موانع توسعه پایدار شهری در وضع موجودء بخش شهری کشور

 

          مهدی کاظمی بیدهندی  

 

         مقدمــــــــــــــــــــه

 

      مسئله بسیارمهمی که ، بنظرم ، سیاست گزاریهای شهری ما را درعمل تااندازه زیادی دچارمشکل افرینی  ونا کارآمدی مینماید ، شرایطی استکه دراثرآن ازیکسو، محورقراردادن پاسخگوئی بمطالبات شهروندان از طریق همراهی وهماهنگی بانیازهای روند توسعه کشوروازسوی دیگر، توجه همه جانبه بویژگیهای ساختاری وضع موجودی که دران قرارداریم ، دستکم ویا ، کم وبیش، نادیده گرفته میشوند. علاوه برآن ، عدم توجه وتامل در ویژگیهای ساختاری وضع موجود، درعمل باعث شده پژوهشهای ضروری چندانی دراین زمینه انجام نشوند ؛ درنتیجه فاقدء «نظریه» ویا تئوریء«خُودی» جهت تبیین ویژگیهای ساختاری مربوطه به بخش شهری کشور، باشیم . این فقدان آنچنان درمیان ما عادی شده که درزمینه هائی که به سیاست گزاریهای بخش شهری مربوط میشود ، بجای اینکه نسبت به کلیه جوانبی که دراین سیاست گزاریها مطرح میباشند ، حساسیت نشان دهیم ؛ اغلب درحال شرح وطرح الگوهای کلیشه ایء وارداتی هستیم .  

      دراین چند دهه گذشته ، پیش وپس ازانقلاب دررابطه با سمت گیری ایکه بتوان با تبعیت ازان تحولات شهری را هدایت نموده وانرا با ضرورتها توسعه درجریان همراه نمود ، فاقد راهکارهای مشخصء قابل دفاعی بوده ایم . راهکارهائی که بتوان ادعا نمود، انچه مبتنی برآنها به اجرا درمیاید؛ واقعا"حاصل پژوهش ولحاظ جوانب مختلف وضع موجودء « بخش شهری کشور» ودرپی پاسخگوئی به مطالبات برهم انباشت شده ، جامعه شهری بویژه درکلانشهرها ، میباشند. درنتیجه ، آنچه دراین سالها به اجرا درامده اند ، آنچنان درتناقض با وضع موجود بخش شهری و پاسخگوئی به مطالبات جامعه شهری هستند که ، عملا"پس ازاینکه به اجرا درمیایند حاصلی جزتشدید مشکلات و معضلات  شهریء پیش رو نداشته اند.     

       نخستین الگوئی که بیش ازچهاردهه گذشته را با سپردن برنامه ریزی شهری ء کشوربه ان ، پشت سر گذاردیم ، الگوی شهرسازی رایج درکشورهای انگلوساکسون بنام «کمپرنسیو پلان» که انرا « طرح جامع »  نامیدیم ، بود . الگوئی که درکشورما آنچه واقعا" نداشت وندارد « جامع بودن » است !؟ چون هیچگاه ، ازطرح  منطقه بندی ( زونینگ) شهر فراترنرفت ؛ گرچه این الگو درآغازبا ادعای لحاظ همهء ابعاد زندگی شهری به میدان آمد .

       طرحهای جامع مورد بحث بویژه درکلانشهرتهران دراین سالها چند ین بارمورد تجدید نظرقرارگرفتند ؛  لیکن این تجدید نظرهایء اغلب ظاهری و بگونه ای نبودند که ، با نقد همه جانبهء طرح جامع اول ، زمینه را برای تجدید نظراساسی دراهداف پایه ای ایکه با روندهای اقتصادی اجتماعی درجریان در« تقابل» هستند،  آماده نموده ؛ هدفگیریهای پایه را با روند توسعه درجریان همراه نمایند ؛ تا بتوان طرحها را ازمسئله سازی وناکارامدی مداوم رها نیده وموجب پویائی و مشکل گشا بودن ، انها شد . همچنین درچند دهه ای که ازبه اجرادرامدن این طرحها میگذرد ، بجای اینکه ، شاهد نقد همه جانبه ومداومی که به آسیب شنا سی مشکلاتی که اهداف این طرحها ( که عمدتا"تحت عنوان تمرکز زدائی اعمال میشوند ) باخود به همراه اوردند بپردازد ؛ همواره با طرح مسائل جنبی دیگری همچون : مشکلات اجرائی ویا ضعف مدیریت وسایرادعاهائی که بهرحال علت اصلی نیستند ، مواجه بوده ایم . بقول ، ماریکاتو شهرسازء صاحب نظر برزیلی :  " . . هیچگاه بیش از حد نیست اگر بازهم تکرار نمائیم که : مشکلات ومعضلات شهری ما بعلت فقدان  برنامه ، طرح ، ضابطه ، یا  ضعف مدیریت ومانند ان نبوده ، بلکه علت بوجود امدن این معضلات ادامه وجود اوضاعی  استکه چنین وضعیت شهری را بوجود اورده وانرا تداوم میبخشند . . .  "  

