ضرورت تدوین : استراتژی هدایت توسعه دربخش شهری کشور – 6. بخش آخر

 

 

 

     با توجه به انچه تاکنون مطرح گردید : دررابطه با ضرورت تدوین یک راهبرد هدایت توسعه دربخش شهری، مهم ترین هدفی که درتدوین این استراتژی پی میگیریم ، درواقع تعیین «حدی» است که ، گذرازان ویا نادیده گرفتن ان برنامه ریزی ها ی مورد بحث را درتقابل با روند های درجریان قرارداده ، دراثراین تقابل بتدریج انها– برنامه ریزی وسیاست گزاری ها - را با بن بست های متنوعی مواجه خواهد نمود . روندهای جاری ، ازانجمله : روند شهرنشینی ایکه : با جابجائی جمعیت وامکانات وتمرکزاستقرارها درکلانشهرها بویژه درمرکزروبروبوده ، همچنین باگسترش وتشدید حاشیه نشینی ، قطبی شدن  polarization ، جدانشینی  segregationجامعه شهری وچند پاره گی fragmentation  فضای شهری  همراه است . هرگونه هدف گیری واتخاذ سیاستی که درتقابل مستقیم با این روند ها به اجرا در اید ، در شرایط کنونی، راه بجائی نبرده وتوفیق چندانی نخواهند داشت . در نتیجه ، حاصل چنین سیاست گزاری ها اتلاف امکانت وافزایش مشکلات خواهد بود . براین باوریم که ، با تدوین یک استراژی هدایت توسعه دربخش شهری کشور ، مبتنی برلحاظ کلیه ویژگیهای ساختاریء وضع موجود ، میتوان درهمه زمینه های مورد بحث حدء فوق الذکر را مشخص نموده ، حتی الامکان مانع شکل گیری تقابل مورد بحث گردید . بعنوان مثال : اگر دراستراتژی فوق فرضا" ، بجای جلوگیری ازتوسعه و گسترش فیزیکی کلان شهر، بااین استدلال که گسترش ان بیش ازحد است ، جلوگیری ایکه مشخصا" با روندهای درجریان درشرایط کنونی جامعه کاملا"درتقابل میباشد ، هدف را تقویت جایگاه ویا استاتوت کلان شهر که بواقع نقش نیروی محرکه اصلی توسعه را ایفا میکند ، قراردهیم  . دراینصورت ، هم با روند های درجریان بجای «تقابل» در« تعامل » قرارگرفته وهم پاسخگوی نیازهای وضع موجود، یعنی تعدیل مشکلات وتنگناها در این عرصه ، خواهیم بود. البته قصد مان این نیست که دراین زمینه مشکلات ومعضلاتی که  تمرکز، که خود معلول توسعه نیافتگی است ، موجب میشود را نادیده گرفته ویا اینکه چنین نتیجه گیری شود که ، تمرکز را بر استقرارغیرمتمرکز ترجیح میدهیم !  بلکه براین باوریم که : باتوجه وبررسی واقع گرایانه ء ویژگیهای ساختاری این مرحله از توسعه ، در خواهیم یافت در شرایط موجود ، اقدامات دستوری وسلبی که بقصد رفع ویا تعدیل تمرکز انجام میشوند ، چون درعمل باعث ایجادمانع واختلال درروند توسعه عمومی کشورمیگردند ، بجای رفع ویا تعدیل تمرکز، موجب تشدید ان خواهند شد ؟! بعنوان مثال : تصمیم به جلوگیری ازگسترش کلان شهرتهران بصورتی که طرح جامع انرا هدف قرارداده ، اگر قطعی باشد ، ایا بفرض معضلاتی همچون حاشیه نشینی راتعدیل خواهد نمود ؟ یا اینکه بر گسترش ان خواهد افزود ؟ اکنون اگر تشدید افزایش حاشیه نشینی دراینده ، که دراین حالت ، امری قطعی است را بپذیریم ، علاوه بران پرداختن به انرآ ، حداقل درحدی که تحولات بعدی کلان شهررامشروط مینماید ، جزئی از وظایف طرح جامع بدانیم ، دراینصورت با اطمینان میتوان گفت : برعواملی که موجب تمرکزمیشوند، برخلاف انتظار مان افزوده خواهد شد ! جهت اثبات این ادعایء ظاهرا" توام با تناقض ، میتوان ادله بسیاری را بگونه ای عینی ومشخص شاهد اورد . بدین صورت که :  تشدید حاشیه نشینی یعنی تشدید عقب ماندگی ، یعنی تاخیر درانتگراسیون اجتماعی ، یعنی تشدید قطبی شدن جامعه شهری ، یعنی افزایش فوق ذخیره نیروی کار، یعنی تاخیر درافزایش بازدهی کار ، واین دور باطل یعنی تداوم عقب ماندگی ودر نتیجه تشدید تمرکز!؟  البته در این زمینه موارد مختلفی را میتوان مطرح نمود که چگونه جلوگیری ازگسترش کلانشهر موجب تشدید تمرکز، البته درمنطقه کلان شهری ان بصورت گسترش حاشیه نشینی و یا پدیده های دیگری نظیرجدانشینی وغیرو ، خواهد شد  . بقا وروند روبه افزایش حاشیه نشینی درمنطقه کلان شهری ، موجب بوجود امدن عوارضی میشود که مجموعه انرا میتوان تداومء ضعف وعقب ماندگی سیستم وشبکه شهرها وتشدید ناپایداری ویا عدم تثبیت نسبی ساختاری اندو دانست .

