مــــــــا وبرنامه ریزیء (شهری ) مـــــــا

 

 

 

       مقــــــــدمه

       البته موضوع فوق رامیتوان بصوردیگری نیزمطرح نمود . مانند : ما ومشکلات ومعضلات بخش شهری ، ما وناکامی وناکارامدیهای پایان ناپذیری که دراین زمینه باان مواجه ایم . ما ونا توانی درپاسخگوئی به مطالبات برهم انباشت شده  جامعه شهری  ، ما و. . .

       واقعیت مسلم این استکه : بخش شهریء جامعه بامشکلات فراوان وروبه افزایشی مواجه است . مشکلات وکاستی های مورد بحث اگر، برابربا کل معضلاتء اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی ، محیط زیستی که جامعه درشرایط کنونی با ان روبروست نباشد ، اما بدون شک بخش اعظم انرا تشکیل میدهد . درمقابل این واقعیت وانبوه مشکلات و کاستی های پیش رو ، اهمیت وتوجه ای که جهت تعدیل ویا رفع کاستی های ان مبذول میشود ، به گونه ای است که گوئی این معضلات وکاستیها ، برخی مسائل جزئی وفرعی اند ! اما درعوض ، جهت رویاروئی با کاستی های موجودء بخش شهری کشور- همانگونه که شاهدیم - بجای اقدامات ضروری وچاره اندیشی های کارسازوقابل دفاع دراین زمینه ، ویادرواقع برداشتن موانع سد راه توسعه وپاسخ گوئی به مطالبات مردم ، بخش اعظم انرژی وامکانات کشورمدام صرف ، منازعات سیاسی وجدالهای حیدرنعمتی بی پایان میگردد . گذشته ازان با وجود معضلات ونارسائی های عظیمی که دراین بخش – بخش شهری – پیش رواست ، انچه جهت چاره جوئی انجام شده ومیشود نه تنها نتیجه ای ببارنیاورده بلکه چون اکثرا" مبتنی برطرح مسئله ء مشخص- ویژگیهای ساختاری وضع موجود - نبوده  به بیراهه رفته و حد اکثرحاصلش وضع ضوابطی بوده  که :  بدون اینکه کمکی برای رفع معضلات باشند ، درعمل مزید برعلت شده  ،  مرتبا" برمشکلات ومعضلات موجود افزوده است  .  

       دراین بحث سعی خواهد شد، با ادامه نقدهای پیشینء این سایت ، جوانب مختلف وضعیت موجود  بخش شهری باجزئیات بیشتری به بحث گزارده شود .

     همانگونه که دربخشهای قبلی دراین سایت بکرات مطرح نمودیم  :  برنامه ریزی وسیاست گزاری هائی که بویژه درشصت هفتاد سال گذشته دررابطه با هدایت توسعه شهری مطرح شده ویا به اجرا درامده اند ، غالبا"مبتنی بربرداشتهای نه چندان واقع گرا وهمه جانبه بوده اند . برداشتهائی که احتمالا"میتوان انها را ازیک سو، حاصل تاثیردیدگاه تکنوکراتیک وارداتی برجامعه کارشناسی ومشاورین ما ، وازسوی دیگر، عدم توجه به شناخت کافیء جوانب مختلف وضع موجود ، خاصه ویژگیهای ساختاری روندهای اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی درجریان ، دانست .

