگاه» ویا استاتوت کلان شهرها درشبکه و سیستم شهرهای کشور ، هدف عمده واصلی سیاست گزاری ها نباشد ،  شرایط  لازم وکافی برای رهائی از ازوضعیت کنونی وحداقل تعدیل مشکلات ویا پاسخگوئی به مطالبات مردم دراین زمینه فراهم نخواهد شد.

       

 ادامه دربخش بعدی

مهرماه 1389  مهدی کاظمی بیدهندی