تمرکز و تمرکز زدائی ، واقعیت و توهم !  بخش اول

 

 

               مهدی کاظمی بیدهندی

 

        مسئله بسیارمهمی که بصورت عارضه کلانشهرهای ما درآمده ، مشکل تمرکزویا درواقع «گرایش» به تمرکزجمعیت وفعالیتها درانهاست . اما انچه رامیخواهم دراین بحث مطرح نمایم این استکه : اگرتمرکز، مشکلات وعوارض ناشی ازان دروضع موجود ودراین مرحله ازتوسعه کشور، یک «واقعیت» است . اما انچه تاکنون درجهت رفع ویا تعدیل ان گفته و یا انجام شده ومیشود «توهمی» بیش نبوده است .

   درنوشته های قبلی این سایت همواره کوشش نمودم جوانب مختلف تمرکزدرکلانشهرهای کشوررا درحد امکان مورد توجه قراردهم . انهم با این هدف که بتوان ، برای پرسشء : چراسیاستهائی که باهدف تمرکز زدائی به اجرادرامده اند، با ناکامی وحتی تشدید تمرکزمواجه شده اند ؛ پاسخ قانع کننده ای ارائه داده شود .

 

     علل گرایش به تمرکز در کلانشهرها 

    درنوشته های قبلی این سایت درحدامکان علل عمده گرایش به استقرارمتمرکزدرنقاط مشخصی دروضع موجود - درکلانشهرها وبویژه درکلانشهرتهران – مطرح شدند . انهم با برجسته نمودن این مهم : تمرکز درکلانشهرها که انرا ناخوش آیندومشکل آفرین میدانیم ، درتحلیل نهائی نتیجه طبیعی شرایط اقتصادی ، اجتماعی– جمعیتی ،  سیاسی وبلاخره فیزیکی– فضائی دروضع موجوداست. این شرایط ازیکسو بعلت توسعه نیافتگی وازسوی دیگرناشی ازنیازهائی استکه روند توسعه کنونی با ان روبروست . بنابراین ، هر تغییروتحولی درگرایش بتمرکز درکلانشهرهای کشورمشروط به تغییروتحول درابعاد پیش گفته خواهد بود. اگرچنین باشد ، میتوان ومیباید این پدیده را بنوعی«ذاتی» این مرحله ازتوسعه ، یعنی نتیجه عملکرد ویژگیهای ساختاری روندهای جاری درابعادفوق دانست ! دراینصورت : تمرکزدروضع موجودء بخش شهری– درکلان شهرهای کشور-  با توجه به ویژگیهای ساختاری روند تغییروتحول دراین بخش ، هنگامی قابل اجتناب ویا دستکم قابل تعدیل استکه : عوارض ناشی از ویژگیهای ساختاری پیش گفته در ابعاد مختلف نیز روبه کاهش واز میان رفتن باشند ! درغیراینصورت اقداماتی که جهت تمرکز زدائی انجام میشود ، عملا" بدون نتیجه مورد انتظاروحتی مسئله افرین خواهند بود .

       لذا، ازانجا که گرایش به تمرکزدرکلان شهرها نتیجه تاثیروعملکردعوامل متعدد ومتنوعی میباشد؛ قبل ازهرچیز، برای خصلت یابی وشناسائی عوامل فوق ، میباید بخش شهری جامعه را درابعاد مختلف مورد توجه قرارداد . این بدان معنی است که پیشاپیش ، ازاظهارنظرهای نه چندان مستدلی که معمولا" علت این پدیده را بفرض نبودء  برنامه ای که ازپیش استقرارها راتعیین نماید میدانند ، پرهیزنمائیم ! از آن جمله : تبیین های مشابه دیگری که همواره با «اگرها» مختلف اغاز میشوند . همچون : اگراین اقدام  ویا آن اقدام را انجام داده بودیم !  اگررفاه را درروستاها ایجاد کرده بودیم !  اگرپیشاپیش مانع  گسترش کلان  شهرها میشدیم .  اگر جمعیت را در شهرهای کوچک استقرار میدادیم !؟  اگر جهت مهاجرت معکوس  به روستا ! اقدام مینمودیم . (البته این یکی احتمالا" باالهام از ُپلپُوت !) وبلاخره بسیاری از,,اگرهای ,, مشابه دیگر، که مبتنی برچنین برداشتها ئی مطرح میگردند .  انهم براساس این باور که در صورت انجا مشان ،  با تمرکز پیش رو مواجه نمی شدیم !؟ 