        این وضعیت بعد از تصویب وباجرادرامدن طرح جامع تهران وسایر قطبهای شهری اصلی کشورادامه داشت ، تا اینکه در کشورهای غربی ازاواسط دهه هفتاد ،  بتدریج  با بمیدان آمدن نئولیبرالها انتقاد ازشهرسازی مدرنیست فونکسیونالیست که درکشورهای انگلوساکسون بصورت « کمپرنسیوپلان» ودرفرانکو فیلها تحت عنوان « پلان دیرکتور» رواج داشت ،  روبافزایش نهاد . بخش مهمی ازاین انتقادها درحقیقت ، جزئی از تبلیغات وسیع نئولیبرالها که ، سعی درگشودن عرصه های جدید برای گسترش  فعالیت وسرمایه گذاریهای خود داشتند ، بود . با رایج شدن این انتقادات ، رفته رفته برخی ازکارشنا سان ما نیز، باردیگربا تقلیدء انچه در کشورهای غربی رایج شده بود ، این بارحتی نقد انها را نیزتقلید !؟ نمودیم . یعنی بجای اینکه بچگونگی مشکل افرینی ویابطورکلی عملکرد برنامه ریزی شهری جاریء کشوربپردازیم ، وانرا درابعاد مختلف در رابطه با واقعیات ویژگیهای ساختاری وضع موجود ، نقد نموده ، علل ناکارامدی ومشکل افرینی این برنامه ریزیها  را مطرح نمائیم ؛ بحث عدم پویائی شهرسازی مدرنیست فونکسیونالیست ، درمقابل پویائی ونوآوری برنامه ریزیءاستراتژیک شهری ، را پیش کشیدیم ! انهم بگونه ای که گویا هیچ اطلاعی ، ازمشکل افرینیهای وسیع برنامه ریزی استرتژیک شهری درکلانشهرهای جهان درحال توسعه وحتی درکشورهای اروپائی دراین ده پانزده سال گذشته ، نداشته باشیم !  دراین زمینه ، تا انجا پیش رفتیم که برنامه ریزی راهبردی (استراتژیک)  شهری را آخرین " دست آورد علمی " نامیدیم !؟  سپس پسوند ، راهبردی (استراتژیک) را به عنوان طرح جامع تهران افزوده ، ازان پس انرا " طرح جامع راهبردی !؟ " خواندیم .  

     بسیارخوب ؛ تااینجا با دومقوله مشخص مواجه ایم ، یکی« طرح جامع» که دربخشهای قبلی دراین سایت انرا ازنظرمبانی نظری وهنجارها ئی که ارائه میدهد ، حاصل یک روند نسبتا" طولانیء پاسخگوئی به نیاز های شهرسازی  -  بویژه سه دهه پس از جنگ دوم جهانی معروف به سی سال طلائی - جامعهء رفاه ، در کشورهای غربی دانستیم . بااین توزیع که شرط جامع ( کمپرنسیو)  بودنء طرح ، وجود امکانات وشرایطی بود که جامعه رفاه ارائه میداد . اما درکشورما که شرایط فوق الذکر- جامعه رفاه - وجود نداشت ، عملا" جامعیت   طرحهای نیز منتفی میشد .  