     هرچند دراین زمینه تاکنون ، دراین سایت ، مطالب متنوعی را مطرح نموده ایم ، ولی بازهم بنظر میرسد میباید بیش ازپیش به این بحث ادامه داد .  تاحتی المقدور ، ناشناخته هائی که دراین زمینه وجود دارند ، بیشترشناسائی شوند . لذا مقدمتا"بطورکلی وبرای اغازبحث میتوانیم چنین نتیجه گیری نمائیم :  بعلت رواج ایده های کلیشه ای وعدم توجه کافی به ابعاد مختلف وضع موجود کشور - بویژه دراین بحث بخش شهری – که این هم خود به سبب عدم مشارکت مردم درسیاست گزاریها بوده است ، گوئی درزمینه «هدایت» توسعه شهری – یاانچه به مقوله برنامه ریزی شهری مربوط میشود -  لزومء تامل وتوجه ای همه جانبه ، مبتنی برپژوهشهای مداوم وطرح مسئله درسطح افکارعمومی ، هدف اصلی دست اندرکاران نبوده ، یااینکه هنوزبه مرحله ای ازتوسعهء اجتماعی- سیاسی ، که ضرورت انجام پژوهشهای مورد بحث ولزوم مشارکت فعال شهروندان در کلیه سیاست گزاری ها، برای دست اندر کاران  کاملا" مسجل باشد ، نرسیده ایم !  احتمالا" بدین سبب درعمل تامل همه جانبه وعلت یابی قابل دفاع ، درمورد شکل گیری پدیده های مورد بحث ، چندان ضروری تلقی نشده اند ! علاوه بران : فنی و کارشناسی پنداشتن این مقوله ، بجای اجتماعی و سیاسی دانستن ان – که این نقیصه را هم باید از ویژگیهای بقای عقب ماندگی درزمینه های مختلف دانست - مزید برعلت شده عملا" تاحد زیادی مانع ورود این مقولات به عرصه مطالبات اجتماعی- سیاسی مردم گردیده است .

     روشن است ، تا هنگامیکه وضعیت مورد بحث به صورتی که مطرح گردید باشد ، بیش ازاینکه امیدی به گشودن گره ای ویا رفع ودستکم تعدیل مشکلات را داشته باشیم ، شاهد تشدید مشکلات ومزید برعلت ها در این زمینه خواهیم بود . دربحث حاضرسعی خواهد شد جوانب کمتر مطرح شده این وضعیت درحد امکان وبضاعت نظری شناسائی وبرجسته گردند .  کوشش خواهد شد برای پرسشهای متنوعی که دراین زمینه قابل طرح اند پاسخ های قابل پذیرشی ارائه شود . پرسشها ئی چون : چرا با وجود اینکه مرتبا" براین واقعیت تاکید میشود که شهرو معضلات شهری پدیده هائی پیچیده با ابعاد مختلف بوده ، هرگونه توجه وتامل دراین پدیده ها میباید ، با درنظرداشتن تواما" ابعاد اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی - نهادی ، فیزیکی- فضائی وسایر ابعاد مربوطهء ان ، انهم مبتی بر تائید جمعی انجام گردد ، اما درعمل اغلب به انچه تاکید میشود عمل نمیگردد . بجای تامل و توجه به این پدیده ها برپایه پژوهشهای مستمر، به تبیین های  سطحی ، ونهایتا" نوعی کلیشه ازالگوهای وارداتی و سپس سیاست گزاری ها ی سلبی ودستوری ، اکتفا میشود ؟

       اگرسیاست گزاریهائی که دراین زمینه تا کنون انجام شد ه  نا کارامد بوده وعملا"به بیراهه رفته اند ،

  چرا بدون تجدید نظراساسی ورجوع صادقانه به افکارعمومی وکمک گرفتن ازمشارکت مردم درتصمیم گیری ها ، بازهم ، همان روال به بن بست رسیده سابق ، با جزئی تغییرات سطحی ، ادامه مییابند ؟

      اصولا"چرا با چنین وضعیتی مواجه ایم ؟  ایا باید همهء انرا بحساب عقب ماندگی ، ودر نتیجه  ازیک سوسطحی نگری ناشی ازان وسوی دیگر- ودرعمل سلطه بختک وارسوداگری برجامعه شهری دانست ؟  ایا اهداف سیاسی دیگری درتداوم چنین وضعیتی دخیل اند ؟  چرا درحالیکه اهل پژوهش وصاحب نظران کشورهائی که با مشکلاتی نظیرمشکلات جامعه شهری ما مواجه اند ، بفرض وبعنوان مثال : امروزه برنامه ریزی استراتژیک شهری را مسئله ساز ومشکل افرین ودرعمل در چنین وضعیت هائی به بن بست رسیده میدانند ،  ما انرا – برنامه ریزی استراتژیک شهری را - بعنوان اخرین دست اورد "علمی " معرفی میکنیم !؟  

