حاشیه نشینی و شهرسازیء ما !

          مهدی کاظمی بیدهندی

 

       همانگونه که شاهدیم ،این اواخرافزایش حاشیه نشینی پیرامون شهرهای کشوردرحال شدت گرفتن است .  این افزایش بیش ازپیش درحال تشدید مشکلات ومعضلات شهری است. مشکلاتی که جامعه شهری ما بالنسبه درمقایسه با شهرهای سایرجوامع توسعه نیافته تجربه کمتری نسبت به ان دارد . بهمین سبب بسیاری ازجوانب این پدیده ، مشکلات ناشی ازان ، دراین مرحله ازگسترش تشدید شده اش ، برای کارشناسان ، مسئولین ودست اندرکاران امورهدایتء توسعه شهری کشورکمترشناخته شده است . البته دراین زمینه – درزمینه علل بوجود امدن ، میزان ودرصد رشد حاشیه نشینی شهری -  بطورمستمر، پژوهش ، مقالات ومطا لب متنوعی ، توسط پژوهش گران ارائه میگردد . با توجه به این پژوهشها وسایرمطالعاتی که بویژه درسطح کشورهای درحا ل توسعه طی دهه های اخیر- درجوامع اسیائی ،لاتین امریکائی، افریقائی وکشورهای همسایه واخیرا" درجمهوری های شوروی سابق - انجام شده ، امروزه ادبیات نسبتا"وسیعی دردسترس علاقه مندان واهل پژوهش قراردارد. هرچند برخی تحلیل ها بسیارتوصیفی وفاقد مبنی نظری لازم و قابل استنادی هستند . اما با مراجعه به پژوهش ومطالعاتی که ، توسط  صاحب نظران ، مراکز دانشگاهی وسازمانهای بین المللی انجام شده ، میتوان گفت :

        - حاشیه نشینی قرارگرفتن بخشی ازجمعیت ، جدا مانده ازجامعه شهر، واستقراردرحاشیه ان است . حاشیه نشینی شهری درواقع حاصل عدم جذب ، یگانه شدن (انتگراسیون ) اجتماعیء بخش قابل ملاحظه ای ازشهروندان با اجتماع شهری ویا طرد ازان است .  فرضا" مهاجر تازه وارد که امکان جذب به شهررا نداشته ، یا شهروند ساکن شهرکه بعلت شرایط اقتصادی ، اجتماعی اش درعمل بتدریچ ازروی ناچاری دچارطرد ازشهرشده ، به حاشیه رانده میشود .

       - حاشیه نشینی ، درکشورهای توسعه نیافته ویا هرجامعه ای که با این پدیده روبرواست ، حاصل قطبی شدن - جزئی یا کلی و وسیعء - جامعه درشرایط اقتصادی ، اجتماعی و سیاسیء مرحله تاریخی معینی است که ، شرایط مذکوربوجود میایند . بدین صورت که : با تشدید قطبی شدن جامعه ازیک سوحاشیه نشینی شکل گرفته وازسوی دیگر با گسترش حاشینه نشینی روند قطبی شدن جامع تشدید میگردد . با توجه به تداوم «علیت دوری» مذکوربه سبب بقای نسبی عقب ماندگی وفقدان سطح موثری ازعدالت اجتماعی ، حاشیه نشینی ادامه وگسترش مییابد . اما ازانجائی که : حاشیه نشینی نتیجه قطبی شدن جامعه وعواقب ان است ، علت انرا نباید به مهاجرت ، جابجائی جمعیتی وآمدن به شهر، حواله داد . لایه های اجتماعی محروم ترجامعه ، که عملا" درجوامع توسعه نیافته اکثریت جامعه را تشکیل میدهند ، حتی قبل ازجابجا شدن ومهاجرت به مراکزشهری ازنظراجتماعی ویا درواقع ازنظر، جایگاه اجتماعی ، امکانات معیشتی وبرخورداری ازعدالت اجتماعی ، در حاشیه قرارداشته اند . بدین صورت ، با جابجائی وسکنی درحاشیه شهرها شرایط وجایگاه اجتماعی « واقعیء» انها – یعنی درحاشیه بودن شان – بیش اززمانی که دورازشهر بوده اند هویدا میگردد !   