 

     توسعه وتقویت روابط درون ومیان مناطق کلانشهری  

     ازانجا که تشدید تمرکز درمنطقه کلان شهری ، در وضعیت های توسعه نیافته بعلت بقای عقب مانگی ، مترادف با تداوم ضعف ساختاری ودرنتیجه ناپایداری استقرارهاو سایرعوارض پیش گفته خواهد بود ، ضروری است ، باردیگر، ابعاد متنوع گرایش به تمرکز را بیشترمورد توجه وتامل قرار دهیم .

     همانگونه دربخشهای قبلی در رابطه باعوامل شکل دهنده تمرکزمطالبی را مطرح نمودیم با پوزش مجدد ازتکرارمطالب : ملاحظه شد که تمرکزجمعیت وامکانات دریک کشوردارای علتهای متنوع ومتفاوتی است . انچنانکه : این مسئله سالهاست ذهن صاحب نظران واهل پژوهش دراین زمینه را بخود مشغول داشته است . وسعت پرداختن به این مسئله ، خاصه در میان صاحب نظران کشورهای در حال توسعه ویا صاحبنظران واهل پژوهش اروپائی وامریکائی  که درباره پدیده توسعه نیافتگی مطالعه وپژوهش میکردند  ، ازدهه پنجاه میلادی به بعد افزایش چشگیری یافت . نظریه وبرداشت ها متنوعی دراین زمینه عنوان شدند : ازهمان سالها بسیاری ازصاحب نظران انرا حاصل طبیعی انکشاف سرمایه داری بعنوان شیوه تولیدی که رشد ناموزون وتشدید تناقضات ذاتی ان است میدانستند . صاحب نظرانی که بمطالعه توسعه نیافتگی میپرداختند ، گاه انرا حاصل انکشاف پیرامونیء سرمایه داری عنوان نمودند . ویا انرا بصورت جزئی از توسعه ء توسعه نیافتگی مطرح میکردند . برخی دیگرتمرکزرا علت همه معضلات وفروپاشی ها میدانستند .  درحالیکه توسعه گراهای دهه هفتاد خواهان استفاده از پویائی بوجود امده  تمرکزدر امر تحقق توسعه شدند ؛ بگونه ایکه تمرکز را تاحدی برای گذرازمرحله توسعه نیافتگی ضروری میدانستند . عرضه کنندگان ایده توسعه پایدار که ازاواسط دهه هفتاد میلادی به میدان امدند ، نظریات دیگری داشتند . درواقع هرکدام ازاین نظریات وتبیین ها بخشی ازواقعیتها دراین زمینه را برجسته مینمودند . چگونگی این مقولات را بطورخلاصه درنوشته های پیشین وازجمله ، در" شهرنشینی وشهرسازی در ایران بخش اول ، م. کاظمی " پیش تر مطرح نمودیم : 

     " . . .     انچه ضروری است ،  دررابطه با پدیده تمرکز جمعیت وامکانات باردیگرمطرح شود ، این مهم استکه : برداشت ما این نیست که ، پس از دوران گذار، تمرکز جمعیت وامکانات در مراکز شهری بزرگ به پایان میرسد . واستقرارهای شهری کاملا" تثبیت میشوند .  بلکه معتقدیم در صورت تحقق توسعه انهم مبتنی بر تبینی که قبلا از توسعه مطرح گردید ؛  گرایش به  تمرکزی که فعلا " با ان مواجه ایم ،  تمرکزی که ذاتی توسعه نیافتگی است ، تمرکزی که ناشی از وضعیت های اضطراری وکاستی های مربوط  به ان است از میان رفته  ویا حداقل تعدیل  خواهد گشت .  اما روندهای تمرکز دهنده بعلل دیگری که دراینده جامعه با ان روبرو خواهد شد  ، همواره  پس از گذر ازاین مرحله هم  ،  مطرح خواهند بود . این روند های تمرکز دهنده هم اکنون در کشورهای پیشرفته سرمایه داری در حال شکل گیری است . تمرکزی که  میتوان انرا از یک سو ناشی ازپیچیده ترشدن روز افزون ، روابط درون ومیان سیستم وجزء سیستم های اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی این جوامع وازسوی دیگر انچه درغرب تحت عنوان فریبنده عقلائی نمودن  پروسه تولید    مطرح میشود ، دانست  .  که انهم درواقع چیزی نیست مگر اعمال موثر تر  ُفرد یسم و بهره کشی بیشتر از نیروی کار ، که درشرایط کنونی چنان درحال همه گیر شدن است که ، انرا جز برده داری مدرن وچپاول  همگانی  ، نمیتوان دانست   .