     یا اینکه بعنوان نمونه دیگر : شهرهای جدید بدون توجه به ویژگیهای مشروط کننده بخش شهری کشور وبازهم مبتنی برهمان برداشت های بیگانه با ویژگیهای مذکورساخته میشوند . سپس با اینکه ازانها استقبال قابل ملاحظه ای نمی شود ودرواقع روی دست میمانند  ، اما با انواع  ترفند وحمایت مانع برملا شدن شکست چنین سیاست گزاری هائی میشویم !  بازهم به همان روال ناموفق ، ساختن شهرهای جدید دیگررا پی گرفته ، و درواقع به هدردادن امکانات محدود جامعه ، ادامه داده میشود . چرا ؟  جز اینکه منافع خاصی باخط دادن واعمال نفوذ جریان را به نفع خود سمت وسو میدهند ؟

    چرا سیاست گزاری هادراین زمینه اغلب سطحی ،  پرتناقض  وعملا"بصورت جمع اضدادند ؟ 

بعنوان مثال : اگربا کمی تامل ودقت برسیاست گزاری های مربوط به احداث شهرهای جدید درسنوات اخیرمروری داشته باشیم ، بوضوح مشخص است که برداشت عمده ای که این شهرها برپایه ان احداث شدند ، ممانعت ازگسترش بیش از"حدِ" ! شهرهای بزرگ بوده است .  بهمین سبب ازهمان اغاز تصمیم به احداث این شهرها درمکانهای با فاصله وجدا از شهرهای بزرگ ، گرفتند . تا این شهرهای جدید جاذبء به اصطلاح "سرریزء" جمعیت شهرهای بزرگ باشند .  ( البته " سرریز" اصطلاحی من دراوردی وموهومی است که بهیج وجه درشرایط کنونی ما واقعیت نداشته وجامعه شهری مادرهیچ شهربزرگی با مسئله موهومی بنام "سرریزجمعیت " که در واقع بنوعی وارونه جلوه دادن واقعیت است ، مواجه نیست . بلکه انچه هست ، دفع و به حاشیه راندن بلاجباراقشارکم درامد ازمحل سکنی و شهری که در ان زندگی میکرده ا ند ، بوده است . )

    تناقض در سیاست گزاری ها هنگامی نمایان شد که این شهرها روی دست ماندند. اما چرا روی دست ماندند ؟ چون اولا"با شهراصلی فاصله داشتند وازاین نظرپاسخگوی تقاضای تضعیف شده ودرنتیجه رانده شده ازشهراصلی نبودند . ثانیا" به همین دلیل روشن ، اصولا" سرریزجمعیت درکار نبود ! خوب ، بعد چه شد ؟  برای رهائی ازاین مخمصه ، همانگونه که شاهدیم ، خاصه دراین اواخر، دراثرنیازهائی که شرایط عینی پیش اورد ، اشتباه تصمیم اولیه وهمچنین فرصت طلبی منافعی که این وضع را بوجود اوردند ،  بتدریج برملا شد ، دست اندرکاران ومسئولینی که ارتباط مستقیم بااین وضعیت داشتند ، خواهان تقویت ارتباط و یا پیوند این شهرها باشهرهائی که قراربود مانع گسترش انها باشند ، شدند !؟  یعنی، کلا" نقض غرض  وکنارگزاردن اهداف واهی اولیه !  خوب اگر پیوند وانتگراسیون با شهر اصلی چاره کاراست . که  درشرایط کنونی واقعا"چنین است . پس چرا دراغاز، براحداث شهرجدید دورازکلان شهر پافشاری شد ؟ یا اینکه چرا شهرجدید بصورت تداوم گسترش کلانشهراحداث نشد ؟ واگرراه حل ، ضرورت انتگراسیون  نقاط شهری واقع در منطقه کلان شهری با شهراصلی است . بنابراین : دروضع موجود – بادرنظرداشتن مرحله توسعه ای که در ان قرار داریم - ایا پیشنهاد هائی چون ایجاد حریم برای کلانشهرها وبعدا" احداث " باغ شهر" و پیشنهادهای مسئله ساز ومشکل افرینی ازاین قبیل میتوانند نتیجه دیگری ، جز شکل دادن به جمع اضداد وافزودن برتناقضات موجود ، داشته باشند ؟