      اما ، مهم این استکه قبل ازهرقضاوت ونتیجه گیری ای بپذیریم : این پدیده فقط مختص به جامعه ما نیست . بلکه امروزه کلیه جوامع درحال توسعه نیز با ان مواجه اند . دراین کشورها هم تا کنون« اگرهای» فوق سبز نشده اند !؟

     بنابراین ودرضمن ، با توجه به این واقعیتها ، میتوان دریافت : چگونه دراین چند دهه گذشته بخاطر اقدامات مبتنی برچنین برداشت های نسنجیده ای تاچه حد ،  فرصت ها وامکانات عظیمی را ازدست داده ایم !؟

      گرایش به تمرکزدرکلانشهرهای کشور، بصورتی استکه : دربخشهای قبلی این سایت بارها علل شکلگیری انرا در ابعاد مختلف مطرح نموده ایم . اکنون اگرتکرارمطالب قبلی ملال اورنباشد ، میتوان به برخی ازانها اشاره مجدد داشت . از انجمله :  مجموعه علل ساختاری ایکه ناشی ازتوسعه نیافتگی است .  بعنوان مثا ل : در بُعد اقتصادی بفرض تا هنگامی که تعادل نسبی میان حجم نیروی کارو ظرفیت تقاضای اقتصاد کشوربرای عرضه روبه افزایش نیروی کار برقرارنگردد ،  ساختار اشتغال با « فوق » ذخیره نیروی کار ویا ذخیره مضاعف مواجه خواهد بود .  انچه درواقع علت بوجود امدن پدیده هائی همچون بیکاری پنهان ، اشتغال کاذب واشتغال خودگردان - انهم بمیزان قابل توجه ای – میباشد .  در نتیجه گرایش به استقرارمتمرکزجمعیت وامکانات درقلمروملی کما کان ادامه خواهد داشت .  دراینجا باید اضافه نمود پدیده مذکورعلت بوجود امدن ویژگیهای ساختاری بسیاری دراین زمینه نیزمیباشد . ازانجمله :  تداوم بازدهی نازل و کُندی افزایش مهارت وتخصص نیروی کار ودرنتیجه  تداوم ناپایداری وعدم تثبیت نسبی اکولوژی کارو همچنین بسیاری ازویژگیهای مشابه دیگر، که همواره باید متوجه تاثیرمضاعف انها درتشدید گرایش به تمرکزدر فضا ، یا دراین بحث ، درکلان شهرها بود .  همچنین در بُعد اجتماعی - جمعیتی  پدیده هائی نظیر : تداوم جابجائی جمعیت را نیز، باید بصورت عامل تعیین کننده عمده ای ، در تشدید ء تمرکز، درنظرداشت .  ویا بفرض در بُعد سیاسی :  میتوان  فرضا" ، به  عدم مشارکت همه جانبه مردم در تصمیم گیریها وسیاست گذاری ها  اشاره داشت .  عللی که در بخش های قبلی این سایت مفصلا" به بحث گذارده شده اند .

        یک یک این عوامل  بصورت اجزای تشکیل دهنده از مجموعه ای هستند که درعمل در تدوام وتشدید گرایش به تمرکزدرکلان شهرها دخیل اند . علاوه برتعیین کنندگی وتاثیر اینگونه ویژگیهای ساختاری ، که اغلب انها بعلت بقای ساختارهای اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی ونحوه اداره وهدایت امور    عقب مانده وتوسعه نیافته درجامعه میباشند ، میباید همواره تاثیر وحاصل انکشاف اقتصاد بازاردر وضعیت توسعه نیافته را نیزدرنظر داشت .      