        بدین صورت تمرکز واستقرارهای فضائی جدیدی در حال شکل گیری است .  مانند :   تمرکزوتراکمی که هم اکنون در منطقه معروف به  « موز آبی » باریکه ء  موز مانندی  که از منطقه صنعتی حول لندن شروع شده وبا در برگرفتن شمال فرانسه ، هلند ،  بلژیک ناحیه رور آ لمان  وسوئیس تا میلان در شمال ایتالیا ادامه مییابد  . نمونه جالب دیگری که دراین مورد میتوان مطرح نمود ، فرضا" هم اکنون در کشور سوئیس در حال تحقق است .  همانطور که میدانیم ، کشور سوئیس  کشوری است که ازحیث توزیع امکانات ودسترسی ها در فضای ملی اش احتمالا" یکی از نمونه های منحصر بفرد در سطح جهان باشد . بگونه ایکه همه امکانات ارتباطاتی ، ساختاری وزیرساختی و سایرتسهیلات ،  کاملا در قلمرو ملی توزیع شده است  . همینطور این توزیع فضائی بکمک برنامه ریزی سرزمینی که در سالهای ده شصت  سده گذشته باجرا در امد ،  تصحیح وتقویت شد .  مبتنی بر این برنامه ریزی سرزمینی وسیاست های تقویت استقرارهای  شهری وروستائی نواحی آلپ ، سرمایه گزاری وسیعی در این چهار دهه گذشته انجام شدند  .  اما با وجود همهء این برنامه ریزی وسرمایه گزاری ها وهمچنین وجود همهء تسهیلات در این نواحی ،  منطقه کلان شهری زوریخ هم اکنون  در حال جذب  جمعیت وامکانت این نواحی است . انچنانکه  ، صاحب نظران سوئیسی هم اکنون سرمایه گذاریها وبرنامه ریزی هائی که تاکنون در این مناطق  انجام شده را  هد ررفته ، توصیف میکنند ! انهم در حالی که این کشورنه با رشد جمعیت ( حدود 4/0 درصد)  مواجه است ،  نه مشکلات ساختاری اقتصادی اجتماعی سیاسی جوامع نظیر جامعه ما را دارد . فرضا" در  زمینه اقتصادی وضعش بگونه ایست که  میزان بیکاری اش طی پنجاه سال گذشته  بندرت بیش از3 در صد است ! درمقابل کشورالمان همسا یه ان سالها است که درصد بیکاری واقعی اش کمتر از 10 در صد نبوده است .

       اما ، جامعه شهری ما فعلا" با تمرکزی مواجه است که عمتدا" میتوان علت انرا  « اضطرار» های ناشی از توسعه نیافتگی ، یعنی بیکاری ، تهیدستی ، نابرابری  دانست  .  مهاجر بعلت شرایط  اضطراری    ( بیکاری ونداشتن امکانت جهت تامین زندگی اش ) روانه شهرهای بزرگ میشود . بنگاه ها به علت ضعف همه جانبه شان خواهان استقرار هرچه نزدیکتر به تجمح های جمعیتی اند . البته ، باید این واقعیت مهم را در مورد بنگاههای تولیدی ویا سایر فعالیت های اقتصاد شهری (خاصه صنعت) در نظر داشت که  :  اصولا" امروزه حتی درسطح کشورهای سرمایه داری توسعه یافته با وجود توانائی  بنگاهای اقتصادی  دیگر،  گرایش های استقرارصنعتی چند ان از تئوری های مکان یابی متعارف ، تبعیت نمیکنند . خاصه در مورد صنعت . همانطور که  مانوئل کاستل ،  معتقد است  :  "  . .  .صنعت هرزمان بیشتر خودرا ، از ضرورت های استقرار فضائی حساب شده  در رابطه با مواد اولیه ، بازارهای تخصصی  ، رها مینماید . در مقابل   بیشتر به نزدیکی به شهرها ،  یا سهولت به در اختیار داشتن نیروی کارتخصصی وامکانات تکنیکی تولید صنعتی  ، وابسته میشود . در نتیجه امروزه صنعت بیش از هر چیز گرایش روز افزون به ادغام در سیستم شهری دارد  ،  تافرضا" نزدیکی به مواد اولیه ویا زیرساختها ومانند انها که سابقا" در مکان یابی ها ی صنعتی تعیین کننده بودند . . . . "