     همانگونه که ملاحظه میگردد دراین زمینه میتوان پرسش های بسیاری را در رابطه با سیاست گزاری های جاری مطرح نمود .  پرسشهائی که در شرایط کنونی دست اندرکاران ومشاورین شان قادربه ارائه پاسخ مشخص و قانع کننده  ای در مورد انها نخواهند بود !

   . بنابراین لازم است این مقوله را ازجهات مختلف مورد توجه قرارداده  ، ویژگیها وشرایط حاکم بران   دروضع موجود  را  ، بطور مداوم مورد بررسی و شناسائی قراردهیم .

 

      سیمای اجتماعی - سیاسی برنامه ریزی شهریء ما

  بطور کلی برنامه ریزی ودرمورد بحث حاضر- برنامه ریزیء شهری ما – دارای شکل ومحتوای خاصی شده است . اگرچه ظاهران شبیه به برنامه ریزی شهری درکشورهائی است که ازانها تقلیید میشود ، ولی شرایط ، امکانات ، محدودیت ها ، پاسخگوئی به مطالبات اجتماعی که دراین زمینه بگونه گسترده ای مطرح است ، کاملا"حال وهوای خاص خودرا دارد . اما با وجود تفاوت فاحش بین شرایط موجود برای برنامه ریزی شهری درکشورما وکشورهای غربی که اکثرا" الگوهای انهارا دراین زمینه کلیشه میکنیم ، توجه به یک نکته  مهم میتواند بسیاری ازجوانب این مسئله را روشن نماید : اگران چناکه در کشورما رایج شده ، وگوئی همگان انراپذیرفته اند ، «برنامه ریزی شهری» را مقوله ای فنی ، کارشناسی وحتی انگونه که برخی مطرح مینمایند " علمی" بدانیم دراین صورت برداشت تکنوکراتیک وارداتی را ، انهم بصورت دست دوم ، دربست پذیرفته ایم ! هنگامی که برنامه ریزی شهری مبتنی برنگرش تکنوکراتیک وارداتی پذیرفته شد ، دراینصورت به ظاهر، معما حل شده ومسئله شناخته شده ، بنظرخواهد رسید . یعنی پیشاپیش میپذیریم که مسئله فرضا" بزرگی بیش از "حدِ" شهر ،  "بی رویه" بودن این یا ان جریان ، فقدان ضابطه و یامانند ان ، علت همهء معضلات در این زمینه است . با چنین پذیرشی ، طبیعی است که ضرورت طرح مسئله مبتنی برخصلت یابی ابعاد مختلف وضع موجودء بخش شهری - دراین مرحله خاص ازتوسعه کشور - درعمل منتفی میگردد . درنتیجه در چنین وضعیتی ، تکیه کلاممان هم چنانکه فعلا" شاهدیم ، این خواهد شد که کار باید مبتنی بر"علم" برنامه ریزی مثلا" شبیه الگوئی که دراین یاان کشورغربی رایج است ، انجام شود ! حال اگر چنین کلیشه ای نتیجه لازمه را نداد ، که دراکثریت قریب به اتفاق همانگونه که بدون اغراق شاهدیم ، اغلب نتیجه نداده ، ازدوحال خارج نیست : یا برنامه ریز، انچنانکه ناظرین تکنوکرات میگویند ، همه جوانب الگوی کلیشه شده رارعایت نکرده ، ( نظیراظهارنظرهائی که گروه اپور ویا برخی از کارشناس های خودی ، دررابطه با طرح جامع کنونی تهران اغلب مطرح  مینمایند ) و یا اینکه به بهانه های رایج دیگر مانند : ضعف مدیریت ، عدم امادگی های گوناگون ، نبود فرهنگ مربوطه والخ ، متوسل میشویم !