    هم چنین میدانیم که : بیش ازنود درصد حاشیه نشینان شهری به جوامع توسعه نیافته ، یاعمدتا"جوامع 

پیرامون سرمایه داری مرکزی ، تعلق دارند . اکثرشهرهای جهان توسعه نیافته ویا درحال توسعه با میزان قابل  ملاحظه ای ازجمعیت حاشیه نشین مواجه اند . بگونه ایکه دراغلب شهرهای بزرگ این جوامع معمولا"بین بیست تا پنجاه درصد از جمعیت شهری وگاه بهمین نسبت سطح عرصه شهرها را حاشیه نشینان تشکیل میدهند . این تعداد ازجمعیت حاشیه نشین وعرصه شهری مربوطه شان بویژه دردودهه پایانی قرن گذشته به شدت روبه افزایش نهاد . دودهه ایکه سیاستها و نسخه های نئولیبرالی – ازان جمله توصیه های اجماع واشنگتن درزمینه ء توسعه اقتصادی اجتماعی - ازطریق بانک جهانی وسایرارگانهای مربوطه درواقع به کشورهای پیرامونی مستقیم ویاغیرمستقیم تحمیل شد . بعنوان مثالی مشخص درشهرسائو پالودرکشوربرزیل ، سال 1970 میلادی یک درصد ازعرصه شهررا الونک نشینها ( فاوِلادُوس ) دراشغال داشتند ؛ درحالیکه درسال 2000 بیش ازبیست درصد عرصه شهری را فاوِلاها  تشکیل میدادند ! افزایش محسوسی که ، اکثریت قریب به اتفاق صاحب نظران این جوامع تشدید انرا ،  معضلات به ارمغان اورده ء نسخه های توسعه اقتصادی نئولیبرال میدانند. (برزیل دردودهه هشتاد ونود میلادی سیاستهای نئولیبرالی راجهت توسعه اقتصادی اعمال نمود. سیاست هائی که موجب شد برزیلیها دهه های مذکوررا دهه های ازدست  رفته بنامند . )

  مایک داویس Mike Davis اثر  Planet of slums   درپیشگفتارمعرفی کتاب «سیاره آلونگ نشینان»   شهرسازامریکائی استاد تاریخ شهری دانشگاه کلمبیا ؛ یکی ازصاحبنظران لاتین امریکائی مینوسد :"  اگرنشانه کلان شهری دردهه های پیشین سده گذشته وجود آ سمان خراشها وفرصتهای متنوع شغلی بود ؛ سیاره الونک نشینان مایک داویس ، خواننده رابه سفری دوردنیا برای اشنائی با واقعیت فقرگسترده دراکثراَبرشهرهای (مگا سیتی های) سده بیست ویکم میبرد. شهرسازامریکائی مایک داویس ، به پژوهش جهت شناسائی علل رشدء فزاینده وپرشتاب سکونتگاه های محقرانه ونامطمئن که ، ازاوایل دهه 80 میلادیء درحاشیه کلان شهرها ی جوامع آسیا ئی ، امریکای لاتین ، افریقا وجمهوریهای شوروی سابق ، درحال افزایش اند پرداخته ، با استناد به مطا لعا ت وپژوهشهای اکادمیک وهمچنین پژوهشهائی که دراین وضعیتهای شهری -  مناطق الونک نشین شهر های بزرگ جوامع مذکور– انجام شده ، علت عمدهء شدت گرفتن این روند دروضعیتهای مذکوررا موازی و    