       بنابراین وباتوجه به ویژگیها وجوانب مختلفی که دررابطه باوضع موجود جامعه شهری کشوروگرایش  های واقعی ان در بخش های پیشین این سایت ،  بیان شد ، ضرورت تدوین استراتژی ایکه سمت گیری  اصلی ان تقویت جایگاه  کلانشهرها درشبکه وسیستم شهرهای کشورباشد ، بعنوان اولین گام اساسی در جهت فراهم اوردن شرایط برای توسعه  هم اهنگ  بخش شهری با روند توسعه عمومی  کشور ، کاملا" محرز میگردد . تقویت جایگاهی که مبتنی برتوسعه همه جانبه  - اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی وفیزیکی فضائی - روابط متقابل درون ومیان کلان شهرها ، درمنطقه کلان شهری شان باشد ، موجب خواهد شد : شبکه شهرها با روند توسعه همراه شده وضمن اینکه امکان توسعه اش درهمه زمینه ها بیشترشود ، متقابلا"حداکثر کمک وزمینه سازی  جهت تسریع توسعه عمومی کشور را فراهم  اورد .

     از انجائی که ، بدون هیچ شک وتردیدی ، نیاز اصلی کشور در شرایط کنونی سرعت بخشیدن به رشد و توسعه درهمه زمینه هاست . میبایست به هرنحوی که شده شرایطی فراهم شود که ازبیراهه رفتن ها ، اتلاف فرصتها وامکانات ، که امروزه تاحدزیادی برنامه ریزی درزمینه های هدایت تحولات شهری به ان مبتلا است ،  تاحد امکان کاسته شود . در شرایط کنونی برنامه ریزی وسیاست گزاری های جاری ، درزمینه های مربوط  به بخش شهری کشورازطرحهای جامع گرفته تا فرضا" احداث شهرهای جدید بگونه ای غیر قابل تصوردچارتناقضهای وبیراهه رفتن های گسترده است . تاکنون دراین سایت ، موارد مختلف این تناقض ها وسیاست گزاری های ناموفق واغلب مسئله ساز را مطرح نموده ایم .

         واقعیت این استکه ، در شرایط کنونی چه درزمینه برنامه ریزی های فضائی : شهری ، منطقه ای و سر زمینی وچه سایر برنامه ریزی های مربوط به توسعه شاهد، هم اهنگی وهمخوانی محتوای برنامه ریزی ها بگونه ای که سیاست گزاریها دربخشهای مختلف  مکمل  دیگر باشند ، نبوده ایم  . همخوانی  یا هم اهنگی ها ،  بسیار صوری و سطحی ،  انهم دیکته شده ودستوری است . برنامه ریزی ها چون توجهشان به وضع موجود وویژگیهای ان عمق چندانی ندارد، به راحتی به کلیشه کردن این یا ان الگوی وارداتی سوق داده  میشوند . به همین علت مرتبا" توسل به  توهمات بیش ازپیش گسترش میابد . همواره سعی شده ازطریق این یا ان دستورالعمل ، تصویب نامه وغیرو ، بصورتی صوری ودستوری برنامه ها در بخشها وسطوح مختلف تابع وهماهنگ با یکدیگر باشند . انهم بدون اینکه تفاوت وتناقض در برداشت برنامه های مذکور،  بیگانه  بودن انها باویژگیهای ساختاری وضع موجود ، رادر نظرگرفته ودرموردانها نقد وتامل کافی انجام شده باشد. فرضا" طرح را بگونه ای کاملا"صوری وبدون ارائه ادله قابل پذیرش ،  بفرض تابع وپی گیر سند چشم انداز معرفی میکنند ،  انهم درحالی که ،  درواقعیت  هم بخش عمده ء طرح  فرضی مورد بحث و هم  سندچشم انداز را مشتی توهمات وارزوهای بزرگی تشکیل میدهند که هیچگاه عملی نخواهند شد ! 

      همانگونه که مطرح گردید استراتژی پیشنهادی درواقع ودرعمل بصورت ازمون مداوم سیاست گزاری ها براساس تکیه وبهره مندی ازیک جریان پژوهشی همه جانبه درجهت خصلت یابی مداوم پدیده ها، مقولات و روند های درجریان دربخش شهری کشور،خواهد بود. درمراحل اولیه با محوریت تقویت ساختاری جایگاه  کلان شهرها وشبکه وسیستم متشکل ازانها به هماهنگ نمودن سیاست گزاری ها خواهد پرداخت  . اقداماتی که در مراحل نخست وگامهای اولیه این راهبرد قابل پیگیری هستند  شامل برنامه وسیاست گزاری ها هستند که مشخصا" هدفشان : تقویت وتثبیت ساختاری کلان شهرها ، نخست : ازطریق ازمیان برداشتن موانع و دخالت های نابجائی استکه  توسعه ء روابط درون ومیان مناطق کلانشهری را هم اکنون دچار اشکال ووقفه نموده اند . این مرحله در واقع مرحله ای است که در صورت توفیق نسبی دران ، بتدریج  زمینه برای اغاز برنامه های بعدی درجهت چیدمان عقلائی تر استقرارها وپایدارنمودن توسعه ، انهم با در نظر داشتن همه ء ویژگیهای وضع موجود در شبکه شهرهای کشور ، فراهم  خواهدشد .  