      بنابراین ، با توجه به عللی که مطرح شدند ، باید پذیرفت : درگرایش به تمرکز پیش رو، واقعا" عوامل بسیاری دخیل ا ند . عوامل ساختاری ایکه هم ناشی از توسعه نیافتگی ، یعنی نتیجه انکشاف اقتصاد مبتنی بر بازاردروضعیتهای توسعه نیافته هستند ، وهم عواملی که بوضعیت کنونی جهان مربوط میشوند . عواملی که ازیکسوبعلت اعمال سیاستهای نئولیبرالی که ازطریق ودراثرتاثیرات جهانی شدن براقتصادهای پیرامونی تحمیل میشوند ، روند توسعه این جوامع را بصورتی در میاورند که تشدید تمرکز استقرا در تجمع های جمعیتی – کلانشهرها - یکی از نتایج شاخص ان باشد . از سوی دیگر امروزه این جریانها – درواقع دراین مرحله ازانکشاف سرمایه داری درجهان- بصورتی درامده اند که : استقرارمتمرکزجمعیت وامکانات درکلانشهرها وتجمع های جمعیتی کشورهای صنعتی پیشرفته هم بگونه ای درحال تشدید شد ن باشد . بفرض درکشورهای سرمایه داری صنعتی پیشرفته نظیرکشورهای اروپای شمالی که تاکنون درانها توزیع جمعیت وامکا نات درقلمرو ملی شان را  موزون و توزیع شده ، میدیدیم ( وهمانند انها شدن را ایده ال میشمردیم )  اکنون - درسالهای اخیر- انها همدرحال مواجه شدن با تمرکزدرتجمع های شهری – کلانشهرهایشان – میباشند !؟ پدیده ایکه  بصورت موضوع پژوهشهای  صاحب نظران کشورهای اروپائی در سا لهای اخیردرامده است .

     ازانجمله میتوان به پژوهشهای انستیتوی اقتصاد آلمان IW  که بصورت گزارشهای این انستیتو ، در 28  مارس 2014 تحت عنا وین :  Wo Deutschland wächst, wo es schrumpft?  کجا المان درحال رشد و کجا با کاهش مواجه است ؟   ویا Die Bürger zieht es in die Städte   شهروندان گرایش به انتقال به شهرها را دارند . انتشاریافته  ، توجه نمود .  دراین گزارشها امده به استثنای چند کلانشهرعمده ، که با افزایش جمعیت مواجه اند ، درسایر نقاط آلمان جمعیت درحال کاهش است!   بدین صورتکه : دراین کشورمردم ، حال هرچند نه با درصد بالائی اما ، همواره گرایش بیشتربه زندگی در کلانشهرها را دارند . انهم باتوجه به اینکه جمعیت آلمان درکل با رشد منفی مواجه بوده وهرساله با کاهش  شمار مطلق جمعیت ، مواجه است  .  

      اماعلل دیگرتمرکزاستقرارها درکشورما ، ضعف ومحدویت از برخورداری واقعی شهروندان ازحقوق اجتماعی پایه ، بویژه حقوق کاروهمچنین عقب ماندگی فعالیتهای اقتصادی است . این وضعیت موجب شده بنگاه ها علاوه به نیازمداوم به صرفه جوئی ازنیروی کار- جهت امکان رقابت با رقیبان – ازیکسو  رغبت چندانی به تامین حقوق اجتماعی کار، نداشته باشند . ازسوی دیگرتقریبا" همهء رشته های صنعتی و خدماتی ، جهت بهره مندی بیشتر ازصرفه های ناشی از تجمع جمعیتی ، گرایش به استقرار متمرکز انهم بصورت  جزئی از تجمعهای جمعیتی – درکلانشهرها - را داشته باشند .    

        بنابراین ، ازنیازکنونی بخشهای اقتصادی ، بصورت گرایش به تمرکزاستقرار جمعیت وامکانات در مراکز عمده شهری گرفته ، تا شرایطی که در اینده دراثرسیاست گذاریهائی که : بعضا" تاکنون اعلان شدهء و در اینده با نتایج ان مواجه خواهیم شد . از انجمله  تشدید «فُردیسمی» که دراینده بااتخاذ چنین سیاستهائی دراقتصاد ونظام تولیدی ما غیرقابل اجتناب خواهند بود . عملکرد این ویژگیها نیز بیش ازپیش موجب تشدید گرایش به تمرکز در فضا خواهندشد .                 