        اکنون پیش ازقضاوت نهائی، چند نکته تعیین کننده  درنا کارآمدی این طرحها ، را باید  درنظر داشت .  نخست اینکه :  تفاوتهای ساختاری تاریخی وضعیت جوامعی که الگوی مورد بحث از انها تقلید شد با جامعه ما ، موجب گردید ، این طرح ها قادر به « جامع » بودن نباشند ؛ ودرواقع درحد منطقه بندی ( زُنینگ) وتعیین کاربُرد زمین باقی بمانند . اما با همه اینها ، چرا این طرحها درکلانشهرها ی ما تا این حد مشکل افرین ومنفعل ، شدند ؟  یعنی علی القاعده تعیین کاربرد زمین هنگامیکه  که براساس هنجارهای یک الگوی شهرسازی وارداتی انجام شود  ،هرچند میتواند تناقضهای را همراه داشته باشد ؛ ولی نه تااین حد که بیکی ازعوامل عمده مشکل افرینی تبدیل شود !  اکنون با کمی تامل میتوان دریافت علت عمده مشکل افرینی این طرحها ، اهداف مضاعفی استکه درعمل برانها  تحمیل میگردند . کمپرنسیو پلان درکشورهای که مبتکران بودند ، درزمان به صحنه آمدنشان فرضا" با مسئله جابجائی جمعیتی وسیع ، تمرکز وگسترش معروف به " بیش از حد " کلانشهرها یشان مواجه نبودند . بنابراین ، محدویتهائی که دران وضعیتهای شهری ، اعمال میشدند ، کمکی  برای تضمین «هدایت» برنامه ریزی شده وعقلائی توسعه شهر، بودند . درصورتیکه دروضعیت شهری ما طرح شهررا موظف به جلوگیریهای مختلف ، همچون : جلوگیری ازتمرکز، جلوگیری ازگسترش معروف به " بیش ازحدء" شهر، نمودند !؟  بدین ترتیب ، طرح موظف به پاسخگوئی وبه اجرا دراوردن خواسته هائی ، که دستگاه اجرائی جهت رهائی ازمشکلاتی دراثرسالها قصوردرقصورش بوجود اورده و برهم انباشته شده  واکنون قادربه حل ان نیست ،  میگردد .  ازانجمله محدودیت هائی چون :  تعیین سقف جمعیتی ، تصمیماتی چون احداث شهرهای جدید دورازشهراصلی ، انتقال واحد های تولیدی بخارج ازشعاع یکصد وبیست کیلومتری ( انهم در شرایطی که فعالیت بیش از نود درصد صنایع ما هنوزبصورت فعالیت کارگاهی است !؟ وبهمین علت نزدیکی هرچه بیشتراین واحد های صنعتی- تولیدی به تجمع های جمعیتی، برای چنین فعالیت هائی ، اهمیت حیاتی دارد!) ایجاد حریم برای شهروغیره . اکنون چون این محدود یتها ویا تصمیمات با روند های اقتصادی اجتماعی جاری بسرعت درتقابل قرارمیگیرند ، طرح شهری مورد بحث را بتدریج به ناکارامدی ومزید برعلت شدن مواجه مینمایند . دوم اینکه : انچه درغرب تحت عنوان «عدم پویائی» طرحهای مدرنیست فونکسیونالیست ، امکان مطرح شدن را یافت ؛ رکود وعدم سرمایه گذاری درمتروپلهای کشورهای سرمایه داری پیشرفته بود ! اما در کشورما این طرحها با رکود درکلانشهر، مواجه نبوده بلکه بعلت اهداف تحمیل شده برطرحها، یا  ایجاد محدویت های درتقابل باروندهای اقتصادی اجتماعی جاری ، یعنی واقعیات وضع موجود ما ، دچار بن بست ومشکل افرینی شدند .  درمقابل این مشکل افرینیها ، بجای نقد همه جانبه انچه تا کنون دراین زمینه به اجرا درامده ؛ به تقلید از« نقد» رایج درغرب بازهم  بروال سابق :  بدون سبک وسنگین کردن نقد های رایج درغرب ، چاره بن بست ومشکل افرینی طرح جامع سابق را « برنامه ریزی استراتزیک شهری » دانستیم !؟  انهم  بدون پاسخگوئی وتوجه به پرسشهای متنوعی که دراین زمینه قابل طرح اند .  پرسشهائی چون :  درمقابل چه «طرح مسئلهء» مشخصی الگوی برنامه ریزی استراتژیک شهری را ، که راهکارء درست ویا نادرستء نئولیبرالها جهت خروج ازرکود اقتصادی در کلانشهرهای غرب – بویژه ازدهه هفتاد به بعد -  بود ، چاره کارخود دانستیم ؟ چرا میپنداریم چاره رفع ویا تعدیل مشکلات ونابسامانیها در بخش شهری ما ، برنا مه ریزی استرا تژیک شهری است ؟  با چه استدلالی ومبتنی برکدام تحلیلی ازویژگیهای ساختاری وضع موجود بخش شهری کشور، یا اینکه تا چه حد به مشکلات وسیعی ایکه برنامه ریزی استراتژیک شهری درکلانشهرها  ، بویژه کلانشهرهای کشورهای درحال توسعه ایکه انرا بکارگرفتند ، توجه نمود ه اِیم ؟  وبلاخره پرسشهای بیشماری که در این زمینه هنوز بی پاسخ مانده اند .