       بنا براین ،  اگرگام نخست  ویا مرحله اول ، هدف  پیش ازهرچیز،  تقویت متقابل روابط  درون و میان منطقهء کلان شهری درابعاد مختلف باشد . دراینصورت واقعا" بدون لزوم ارائه ادله بیشتربا اطمینان میتوان  گفت : سمت وسوی هدایت توسعه شبکه وسیستم ، نخست کلان شهرهای کشور، همخوان با «توسعه عمومی کشور» ودرخدمت تحقق سهل تروسریعتران خواهد بود . یا اینکه چنین راهبردی هم با روند توسعه درتعامل  است وهم فارغ از تاثیرپذیری از الگوهای وارداتی ، ودر نتیجه توهمات ناشی از پیگیری انها ، خواهد بود .

 

 

         گامهای نخست 

         گامهای نخست این راهبرد درواقع سعی درایجادهماهنگی ووحدت دربرداشتها با محوریت ضروریاتی استکه مطالبات جمعی ونیازهای توسعه کشوربگونه ای مشخص ومستدل باتوجه به کلیه ابعاد وویژگیهای وضع موجود ، مطرح مینماید . بنابراین ، با مشخص شدن قلمرودخالت ها وسیاست گزاریهای مراحل نخستین که تقویت شبکه وسیستم  فعلا "- در مرحله کنونی -  کلان شهرها خواهد بود . میباید همانگونه که در بخش قبلی مطرح شد ، بحث را  تا به این حد دامن زد که مرتبا" چگونگی اقدامات بعدی   یعنی :  چه باید کرد ؟ وچه نباید کرد ؟ بهمین روال چه چیزها واقداماتی قابل تحقق اند ویا چه میتوان کرد ؟ وچه اقداماتی در واقع توهم بوده انها را نمیتوان تحقق بخشید ، مشخص شود  . بعنوان مثال  ، چه باید کردها ، عمدتا" مواردی را شامل میشوند که در شرایط کنونی باید انجام شوند : درشرایط کنونی در برنامه ریزی شهری بعلت نا پایداری های وسیع در استقرارها وشدت جابجائی های جمعیتی باید کل بخش شهری را یکجا دید. باید مبنی کلیه مطالعات ودیاگنوستیک ها توجه همه جانبه به ویژگیهای وضع موجود باشد . یا اینکه درمورد ، انچه نباید کرد ، باید گفت : عمده ترین مسائلی که دراین زمینه قابل طرح اند : اقداماتی است که بدون توجه به وضع موجود وتعمیق پژوهشها با کلیشه الگوهای وارداتی وشیفتگی نسبت به انها انجام میشوند . درباره انچه قابل تحقق اند در واقع دخالت هائیست که بگونه واقعی در جهت پاسخگوئی به مطالبات مردم ودرواقع ودرنهایت تسهیل درامرتوسعه انجام میشوند . انچه رانمیتوان تحقق بخشید : خواسته های مبتنی برتوهم وبدون توجه همه جانبه به مشروط کننده های روندها جاری اند ، خواستهائی که بانیازهای واقعی درتقابل اند . مانند : تعیین سقف جمعیتی برای کلان شهر، انهم درحالی که جابجائی ها بسوی استقراردران ویا حول ان در جریان است .  ویا ایجادحریم وجلوگیری ازگسترش هدایت شده کلان شهر وانتگره شدن نقاط شهری منطقه کلانشهری ان  . 

      دراینصورت ، راهبرد پیشنهادی بجای جلوگیری ازگسترش کلان شهرها که مدت هاست دستگاه اجرائی ، البته با صلاح دید برخی ازمشاورین اش در واقع بدون نتیجه ، انراهدف قرار داده  است .    براین باوریم که :  با توجه به شرایط وضع موجود واینده ای که درپیش است ، ونه اینده ایکه برخی مبتنی برتوهمات تصور میکنند ،  باید درشرایط کنونی تقویت روابط متقابل درون ومیان منطقه کلانشهریء کلان شهرهای را در اولویت قرار داده وبرنامه ریزی وسیاست گزاری ها را با  این راهبرد هماهنگ نمود . 