      بهرصورت همهء این ویژگیها ومشروط کننده های ساختاری مبین این واقعیعت هستند که ، پدیده تمرکز در وضع موجود و یا این مرحله از توسعه اقتصادی اجتماعی وخاصه سیاسی جامعه ما  عارضه ای نیست که بتوان با سیاست گذاریهای معمول دستگاه اجرائی ما که اغلب بصورت مصوباتء بغا یت دستوری از طریق اعمال محدودیت وجلوگیریهای مختلف تحت عنوان ,, تمرکز زدائی,, به اجرا در میایند ،  واقعا" به نتیجه ای رسید . یعنی چنین اقدامات دستوری و مبتنی بر « توهم» ، نه تنها هیچ نتیجه مطلوبی نداشته ونخواهد داشت ؛ بلکه متاسفانه باعث تشدید تمرکزمورد بحث نیزخواهند شد !؟  انچه واقعا" تاکنون شده است !  مبتنی برچنین برداشتی استکه : دراین سایت سیاست گذاریهای دستوری اعمال شده ، که تا کنون بخیال خود به قصد ,,تمرکز زدائی ,,اتخاذ شده اند را همواره  مبتنی بر « توهم » و عامل  مزید برعلت شدنها ی  بسیار،  دانسته ایم .

        کافی است جهت اثبات این ادعا ، بعنوان یک نمونه مشخص قابل طرح ،  به نتایج محدودیت هائی که اغلب با هدف جلوگیری ازگسترش ویا در واقع افزایش ، تمرکز معروف به ,, بیش ازحد ء,,  تهران که بویژه ازطریق مصوبات واعمال محدویت های طرح جامع قدیم وجدید شهر تهران اعمال شده اند توجه ای منصفانه داشته باشیم .

     فقدان یک راهبرد(استراتژی)ملی هدایت توسعهء بخش شهری کشور،راهبردی که درتعامل با روندهای در جریان ویادرتعامل با دورنمای واقعگرای تغییروتحولات بخش شهری کشور باشد .  انهم با لحاذهمهء ویژگیهای ساختاری تعیین کننده روند های درجریان ، گذشته ازاینکه موجب تداوم سردرگمیء حاکم دراین زمینه شده است . دستگاه اجرائی را دروضعیتی قرار داده که نتواند ، ازحداقل «ابتکارعمل » دراین زمینه برخوردارباشد ! درنتیجه دستگاه اجرائی تا کنون قادرنشده ، معضلاتی که به جهت تداوم مشکلات اقتصادی ،اجتماعی وسیاسی ، دروضع موجود ویا دراین مرحله از توسعه پراُفت وخیز کشور ، جامعه شهری – دراینجا جوامع کلان شهری به ویژه تهران - را با نارسائی وتنگنا های مختلف مواجه نموده ، حتی درحد نسبی بسوی رفع ویا دستکم تعدیل انها هدایت نماید . مشکلاتی نظیر: وضعیت مسکن ،  معضل ترافیک و حمل ونقل شهری  ، آلودگی هواومحیط زیست ، عدم فراهم شدن تدریجی امکانات وشرایط توسعه پایدار شهری ودرمجموع پاسخگوئی به مطالبات برهم انباشته شده جامعه شهری در وضع موجود وبسیاری از کاستیهای شهری  دیگر.

 

          پرسش هائی که بصورت مطالبات پایه جامعه شهری قابل طرحند

         در وضع موجود کلانشهرهای ما نخستین پرسشی که بلافاصله مطرح میگردد این استکه : درمقابل این ناتوانی وعدم دردست داشتن ابتکارعمل ، با توسل به محدودیت وجلوگیریهای دستوریء مختلف ، که معضلات مذکوررا درکلان شهرهای ما بویژه در کلان شهر تهران تشدید هم نموده است ، در پی دستیابی به چه اهدافی هستیم ؟

        تاکنون منصانه چه دست اورد قابل دفاعی داشته است ؟  

        بلاخره ، تا چه مدت میبایست این روال به بن بست رسیده را ادامه داد ؟

        درچنین وضعیتی باوجود تگناهای اقتصادی ، اجتماعی وسیاسی که خود عامل عمده ظهورمعضلات مذکورهستند . بفرض همواره موجب گرانی بیش ازحدء«مسکن» وکمترشدن امکان برخورداری شهروندان از تسهیلات شهری میشوند !  اقدامات محدود کننده وجلوگیرهای مذکور چه نتیجه ای جز افزایش تنگناها  داشته اند ؟

        البته ، بسیارطبیعی استکه : درچنین وضعیتی ، با اعمال سیاستهای محدود کنندهء مربوط  به تمرکز زدائی، درصدرشد جمعیت شهرروبکاهش نهد . تا حدی که حتی میتوان انتظار داشت : درصد رشد جمعیتء بفرض شهرتهران درسالهای اینده به صفررسیده وحتی درصد رشد ان منفی شود !  