       بنابراین درچنین وضعیتی توجه به جوانب اجتماعی وسیاسی برنامه ریزی ، بطورعام ودراین بحث ، برنامه ریزی شهری مقوله مورد بحث ، حائزاهمیت بسیارخواهد بود .

      هدف ازتوجه به جوانب وشرایط اجتماعی سیاسی برنامه ریزی شهری ، درواقع توجه به وضعیت اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی است که عوامل تاثیر گزار وتعیین کننده ، دراین عرصه با ان مواجه اند . شرایطی که دست اخر، بهرحال شکل ومحتوای سیاست گزاری ها را تعیین مینماید  .

     این مسئله قبلا"دربحث" شهرنشینی وشهرسازی در ایران – بخش دوم " از م . کاظمی  چنین مطرح گردیده است : " . . . .    اما قبل ازاینکه برنامه ریزی وطرحریزی های رایج در کشور را مورد توجه قرار دهیم ، گروههای ذینفع در اینگونه برنامه ریزی ها را مورد توجه قرار داده  ،  ارتباط انها با یکدیگر رابررسی مینمائیم .    

        در امور برنامه ریزی های فضائی   ، موضوع این بحث  - عمدتا " برنامه ریزی شهری  -  ذینفع های مستقیم ویا غیر مستقیم را میتوان چنین  از یکدیگر تفکیک نمود :  جامعه شهری  ،  مسئولین اجرائی  ، کارشناسان ومشاورین برنامه ریز   وبلاخره ذینفع های مستقیمی که بصورت  سرمایه گزار ، درعمل بر بازار ساخت وسازهای شهری تسلط داشته  ،  گرایش های  نهائی وواقعی انرا تعیین میکنند  !  