  در اینجا بار دیگر میتوان این مهم را یا داوری نمود که : بسیاری از کارشناسان ودست اندر کاران ما ، پاسخ همهء این مشکلات را طرح امایش سرزمین میدانند . اما باورما براین است که : درشرایط کنونی طرح امایش سرزمین به شیوه متعارف که هدف ان تعیین ، چیدمان وهدایت های منظبط وعقلائی  استقرارها درسطح کل قلمرو ملی باشد  ، با روندهای موجود وگرایشهای انها درتقابل قرار گرفته وبهمین سبب بسرعت به مشتی ائین نامه ومصوبات دست وپاگیر وغیر قابل اجرا تبدیل خواهد شد .  این موضوع مهمترین واقعیتی است که به باور ما ، میباید بسیارجدی گرفته شود ، ودرمورد ان تامل بسیارنمود .  ازاین گذشته در راهبرد پیشنهادی اولویت دراین مرحله ازتوسعه را توجه هرچه بیشتر به شبکه کلان شهرهای کشور میدانیم . شبکه وسیستمی که خود جزئی – البته جزءاصلی – شبکه شهرهای کشور است . این تاکید دودلیل عمده دارد یکی اینکه فعلا" کل شبکه شهرها ویا همهء مراتب شهری بدلایل متعددی که قبلا" مطرح شدند ، اماده پذیرش هنجارهای طرح امایش مورد بحث نمیباشد . ودیگر اینکه ، پویائی ورونق بخش شهری کشور بازهم ، فعلا" ، یعنی در شرایط حاضر ، عمدتا" گرایش شدید به نقش افرینی درکلان شهرها ونه در مراتب  شهری کوچکتررا دارد .

 

         راهبرد هدایت توسعه بخش شهری و برنامه ریزی وسیاست گزاری های جاری

          اکنون جهت ازمون جوانب مختلف راهبرد پیشنهادی میتوان مروری دوباره ، برموارد مختلف برنامه ریزی های شهری جاری در کشور ، داشت .  

         براین باوریم که  : چون برنامه ریزی های مربوط به بخش شهری کشور – حال بهرعلت  -  تاکنون توجه چندانی به ویژگیهای ساختاری وعوامل مشروط کننده وضع موجود ویا این مرحله از توسعه کشورنداشته است ،  طبیعی استکه : هم ازیک سو ، به کلیشه کردن الگوهای وارداتی ودچار توهم شدن ، گرایش داشته ، وهم ازسوی دیگر دربسیاری از زمینه ها دچار تناقص است . درا ین قسمت سعی خواهد شد ، برخی از این توهمات وتناقضات با ذکر شواهد ، مورد توجه قراگیرد .

     بعنوان مثال : دربرنامه ریزی شهری از انجمله طرح جامع تهران ، ازاغاز مطرح شدنش  تا به امروز یعنی بیش از چهار دهه ، انچه بعنوان هدفهای خود تعیین نموده ، همواره با روندهای در جریان وویژگیهای ساختاری انها درتعارض وتقابل بوده است . مثلا" : درتقابل کامل بانیازهای روند توسعه دراین مرحله ازتوسعه شهرنشینی ما ، که درواقع میتوان انرا مرحله شهرنشینیء جامعه وتکوین وتثبیت روند شهرنشینی ان ، دانست .  این طرح ، برای کلان شهرتهران نه کم ونه بیش سقف جمعیتی تعیین کرد ، وان را مبنی سایراهداف طرح قرارداد . خوب : ایا این تصمیم ازهمان اغازیک توهم غیرقابل تحقق نبود؟ ایا درعمل توفیقی دراین زمینه حاصل شد ؟ فرضا" افزایش جمعیت در منطقه کلان شهری تهران متوقف شد ؟  البته ، باایجاد محدویت های وسیع و درنتیجه کمک به تشدید گرانی مسکن وسایر فضاهای مورد استفاده کسب وکار مردم ، برحاشیه نشینی افزود . یعنی بر جمعیت درمنطقه کلان شهری افزوده شد ، حال شدت افزایش در داخل شهر بعلت مشکلاتی که بخش مهمی ازان بخاطرطرح جامع بود، کم شد ، اما افزاش جمعیت  درحاشیه درصد اش دوسه برابر شد!  بنابراین ، ایا دراین زمینه نمیتوان گفت  : طرح جامع تهران ازهمان اغاز بمیدان امدنش تا به امروز باروندهای در جریان ، ازان جمله نیازهای روبگسترش مردم ،  در تقابل بوده است ؟ یا اینکه خود بجای تعدیل مشکلات ، مزید برعلت شده ؟ ایا چنین ادعاهائی گزافه گوئی است  ؟  مشابه همین ادله رامیتوان درمورد محدویت توسعه شهروسایرمحدویت های سلبی ودستوری که طرح جامع اعمال نموده ، که  تا کنون جزمزید برعلت شدن هنردیگری نداشته اند ، شاهد اورد .