       جالب اینجاست که : درمقابل کاهش درصد رشد جمعیت کلانشهرتهران انهم  بعللی که توصیف شد ، مسئولین ما با ساده اندیشی غیر قابل وصفی ، کاهش درصد رشد جمعیت شهر را توفیق خود دانسته ، به این دلخوش شدند که ، بلاخره موفق شدیم رشد جمعیت شهر راکاهش دهیم !؟ غافل از اینکه این کاهش رشد موجب شده که جمعیت حاشیه کلانشهرتهران ( بگفته رئیس شورای شهر) با رشد 12درصدی جمعیت ( که احتمالا" بالاترین درصد رشد جمعیت حاشیه نشین درمیان کلیه کلانشهرهای جهان پیرامونی است  !! ) مواجه شود . علاوه بر ان انچه بفرض تهران تا این اواخر- دوسه دهه گذشته -  با ان مواجه نبود ، یعنی  «طرد شهری» هم بعنوان معضل جدیدی افزون برسایر معضلات شهرروبرو گردد . «طرد شهری» معضلی که متاسفانه برخی بعلت عدم توجه به جوانب مختلف بخش شهری دروضع موجود کشورآنرا ، بگونه ای نادرست ,, سرریزجمعیت !؟ ,, میخوانند .    

     درواقع تشدید همه ء این مشکلات نتیجه وضع موجود وعلاوه بران : سیاست گذاریهای جاری ایست که انهارا همواره  مزید برعلت دانستیم  .

     همانگونه که ملاحظه میگردد ، گرایش به تمرکزدرکلانشهرها دروضعیت کنونی جامعه شهری ما وجوامع درحال توسعه دیگری که ازنظرمیزان توسعه کم وبیش مشابه ماهستند ، مسئله ای نیست که بتوان ،     با اعمال سیاست های دستوری  تحت عنوان  ,, تمرکز زدائی ! ,,  به نتیجه مشکل گشائی رسید .

     یافتن راه کار برای همه عوارض ومشکلاتی که به سبب وضع موجود وعلاوه بران سیاست گذاری های پرتناقض وبعضا"درتقابل باروندهای جاری ، شکل گرفته ویااینکه تشدید شده اند ، را میباید : هماهنگ ودر تعامل باویژگیهای ساختاری که دراین زمینه تاثیرگذارند ، جستجو نمود .

   چگونگی این ویژگیهای تعیین کننده را به اجمال در نوشته ای تحت عنوان :  « دورنمای تحولات بخش

 

شهری ، تقابل سیاست گذاریهای شهری ما با آن ! » نوشته کاظمی  درهمین سایت  بدین صورت مطرح نموده ام :   " . .  . . . .  اکنون علاوه برتوجه به دورنمای تحولات مربوط به میزان افزایش جمعیت بخش شهری کشوردر اینده ، که بهرصورت میباید اساس وپایه : سمت گیریها دربرنامه ریزی شهری ، اینده نگری ، تعیین اهداف ، حتی تدوین الگوهای جدیدء برنامه ریزی دراین زمینه باشند . میباید به مسئله گرایشهای غالب در« شکل » تحقق این روند عنایت بسیارویژه وواقع گرایانه ای مبذول داشت . باید توجه نمائیم شکل تحقق مذکور نمیتواند بفرض تابع خواست وانتخاب ویا ارزوی های اغلب مبتنی بر« توهم »  باشد ! ما نمیتوانیم (یعنی قادر نیستیم ) بگونه دستوری – چنانکه تاکنون چنین کرده ودرعمل واقعا" موجب انواع مزید برعلت ها شده ایم !؟ -  سمت سوی چنین روندی را بگونه ای دستوری ازپیش تعیین نمائیم !  چنین ارزوئی که همواره خواسته ها رابصورت اهداف ازپیش تعیین شده ، یادرواقع از پیش تحمیل شده – درنظرداشته ایم ، واقعا" همچنان که سالهاست شاهدیم یک« توهم » بیش نبوده ونخواهد بود . باید توجه داشت عواملی که انکشاف پیش گفته را شکل داده و تحقق میبخشند ؛ بمیزان زیادی تعیین کننده قانونمندی شکل تحقق ویا دراینجا «آرایش » استقرارفضائی جمعیت وامکانات درقلمروملی نیزخواهند بود!؟ باید در این زمینه بیش از هرچیز ابتکار عمل را در دست داشت . 