 

 

          نا پایداری یکی ازویژگیهای توسعه بخش شهریء کشور 

 

          بهمان صورتیکه ، جهت سرو سامان داد ن به اوضاع شهرها یمان ، کمپرنسیو پلان ( طرح جامع ) را، بدون نقد واثبات ضرورت کلیشه ان(بجای استفاده ازتجربیات بسیار ارزنده ان ) بکار گرفتیم  ؛ سپس با مواجه شدن با نا کارآمدی هایء الگوئی که دراین چند دهه به اجرا در اوردیم ، علت را با تقلید ازبحثی که درغرب نئو لیبرالها دراین رابطه ،  بعلل کاملا" متفاوت با وضع موجود ما ، مطرح نمودند ، درایستائی وعدم انعطاف شهرسازی مدرنیست فونکسیونالیست ونه فراهم نبودن شرایط اجتماعی وسیاسی جامعه رفاه درکشور دانستیم ! اکنون گوئی باردیگرقراراست به  روال کلیشه ای سابق « توسعه شهری پایدار» را که امروزه  یکی از اهداف اصلی  و والای جوامع شهری مختلف است راکلیشه نمائیم  !؟ باردیگر بدون توجه به موانع ساختاری گسترده ای که برسرراهء پایدار نمودن توسعه شهری است ، انرامطرح نموده ، خواستار « توسعه شهری پایدار شویم !» بازهم بدون توجه به موانع پیش رو ودر واقع بدون زرکردن در صدد پاره کردنیم !؟  

           اگرچه شهرسازی مدرنیست فونکسیونالیست الگوئی بود که در کوشش به پاسخگوئی به نیازهای شهرسازی جامعه رفاه شکل گرفت ، و درمقابل برنامه ریزی استراتژی شهری با نگرش بازارسالارانهء نئو لیبرال درپی تلقی شهرهمچون یک " بنگاه " و یا هدف فروش ان همچون یک " کالای" قابل عرضه است . اما توسعه پایدار شهری هدف مقبولی است که در واقع همه خواهان انند .  بقسمی که از سالهای 1990 ببعد توسعه  پایدارشهری بصورت یکی ازمهمترین اَرکان پایهء توسعه هرجامعه ای مطرح    Urban Sustentability رعایت نمودن ومتعهد بودن به ان توصیه میگردد .  تفکرمحیط زیست گرا همراه با پایداری  شهری   ، شده

 که هدف ان، ایجا د تعادل ، میان « طبیعت» محیط زیست – محیط طبیعی – وانچه بصورت دخالت انسان بصورت  مصنوع ، یا  تغییر وتحولاتی که دخالت انسان در محیط طبیعی بوجود میاورد ، میباشد .    

      موضوع «پایداری » در واقع مبنی نظری کوششی استکه در پی تحققء نزدیکی وهم آ هنگ  نمودن نظریات  محیطی- زیست محیطی – با توسعه شهری است .  پرداختن به موضوعاتی چون  : توسعه شهری ، کنترل ومیزان جمعیت و هماهنگ نمودن ان با امکانات محیط طبیعی ، کاربرد پایدار امکانات طبیعی ، حفظ فضاهای سبز در محیط های شهری  وسایر موضوعات دررابطه با مقوله پایداری، موضوعاتی هستند که در این زمینه هرزمان بیشتر بگونه چشم گیری مطرح میگردند. دراین زمینه خاصه دردهه های اخیرشاهد نشست ها وکنگره های متعددی بوده ایم ، مانند کنگره اسکان ملل درباره شهرها  وهمچنین طرح موضوعات مربوط به پایداری شهری در کنفرانس بین المللی سازمان ملل در باره محیط زیست در ریو دِ ژانیرو سال 1992    