         مورد دیگر : همه میدانیم که   برای جلوگیری ازگسترش شهرتهران وسایر شهرهای بزرگ کشور ،  تحت عنوان واقعا" گمراه کننده ومخدوش جذب "سرریز جمعیت " !؟  ( گمراه کننده  بدین علت که : اگرنیت وارونه جلوه دادن واقعیت نباشد ، باید گفت : اصولا" سرریزی درکارنیست ! اُفت درصد افرایش جمعیت درمحدوه شهری تهران نظیربرخی ازکلان شهرهای کشورهای درحال توسعه بعلت ناتوانی ونبودامکانات مالی اقشارکم درامد تربرای ادامه سکونت درشهرتهران است . بنابراین اقشار از شهر رانده میشوند ! اکنون رانده شدن شهروند کم درامد به حاشیه را " سر ریز "جمعیت  نامیدن ، تاچه حد با واقعیت همخوانی دارد ؟ )  دراین سالها دوراز تهران ، تصمیم به احداث شهرهای جدید گرفته شد . چنانکه ملاحظه میشود ، این تصمیم ازاغازبا نیازهای واقعی تهران مغایر بوده است . چون با توجه به انچه تاکنون دررابطه با شبکه وسیستم شهرهای کشورمطرح گردید ، ایجاد شهر جدید ویا هرگونه احداث جدیدی باتوجه به گرایشها وضرورت های مطرح شده میبایست در قالب وبعنوان جزئی از کلان شهر تهران مطرح میگردید . بااین توضیح که بعلت ضعف وعقب ماندگی توان کلان شهری ( متروپلیتان ) کلان شهرهای ما در این مرحله از توسعه ، این شهرها ی به اصطلاح جدید میبایست علی القاعده درقلمرو واقعی کلان شهر وبعنوان جزئی ازان  ویا بسیار نزدیک به ان قرارداشته باشند . احداث شهردورازکلان شهر بخیال واهی جلوگیری ازگسترش به اصطلاح " بیش ازحد " ان ، یعنی شکست وروی دست ماندن  شهر جدید ،  یعنی مشکلی افزون بر مشکلات دیگر . همانگونه که هم اکنون بوضوح درشهرهای جدیدا" احداث شده ، این تصمیم نادرست وبیگانه با واقعیت های موجود ، بوضوح  قابل مشاهده است . این مسئله درکشورهای درحال توسعه ایکه بدین صورت شهرجدید ساختند ، سالهاست که بعنوان تجربه ناموفق شناخته شده وواقعا" امروز روزدرکمتر کشوردرحال توسعه ای این اشتباه های ازمون شده تکرارمیشود . ولی باهمه اینها ما به احداث شهرجدید به همان شیوه ازمون شده و – ازانجمله بعنوان مثال تجربه ناموفق کشورمصر- (رج به  شهرهای جدید مشکل گشا یا اتلاف امکانات م.کاظمی ،همین سایت) اغلب روی دست مانده ادامه داده ، کمترین توجه ای به انتقادات ،  وهمچنین تجربه سایر کشورهائی که مشکلاتشان در این زمینه مشابه ماست  و حتی حاصل کار پیش رو ، شهرها ی روی دست مانده ، نداشته ایم . چرا؟  ایا میتوان گفت : منافع مشخصی وجود دارد- فرضا" دست اندرکاران برنامه ریزی وساخت وساز این شهرها - که مرتبا"با وارونه جلوه دادن واقعیات وطرح ورواج ادعاهای واهی دستگاه اجرائیء کم تجربه را به این بن بست های مشکل افرین سوق میدهد ؟

       جالب اینجاست پس ازاحداث شهرهای جدید مورد بحث همانگونه که هم اکنون شاهدیم بتدریج متوجه ناکارامدی انها شده ،  این روزها خواستار بسط شبکه مترو به این شهرها هستند  . ملاحظه فرمائید ابعاد تناقض ومغایرت تصمیم گیری ها تاچه حد است ! البته دست اندرکارانی که خواستار توسعه شبکه مترو به این شهرهای جدیدهستند  ، چون بامسئله پیش امده –احداث شهرهای منزوی وروی دست مانده – احتمالا" مستقیما" روبروهستند  ، نیازونقصان این شهرها را بدرستی تشخیص داده وبازهم بدرستی خواهان بسط شبکه مترو  برای در برگرفتن این شهرها وخروج از انزوای انها میشوند . اما اگر قراربود شبکه مترو به این شهرها متصل شود ، پس چرا انها را دوراز تهران ساختند ؟  منصفانه چه پاسخی میتوان ارائه نمود ؟ جزاینکه سیاست گزاران با واقعیات موجود بیگانه بوده اند ومنافع خاصی اینگونه نیازهای شهر را فرموله کردند ؟  مقامات مسئول هم اغلب بدون شناخت نحوه شکل گیری این روندها ،  تحت ثاثیر اظهارات به اصطلاح کارشناسانه مشاورین شان قرار گرفتند !

      هنگامیکه بجای توسعه روابط متقابل درون منطقه کلان شهر و تقویت عملکرد متروپلیتان شهر درمنطقه ای که به ان تعلق دارد – منطقه متروپلیتان-  با عدم توجه به مشروط کننده های وضع موجود وتوسل به واهیات حریم شهری ایجاد کنیم ، مانع گسترش هدایت شده شهر شویم خارج از حریم ودور از شهر، شهرجدید احداث کنیم ، بعد هنگامی که توهمات برملا شدند ازشهرجدید استقبال نشد ،  بدون احساس مسئولیت وپاسخگوئی ، اکنون چاره را از طریق وصل مترو - البته شاید پس از احداث باغ شهر !؟ - به کلان شهر وخروج از انزوای خود ساخته  ، بدانیم !