        در رابطه با چگونگی ذینفع ها و یا دست اندرکاران پیش گفته  ، فعلا" بنا نداریم  ویژگیهای هرکدام  را مطرح نمائیم ،  فقط انچه را میخواهیم برجسته کنیم این استکه : متفاوت با جوامع سرمایه داری مرکزیء مسلط  (که اکثرا" درمقوله  برنامه ریزی خاصه برنامه ریزیء شهری ازانها تقلید میکنیم )  این گروه ها  منافع وخواستگا های اجتماعی شان ( البته تابه امروز) به سبب امکان  بهره برداری  نابرابراز تقسیم بندی بین المللی  کار « نسبتا" »  در امتداد ومکمل  یکدیگر ، بوده است . در حالیکه ، در جامعه ما- خاصه در شرایط کنونی-  این گروه ها غالبا" درعمل ، نسبت بیکدیگر بیگانه ویا اینکه ، کم وبیش از نظر انتظارات اجتماعی وبرداشت های  سیاسی شان ، در تعارضند .  فرضا" انچه مشاورین ، کارشناسان وحتی دانشگاهیان در این زمینه ها مطرح میکنند  ، بیشتر نظریات وایده های وارداتی است وربط چندانی با واقعیت  ، یا  فشاری که در شرایط کنونی  بر توانائی وامکانات محدود اکثریت جامعه وارد میشود ،  ندارد .  بهمین سبب مردم  نه از کار انها سردر میاورند و نه اعتنا ئی  به انها دارند .  اکثریت  مردم با مشکلات شهریء کاملا " مشخصی چون :  مسکن   ، حمل ونقل شهری( ترافیک)  و کاستی های وسیع ساختاری - فیزیکی ،  مواجه اند  . مشاورین وکارشناسان در عوض بر جسته نمودن این کاستی  ها  ومطالبه انچه در ایجاد وفراهم شد نش  سالهای متمادی قصور شده است ،  بلاخره ارائه  شیوه هائی  از هدایت «گسترش شهری » که در عوض افزایش موانع ، در راه ازمیان برداشتن کاستی های مذکور ، به رفع سریع انها بیانجامد  .  خودرا سرگرم  ایده های واهی نظیر : شهردانش پایه ، هوشمند  ویا ایجاد باغ شهر در حریم تهران ومانند ان میکنند .  وبدین ترتیب  فرصتهای همواره محدود جامعه را بیش از پیش  ازدست  میدهند .  ( البته با ید به این مهم اشاره نمود که ، بسیاری از کارشناسان محترم ما اعم ازمشاورویا دانشگاهی  ، مرتبا بیگانگی برنامه ریزی ها ی جاری با منافع جمعی را گوشزد میکنند . که واقعا" یاداوری و انتقاد های انها جای تقدیر وتشکربسیار دارد . )  همینطور رابطه  مسئولین اجرائی  با  اکثریت جامعه شهری ازیک سو ومشاورین وبرنامه ریزان ازسوی دیگر  انچنان در تداوم ومکمل یکدیگر نیست .   بنابر این ، طبیعی استکه گروه چهارم  - سوداگران ساختمانی -  از تفرق بقیه ( که حاصل اش سیاست گزاری های پرتناقض ودستوری است ) سود برده با تشدید  سوداگری یکه تاز معرکه  شوند  . "

     حال هنگامی که کنکاش دربحث فوق را ادامه دهیم ، ملاحظه خواهد شد : به سبب ارتباط ضعیف کارشنا سان  ، مشاورین ودانشگاهیان  بامطالبات واقعی ومشخص مردم  ، یا به بیانی دیگر فقدان پژوهشهای همه جانبه ،  مطالبات مردم در این زمینه بگونه ای عینی رصد نشده ، پیشاپیش ، جای خالی انرا الگوو یا ایده های کلیشه ای وارداتی خواهند گرفت . الگو وایده هائی که : ماریکاتو ،  شهرسازوصاحب نظربرزیلی  انهارا « ایده های خارج از مکان » ووضع موجود شهری را « مکانهای خارج از ایده ها ی وارداتی»  که معمولا" ارائه میشوند ، مینامد . بنابراین درچنین وضعیتی چون ازیک سو برنامه ریزی شهری همواره بعنوان مقوله ای فنی معرفی شده  ، حقوق شهروندان ، ویا انچه میتواند بعنوان مطالبات اجتماعی اقشار مختلف  جامعه شهری  دراین زمینه  درخواست شود ، مجالی برای مطرح شدن نمیابند . ازسوی دیگرچون مردم فرصت مشارکت در تصمیم گیری ها را انچنان که باید هنوز بدست نیاورده اند  ، دراین صورت عملا" مطالبات مردم هم ، به صورت مطالبات لایه های مختلف جامعه شهری ،  مطرح نمیشود . بهمین سبب  ، هنگامی که بفرض مردم فرصتی میابند که دراین زمینه ها اظهارنظرنمایند ، بیشتر اظهار نظرها یشان تکرارنظریات رایج است . که انهم معمولا" بصورت نظر شخصی : "بنظر من " ویا عناوینی مشابه ان ابراز میشود .  انچه معمولا" ربط چندانی بامطالبات اجتماعی شان ، دراین زمینه ، ندارد .

 

       دورنمای پیش رو و عواقبی که در اثر ادامه این روال در راه اند .