یکی بودن سیاستها ونسخه های توسعه اقتصادی توصیه شده توسط صندق بین المللی پول ، بانک جهانی و  سایرارگانهای مشابه باسیاست گزاریهای شهری ، میدانند. درواقع فاجعه ایکه درسطح جهان توسعه نیافته امروزه ، با رشد فزاینده حاشیه نشینی- بعنوان مثا ل : کُجِه کُندوهای استانبول وانکارا در(ترکیه) ، دِساکُوتا   دراکرای (غنا) ومحله های فقیرنشین کاراکاس در(ونزوئلا) وفاولادرریو دِ ژانیرو و سائوپائولو وسایر شهرهای (برزیل) که همگی اسامی محلی انونک نشینی میباشند-  مواجه ایم .  امروزه شماراین محلات درسطح جهان به بیش از دویست هزار محله رسیده است . مایک داویس درکتابش- سیاره الونک نشینان – به شرح ویژگیهای ساختاری وروند تاریخی شکل گیری این وضعیتهای درحاشیه پرداخته ، ازان جمله : غیرمجازبودن همهء انها ، بیکاری وسیع ساکنان ، وجود وافزایش جرایم و خشونت درانها وازهمه مهمتر گانگستریسم اربابان قدرتی که ازاین شرایط اسف بار، جهت سود اوری وافزایش ثروتشان ، سوء استفاده مینمایند ، را نشان میدهد . ناتوانی دولتها جهت ایجاد زیرساختهای شهری وامکانات مسکونی لازم ،  نظیر مسکن سوسیال ، واحدهای مسکونی مشابه ویا تقویت امکانات متقاضیان کم درامدء مسکن موجب شده ، متاسفانه  دولت ها امکانات محدود خودرا همواره ، با اعمال نفوذ  ، خط دهی والقائات صاحبان منافع ویا ازروی ناچاری ، صرف ایجاد تسهیلات برای سوداگران ساختمانی تحت عناوینی واهی همچون : تحرک بخشیدن به ساخت وسازشهری ، افزایش عرضه درمقابل تقاضا ، انهم بعنوان راه حل رفع مشکل مسکن !؟ ایجاد اشتغال وامثالهم ، بنمایند . اما اکثراین اقدامات اغلب بجای رفع ویا تعدیل مشکل مورد بحث ، شهررا جولانگاه فعالیت سوداگران املاک ومستقلات مستقلات ، برج سازان ، انبوه سازان و مشابه انها ، نموده است .  

     مایک داویس درکتابش ، علاوه برارائه اماروارقام ومستندات ، ونشان دادن ماهیت وتصویرواقعی حاشیه نشینی دراین جوامع سعی داشته عوارض دیگری که درپژوهشهای متعارف دراین زمینه معمولامطرح نمیشوند را مورد شناسائی قراردهد . ازانجمله : بررسی وضعیت کودکان بی شماری که توسط خانواده های حاشیه نشین  شان فرضا" ، درشهرکینشازا (کنگو) ، رهاشده اند.  یا نمونه ای دیگر: بی خانمانی هزاران وتلف شدن بیش از 22 هزار نقرازمردم واقعا تهیدست هندوستان درفاجعه شیمیائی شرکت,  یونایتد کارباید ,   وبسیاری ازموارد مشابه دیگر . . . "

    - بنا به گزارش سازمان ملل درسال 2003 نزدیک به یک میلیارد نفریا حدود یک سوم ازجمعیت شهری جهان الونک ویا محقرنشین بوده اند . این گزارش وتحقیق میافزاد تا سی سال دیگرتعداد جمعیتء الونک نشین دوبرابرخواهد شد.

    - طی دهه نود میلادی به جمعیت حاشیه نشین شهری دراسیا ، افریقا وامریکای لاتین به شدت افزوده شد .

 بقسمی جمعیت حاشیه نشینان شهری دراین سال دراسیا به550 میلیون ، درافریقا 187 میلیون و در امریکای لاتین وکارائیب به 128 میلیون نفرمیرسید . بدین ترتیب حدود پانزده درصد ازکل حاشیه نشینان شهری در امریکای لاتین بیست درصد درافریقا ومابقی درکشورهای اسیائی ساکن هستند .

     همان گونه که ملاحظه میگردد : دراین زمینه مطالب واطلاعات بسیاراست ؛ بگونه ایکه : به دوراز برخی برداشتهای سطحی نگررایج ، میتوان بسهولت دریافت که چگونه این پدیده حاصل طبیعیء وضعیت اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی جوامع پیش گفته است .

      - علت همه این عوارض ، عد م توسعه ، نبود عدالت اجتماعی ، ودرنهایت فقدان صاحب اختیاری (سُوبِرانی) جوامع نامبرده وبلاخره ، مستقیم ویا غیر مستقیم ، عواقب ونتایج نظام سلطه است .