         راهبرد پیشنهادی، ایجادشهرجدید را درفاصله دورازکلان شهربگونه ای که ، درقلمروعملکردواقعی کلانشهر قرار نداشته باشد ، اتلاف امکانات دانسته ،  اینگونه سیاست گزاری را پیشا پیش به بن بست رسیده ومغایر با ضرورتهای واقعی هدایت توسعه در بخش شهری  ، وهمجنین توسعه عمومی کشوردراین مرحله ، میداند . بجای چنین اقدامات مسئله سازی ، میباید سعی درتقویت همه جانبه جایگاه کلانشهراز طریق  نخست ، برچیدن موانع بسط همه جانبه روابط متقابل درون ومیان منطقه کلان شهری ان ، البته  مبنی بر توسعه وگسترش نقش کلان شهر در ابعاد مختلفه اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی وفیزیکی- فضائی وسپس در حد امکان کمک به توسعه این روابط نمود .

        راهبرد پیشنهادی  بر این باور استکه :  میبایست انتگراسیون منطقه کلان شهری بگونه ای باشد که ، به کلان شهرها فرصت داده شود تا بتدریج تمام نقاط شهری منطقه کلانشهری شان را با خود انتگره نمایند .  دراین صورت استکه کلان شهرها بتدریج دارای موقعیت تثبیت شده ای  گردیده ، خواهند  توانست واقعا" به عنوان کلان شهرانهم متناسب با میزان جمعیتشان ایفای نقش نموده ، زمینه را برای توسعه سایر مراتب شهری فراهم اورند .

    درخاتمه این مسئله بسیار مهم را باید یاداوری نمود ، که : ممکن است گفته شود چرا اولویت در این مرحله  فقط به کلان شهرها داده شود ؟ ایا این بمعنی رها نمودن سایر مراتب شهری نخواهد بود ؟ در اینجا یک پاسخ ویک یاداوری دیگر ضروری است . پاسخ اینکه اولویت دادن به تقویت جایگاه کلانشهرهای کشوراولا" رهانمودن مراتب شهری دیگر نیست . ودر ثانی ، توزیع گسترده در قلمرو ملی بصورتی که طرحهای امایش متعارف درنظرمیگیرند ،  با توجه به ویژگیهای ساختاری روندها ی درجریان که بکرات چگونگی انها را مطرح نمودیم ، بااطمینان قریب به مطلق قابل تحقق نبوده ، ودرهمه زمینه ها مزید برعلت شده ومشکلات موجود در این بخش را بمعضل تبدیل خواهند نمود . علاوه بران اگر اقدامات اساسی را به تقویت جایگاه کلان شهرها بگونه ای  که مطرح گردید « فعلا" »  به کلان شهرها محدود کنیم  ، بازهم بسیار بعید خواهد بود که کلان شهرها در مناطق مختلف کشور بتوانند بااهنگ کم وبیش برابر نقش کلان شهریشان را تقویت کنند . بدین صورت که  ، واقعا" اگرچنین هدفی حتی بمیزان حداقل تحقق یابد ،  بازهم موفقیت عظیم وبی سابقه ای خواهد بود . چون تمام عوامل تاثیر گزار وتعیین کننده ، ازویژگیهای ساختاریء مشروط کننده روندهای موجود گرفته ، تا سایرعوامل بسیارتاثیرگزاری که درراه اند ،  ازتداوم خصوصی سازی ها گرفته تا شدید تر شدن رقابت درعرصه مبادلات بین المللی ، از منزوی بودن شبکه وسیستم شهرهای کشورهای منطقه نسبت بیکدیگر گرفته تا نیازبتغیرات ساختاری وسیع ای که بخش های مختلف  اقتصادی ما به ان نیاز دارند ، وبسیاری ازویژگیهای ساختاریء بشدت مشروط ومحدود کننده   دیگر ، که همگی بصورت عوامل تشدید کننده تمرکزعمل خواهند نمود .  پدیده هائی که بتدریج دراینده تاثیرشان را درتشدید تمرکزنشان خواهند داد .  در اینده انچه بسیار محتمل است ، ورود به وضعیتی است که ، سایر کلان شهرهای کشور جمعیت وامکاناتشان را بنفع  منطقه کلان شهری تهران ازدست بدهند !؟  راهبرد پیشنها دی عمتدآ"جلوگیری ازتحقق سناریومذکورراهدف قرارمی دهد.هرچند با توجه به همه جوانب  امکان تحقق اش انچنان  که قرائن نشان میدهند ، چندان حتمی نیست !

 

    بخش آخر .

   مهرماه  89   مهدی کاظمی بید هندی