      با توجه به وضع موجودء سیاست گزاری دربخش شهری کشورومشخصا" درنظرداشتن بیگانگی این سیاست گزاری ها بانیازهای واقعی یعنی ، پاسخگوئی به مطالبات مردم دراین زمینه ، با اطمینان میتوان گفت :  رفته رفته  روال کنونی این سیاست گزاری ها ، که تاکنون به بیراهه رفته اند ، به پایان  کارخود نزدیک میشوند . برنامه ریزی های کنونی در بخش شهری کشور ازنفس افتاده اند ، توان رفع ویا حداقل تعدیل مشکلات را نداشته  وندارند . دیر یازود ضرورت  مشارکت مردم  ، در سیاست گزاری هاودرنتیجه محور قراردادن پاسخگوئی به مطالبات  ویا براورده شدن حقوق اجتماعی شان در این زمینه از یک سو ،  یکی دیدن  کل بخش شهری کشور- دراین مرحله ازتوسعه -  وانجام پژوهشها ی مداوم دراین عرصه  ، ازسوی دیگر ،  برای «هدایت» اگاهانه بخش شهری کشور ، اجتناب ناپذیر خواهد شد .     
      اما انچه در تاکید بران اصرار داریم این استکه :  بویژه در شرایط کنونیء جامعه شهری  و یابه بیانی دیگر مرحله توسعه ایکه دران قرارداریم ، اگر دربرنامه ریزیء فضائی – شهری  تعامل کامل باروند توسعه وضروریات ان ، یعنی در واقع پاسخگوئی به  مطالبات برهم انباشته شده مردم  ، ا نهم با مشارکت همه جانبه انها درسیاست گزاری ها ،  در زمینه مشخص موردبحث -  هدایت توسعه دربخش شهری کشور- محور وهدف اصلی نباشد ، بااطمینان میتوان گفت : سیاست گزاری ها بروال کنونی بیش ازاینکه  حاصل شان رفع ویا حداقل تعدیل مشکلی در این زمینه باشند ،  مزید برعلت  شدنشان تداوم خواهند یافت .

      نکته مهم دیگر این است که : تاکید برمشارکت مردم وانجام پژوهشهای مداوم وطرح ان برای افکار عمومی  را نباید بصورت برداشتی روشنفکرانه ، خواسته ای اید الیستی که بقولی مُدروز است ، تعبیر نمود.    بلکه حقیقتا" باتوجه به ویژگیهای ساختاری وضع موجود اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی کشور، اگر جز این باشد ، انتظار هیچ توفیقی رانباید داشت . اگرمردم  وارد روند تصمیم گیری نشوند ، در شرایط کنونی  یعنی با توجه بویژگیهای ساختاری ء اقتصاد و جامعه ما (ازانجمله اتکای کامل به صادرات نفت وگاز )  بفرض ، امکان مهارسلطه بختک وارسرمایه های سوداگر  ، ویکه تازی انها درعرصه ساخت وسازهای شهری ، بهیج وجه میسر نخواهد شد .

      البته دراین مورد یاداوری یک نکته بسیارمهم ضروری است . اینکه : غرض ازمشارکت مردم ، چنانکه  دربحث های  پیشین در این سایت نیز مطرح نمودیم ، نظرسنجی ویا نظرخواهی از مردم  که همواره بعنوان د خیل نشان دادن مردم در تصمیم گیری ها عنوان میشود ، نمیباشد ؛ بلکه  مشارکت عملی وسازمان یافته مردم در این زمینه است  که بران تاکید میشود . بدون چنین مشارکتی که همراه با پژوهشهای همه جانبه وعرضه مستمر ان به افکار عمومی میباید انجام شود ، اصولا" انتظار رفع ویا تعدیل مشکلات پیش رو و«هدایت اگاهانه» توسعه شهری در حد ارزوی دست نیافتنی باقی خواهد ماند .