    عادتی که گوئی همه گیرشده این استکه : هنگامیکه با معضلات کلانشهرهایمان مواجه میشویم ، بجای اینکه خواهان انجام« توسعه ای» که تحقق نیافته باشیم . توسعه ایکه درتحقق ان قصوروناتوانی بسیارو دیرپائی قابل مشاهده است ، یا توسعه ایکه تحقق نیافته را بعنوان مطالبات برآورده نشده جامعه برجسته نمائیم . احتمالا" نا خواسته ! ، بادست اندرکاران اجرائی که ناتوان در رفع مشکلات بوده ، وهمواره فرافکنی نموده اند، همصدا شده علت را زیادی جمعیت !؟ بدانیم . یا اینکه بدون درنظرداشتن این مهم که ، تمرکزدرشهرهای بزرگ بویژه درتهران ویژگی این مرحله ازتوسعه یعنی توسعه نیافتگی وضعیت اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی کشوربوده وعلل ساختاری متنوعی دارد .  درنتیجه با اقدامات دستوری ومصوبات این یا ان اُرگان راه بجائی نخواهیم برد . چون اقدامات دستوری مذکورهمواره درطی گذشت زمان «علیت دوری» ای را شکل میدهند که حاصل شان درنهایت مزید برعلت شدن چنین اقداماتی خواهد بود .  به غالب طرحهائی که سالهاست ، بفرض جهت تمرکز زدائی انجام شده  – ازان جمله سیاست گذاری های شهری که در قالب اهداف طرحهای جامع شهری که همواره مبتنی برجلوگیری ازگسترش شهر است  – توجه نمائیم ، تا حساب کار دستمان اید . 

      همانگونه که افزایش جمعیت شهری وتداوم شهرنشینی انهم درحدی که طی سه دهه اینده جمعیت بخش شهری کشور را دوبرابر خواهد نمود ؛ پدیده ایست که تقریبا" بدون استثناء – البته با تفاوت زمانی درحّد دو سه دهه –  درکلیه جوامع  پیرامونی درحال تحقق است ! شکل تحقق – یاگرایش استقرارجمعیت و امکانات - این روند نیزتقریبا"درکلیه این کشورها شبیه بیکدیگر، انهم بصورت «تمرکزدرمراکز شهری»   ، بوده است . لازم است همواره این مسئله برجسته شود ، تا بفرض نپنداریم که چنین پدیده هائی بفرض، مختص کشور ماست  

      دررابطه باعلل وعوامل تمرکزمذکوردرکلانشهرها دربخشهای قبلی این سایت مطالب زیادی مطرح شده است . اما انچه اکنون میتوان به ان مطالب افزود، داده هائی استکه : به چگونگی گرایشهای اینده  تمرکز درکلانشهرها میپردازد.  درپژوهشهائی که ازسالهای اغاز سده بیست یکم تا این اواخرانجام شده اند ، گرایش عمومی استقرارهای شهری درجوامع پیرامونی بدین صورت بوده استکه : تاکنون قریب به نیمی از جمعیت شهری این جوامع درشهرهای کوچک ومتوسط ویا شهرهائی که کمتراز 500 هزارنفرجمعیت دارند زندگی میکنند . اما دراکثراین کشورها سیستم وشبکه شهرها ، ضمن اینکه دچار ناموزونی است . اما بهر حال مراحل تکوین خودرا طی مینماید .  اینجاست که درچنین مراحلی به یک برنامه ریزی ویا هدایت 

استقرار فضائی حاذقانه که با این روندها در« تعامل» باشد نیازمندیم . برخلاف سیاست گذاریهای شهری جاری که تقریبا دراکثرزمینه ها باروند های جاری در« تقابل» بوده است ! چنین سیاستی میتواند ، ازدست رفتن فرصتها هدر دادن ا مکانات محدود جامعه و ایجاد اختلال مداوم درروند توسعه را کاهش داده ، در زمان کمتری وارد مرحله پایداری توسعه شهری وتثبیت شهرنشینی دراینده ، گردد.  . . . . . "      

    

 

 

            شهریورو مهر    1393             مهدی کاظمی  بیدهندی