      - دراین زمینه نسبت دادن شکل گیری وگسترش روزافزون چنین پدیده ای به معلولهائی چون جابجائی جمعیت ، که معمولا" انرا "مهاجرت بیرویه !؟ " میخوانیم ، جزسطحی نگری وبنوعی درعمل فرافکنی چیز دیگری نیست .

    - حاشیه نشینی پیرامون شهرهای بزرگترجهان درحال توسعه فعلا"با درصد بالا، بلکه بسیاربالائی درحال گسترش است . بگونه ایکه تقریبا درکلیه شهرهای بزرگ جهان توسعه نیافته شهرها درواقع درحاشیه شان در حال گسترش اند ! یا اینکه تقریبا"دراکثرقریب به اتفاق شهرهای بزرگ جهان توسعه نیافته درصد افزایش جمعیت پیرامون شهرویا بفرض ، درمورد کلان شهرها، جمعیت شهری منطقه کلان شهری ( متروپلیتان ) انها معمولا"چندین برابردرصد رشد جمعیت شهرهای مذکوراست .  

     اکنون نکته مهمی که میباید مورد توجه قرارداد این استکه : درشرایط کنونی ، بخش شهری جوامع توسعه نیافته علاوه براینکه با ویژگیهای ساختاری عمده ای نظیر گرایش به تمرکز، جدانشینی ، قطبی شدن جامعه شهری ، درواقع با حاشیه نشینی روبگسترش مواجه اند ،  ویا چنانکه مطرح شد اصولا" دراین جوامع شهرها عمدتا درحاشیه شان وانهم با کیفیت حاشیه نشینی درحال گسترش اند . بنابراین ، این پدیده را ، بدون هیچ شک وتردیدی ، میباید بصورت ویژگی «عمده» گسترش این شهرها بحساب اورد . 

     همانگونه که ملاحظه میشود حاشیه نشینی پیرامون کلان شهرها ی - فعلا"-  جوامع توسعه نیافته و البته با توجه به اوضاع کنونی جهان ، ازاین پس درکلان شهرهای جهان توسعه یافته هم ، درحال افزایش خواهد بود . با این تفاوت که حاشیه نشینی درشهرها وغالبا"کلانشهرهای جهان پیرامونی - درمقایسه با کلان شهرهای  جوامع مرکزی -  بصورت یکی ازویژگیهای ساختاری اصلی وتعیین کننده احوال این شهرها در امده است .          حاشیه نشینی فقط یک پدیده جنبی ویا یکی ازپدیده های پرشمارء نا خوش ایند دراین کلان شهرها نیست ؛ بلکه بسیارمهم ترازان یکی ازویژگیهای ذاتی واصلی روند شهرنشینی استکه انرا میباید : حاصل وپی آمد ، انکشاف اقتصاد مبتتنی بربازارهمراه  بامشروط کننده های مربوطه اش –  ازان جمله : جهانی شدن ، سیطره سرمایه مالی براقتصاد جهان ، سیاست های قدرت هائی که در رویای تحکیم هرچه بیشترسلطه وغیره هستند - در وضعیت های توسعه نیافته دانست .

  

       حاشیه نشینی وشهرسازی .

 همان گونه که  ملاحظه شد ، ادبیات تحلیلی وپژوهشهای مربوط به حاشیه نشینی وخصلت یابی این پدیده در جامعه شهری کشورهای توسعه نیافته بسیاروسیع وخوشبختانه دردسترس همهء علاقمندان واهل پژوهش است .

 وجود پژوهشها وادبیات وسیعی که بگونه ای روشن ، مستند ومستدل علل بوجود امدن حاشیه نشینی در

 وضعیت کنونی ، گسترش متاسفانه نا خواستهء انراازجهات مختلف تبیین مینمایند ؛  مبین این واقعیت استکه با شهرنشینی وتوسعه شهری ای مواجه ایم که : با قطبی شدن ، جدانشینی وحاشیه نشینی جامعه شهری همراه  است . همینطور وضعیت پیش گفته ناشی وبعلت شرایط اقتصادی ، اجتماعی – جمعیتی ، سیاسی – نهادی وفیزیکی – فضائیء موجوداست . شرایط مذکوررا میباید ، به سبب وجود ویژگیهای ساختاری مختلف پیش گفته  بقای توسعه نیافتگی درابعاد فوق ، دانست . روند ساختاری تاریخی ایکه به آرایش وسازمان یابی فضائی استقرارهای : جمعیت ، امکانات  وفعالیت ها شکل ومحتوا و گرایشی ویژه  ،  فرضا" گرایش شدید به تمرکز در فضا ، میدهد  