     اما درمقابل همهء این خواسته وتوصیه ها که بسیارمقبول وخواسته همگان است ، جوامع شهری و کلانشهریء کشورهای  پیرامونی دچارمشکلات وعوارضی اند که نیل به اهداف مذکور- پایداربودن توسعه شهری - را که امروزه درواقع خواسته جامعه بشری است ، دچارمشکلات عدیده ای مینماید . ازانجمله :

-        روند شهرنشینی نابرابر قرن بیستم ، درجوامع پیرامونی ، موجب تمرکز فضائی فقرویا رشد شهرنشینی بدون عدالت اجتماعی و اشتغال کافی شد.

-        بوجود امدن شرایط فقرو تنگدستی درشهرها، بویژه طرد شهری Urban exclusion   درکلانشرها  

-        افزایش خشونت وجنایت .

-        بی اعتمادی ونا باوری وعدم اعتماد شهروندان به نهادهای عمومی ، حتی مسئولین شهری.

-        ناپایداری محیطی- اجتماعی .

 

 همه ء اینها درشرایطی است که بخش مهمی از جامعه شهری فاقد حداقل شرایط  شهروند بودن هستند . یعنی شرایط به گونه ایست که بخش مهمی از جامعه شهری امکان بهرمندی حداقل از حقوق اجتماعی پایه   :  اشتغال ، تغذیه، مسکن ،آموزش ، بهداشت وتندرستی و «حق  به شهر» را ندارند .

 

          چگونه میتوان در جهت نیل به پایداری توسعه شهری اقدام نمود؟   

          بدون قصد اطاله کلام  وبا توجه به برخی نکاتی که به اختصاربه انها اشاره شد در چنین وضعیتی چگونه میباید و درواقع بیش ازهمه « میتوان» درصدد نیل به «توسعه پایدارشهری » بود ؟  چگونه میتوان بدون اینکه توسعه را ، پای «دار» ببریم ، حال هرچند محدود درجهت توسعه پایدارشهریمان گام برداریم ؟       مسئله بسیارروشن است :  تاهنگامیگه باوضع موجودی که همه عوارض ومعضلات پیش گفته راباخود دارد ، مواجه ایم ، نیل به چنین هدفی چندان اسان نیست . بهرحال اگرعزم سیاسی ضروری دراین زمینه وجود داشته وهمه عوامل موثروتعیین کننده دراین راستا گام بردارند، میتوان امید واربه تحقق ان بود. اما بهرجهت چنین تحققی «فقط » درقالب یک استراتژی تدوین شده که کل بخش شهری را مورد توجه قرارداده باشد ، انهم بتدریج و گام بگام ، نسبتا" قابل دستیابی است !  نه اینکه به پنداریم  توسعه پایدارشهری هم مانند انچه درباره برنامه ریزی استراتژیک شهری پنداشتیم ، اخرین "دست اورد علمی" که فرضا" در فلان کشورغربی انر کشف کرده اند ! بوده ، بنابراین ما هم میتوانیم " عینهو" انرا کلیشه کنیم .

     همانگونه که در بحثهای قبلی مطرح شد، دروضع موجود پیش رو،هراقدامی که دراین زمینه باید انجام شود ، ازچگونگی برنامه ریزی شهری گرفته تا فرضا"راهکارهای مربوط به مشکل مسکن ویاهرموضوع   دیگری که در این زمینه قابل طرح باشند ، باید درقالب یک راهبرد «هدایت توسعه» دربخش شهری کشور، انهم بالحاظ همه جوانبی که در وضع موجود بصورت عوامل مشروط کننده هر اقدامی عمل میکنند ،  انجام شوند . این بحث را باجزئیات بیشتر، دربخش دیگردررابطه با ملاحظات نظری درمورد سیاست گزاریهای شهری درکشور، مطرح خواهیم نمود .

 

         مهدی کاظمی بیدهندی             اردیبهشت وخرداد    1392