    همان گونه که ملاحظه گردید ، دروضعیت کنونی جامعه ما ، هنوز شرایطی  بوجود نیامده که : بتوان عوامل ذینفع دربرنامه ریزی شهری  یعنی : جامعه شهری ، کارشناسان و مشاورین  ، مسئولین اجرائی ودست اندر کاران درامور ساخت وساز را بگونه ای سازنده وهمراه وهمسو با روند هدایت توسعه بخش شهری کشور بامحوریت پیش گفته، به همکاری واداشت .  تا اینکه حداقل نتیجه این همکاری بتدریج موجب تعدیل مشکلات ورفع کاستی های مربوطه  گردد.   

    اما عواقبی که با ادامه روال کنونی درراه اند عمدتا" ناشی از« تقابل » اشکار سیاست گزاری های جاری  با روندها وویژگیهای ساختاری وضع موجود میباشند . چگونگی این عواقب را در بخشهای پیشین این سایت بکرات مورد بحث قرداده ایم . تقابل مورد بحث ، نتیجه طبیعی بی توجه ای به ویژگیهای ساختاری روندهای درجریان است .اکنون باید دید چرا نادیده گرفتن  ویژگیهای مورد بحث بصورت امری عادی وبنوعی طبیعی  در امده است . چون : جامعه کارشناسی ما ، اعم از مشاورین ودانشگاهیان ، درشرایط کنونی فاقد تئوری ونظریه پردازی هائی که ، میبایست مبتنی بر پژوهش وخصلت یابی روند های در جریان  ارائه شوند ، میباشند .  فقدان تحقیقات وارائه  نظریه درمورد وضع موجود بخش شهری وشهرنشینی دراین مرحله از تغییروتحولات جامعه ،  موجب رواج سطحی نگری واغلب وارونه دیدن ماهیت پدیده ها و روند های در جریان  ودر نتیجه  توسل  به کلیشه نمودن الگوهای وارداتی میگرد د . عاقبت چنین روالی ، با تقابلی که بوجود میاورد نهایتا" به بیراهه رفتن است . چرا ؟ چون از همان سالهائی که برنامه ریزی شهری در ایران مطرح شد سالهای دهه چهل خورشیدی ، دراغاز کار بجای طرح مسئله پیش رو وخصلت یابی روند های درحال شکل گیری وبطور کلی خصلت یابی روند شهر نشینیء درحال تغییر وتحول  -   ازجمله تحرک جمعتی  درحال گسترش و شدت گرفتن گرایش به تمرکزاستقرارها وغیره -  وسپس هدف مشخصء  «هدایت  توسعهء  بخش شهری » در این مرحله ء گذاررا ، نه کم ونه بیش  ،  جلوگیری از گسترش شهر تعیین نمودند .  وبدین سان بود که زمینه را برای کلیشه الگوی وارداتی فراهم شد .   همین که جهت انجام چنین اموری به مشاور خارجی متوسل شویم والگوی انهارا کلیشه نمائیم ، قطعا" نتیجه ای جز بیراهه رفتن نمیتوانست داشته باشد !   در واقع باید گفت : خشت اول چون نهد معمار کج  تا ثریا میرود دیوار کج  .   

    بنابراین وبا این اوصاف ،  در یک نتیجه گیری کلی میتوان گفت : برنامه ریزی شهری ما بوضوح در شرایطی نیست که بتواند  :  بصورت هادی سازمان یابی فضا ، راهنما وهدایت کننده تغییر وتحولات بخش شهری با محوریت پاسخگوئی به حقوق اجتماعی مردم – پاسخگوئی به مطالبات  انباشت شده مردم در این زمینه – ویا به تبیینی دیگر همراهی ء  هدایت سازمان یابی فضا با ضروریات این مرحلهء بسیار ویژه  از روند توسعه کشور، راهکارهای موثر ، مقبول ،، قابل دفاع  و  کارسازی را ارائه دهد .  

 

       مهدی کاظمی بیدهندی    خرداد   1390