    اکنون انچه مطرح میگردد این استکه : شهرسازی ، برنامه ریزی شهری ویا هر عنوانی که برای این مقوله وسیاست گزاری های مربوط به ان ارائه دهیم ، درچنین وضعیتی چگونه باید وظیفه خودرا انجام دهد؟ دروضعیتی که ویژگیهای ساختاری مورد بحث تحقق هرتغییر وتحولی رامشروط میکنند  ، میتوان بدون لحاظ انها ، در تدوین سیاست ها والگوهای مربوطه ، به  توفیقی دراین زمینه دست یافت ؟  میتوان بدون تحقق توسعه ویا ازمیان برداشتن موانع توسعه درابعاد مختلف زندگی اجتماعی ، فقط ازطریق اعمال سیاست های دستوری  معضلات ساختاری مربوطه را ازمیان برداشت ؟    

 با توجه به همه این تبیین ها که بتدریج طرح مکررشان بصورت توضیح واضحات درامده ، انچه در    

  پی شناسائی اش هستیم این استکه : درجوامعی که با این معضلات مواجه اند ، کدام سیاست گزاری وبرنامه ریزی هدایت توسعه  شهری توانسته – واقعا"- موفقیتی دررفع ویا حد اقل تعدیل این مشکلات داشته باشد ؟ درمقابل چه سیاست گزاری  وبرنامه ریزی هائی، نه تنها معضلی را ازپیش برنداشته ، بلکه خود واقعا" مزید برعلت شده اند ؟  همانند سیاست گزاری وبرنامه ریزی ایکه کشورما ازچهارپنج دهه گذشته تا به امروزدراین زمینه ، به اجرا دراورده است .  

      باتوجه به اینکه حاشیه نشینی یکی از ویژگیهای ساختاری عمده درشهرنشینی وبطور کلی بخش شهری جامعه ماست .  بگونه ایکه  با اطمینان میتوان گفت : اصولا" شهرنشینی وتوسعه شهری درجامعه ما امروزه حاشیه نشین سازاست  ! یعنی گسترش شهری درشرایط امروزی جامعه ما ، بدون اینکه با درصد عمدهء حاشیه نشین همراه نباشد ؛ واقعا غیرقابل تصوراست !

       درچنین وضعیتی شهرسازی وبرنامه ریزی شهری ، واقعا" باتوجه به ویژگیهای ساختاری شهرنشینی ما –  که حاشیه نشینی ، جدانشینی ، وغیره که همگی حاصل تشدید قطبی شدن جامعه شهری وعوارض متنوع جنبی آنند  -  تا کنون چگونه روبرو شده است ؟  تا چه حد وچگونه وبراساس کدام  توجیه وتوضیحی این ویژگیها درسیاست گزاری ، انتخاب ویا تدوین الگووهدف گیری های مربوطه ان ، لحاظ شده است ؟  پاسخ البته از نظراین سایت کاملا"روشن است . بکلی درجهت مخالف ره پیموده ، معضلات مذکوررا رها نموده و بصورت  دستوری پی گیرمشتی توهمات عملا" بدون نتیجه شده است . مانند: تعیین « جلوگیری ازتوسعه شهر» بعنوان هدف اصلی برنامه ریزی شهری !؟  آنهم درمورد کلانشهری مانند تهران . ایجاد حریم انهم برای تضمین بیشترجلوگیری ازگسترش مذکور ، ایجاد باغشهر وامثالهم ،  بهمین سبب ، بگونه غیر قابل تصوری مزیت برعلت شده ، درعمل کلیه مشکلات شهری راتشدید نموده ودرواقع تاحد زیادی در گسترش حاشیه نشینی  نقش داشته است .  

 

     مهدی کاظمی بید هندی

    فروردین واردیبهشت  1391